خاطراتی از شهید محلاتی به جای مانده است که آنها نکات جالب و مهمی درباره تاریخ معاصر کشور ما وجود دارد، بهویژه درباره آن فصولی که به انقلاب اسلامی مربوط میشود. در سالروز شهادت او، بد نیست کمی بر این خاطرات درنگ کنیم.
او در گفتوگوی مفصلی که متن آن در کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» موجود است، از خودش و مشاهداتش و آنچه در سالهای پیش و پس از انقلاب دید صحبت میکند. از پدر و مادری میگوید که بیسواد بودند، اما به حد وسع، شرایط تحصیل فرزندشان را فراهم کردند. در مکتب درسهای مقدماتی را فراگرفت و خواندن و نوشتن آموخت. بعد در همصحبتی با علما و طلبههایی که تابستانها به محلات میرفتند، علایق و مسیر زندگیاش رقم خورد.
پسرکی که طلبه، و طلبهای که مبارز شد
میگفت «معمولاً در هر محیطی انسان وقتی چهرههای متدین و وارسته را میبیند، به آنها علاقهمند میشود و کشش و جاذبه آنها انسان را به آن سمت جذب میکند. در محلات که شهری مذهبی بود، تابستانها عدهای از مراجع تقلید میآمدند. مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری سالهای بسیار، تابستانها تشریف میآوردند. مرحوم آیتالله صدر و حضرت اما چند سال تابستان تشریف میآوردند. طلبههای زیادی هر تابستان به محلات میآمدند. در این شرایط، ناگهان عشق و علاقهای بر من مستولی شد که بروم طلبه شوم.»
البته پدرش مخالف بود و او نمیخواست و نمیتوانست بدون اجازه پدرش، محلات را ترک کند. میگفت در کتابهای دعا جستجو میکرده تا ببیند چه دعایی موجب برآورده شدن حاجت انسان میشود و به یاد میآورد که آن سال عمل امداوود را ادا کرد. حاجتش این بود که پدرش به طلبه شدن او رضایت بدهد. اما پدرش نرم نمیشد و به درخواستهای پسرش توجهی نمیکرد.
میگفت در آخر چارهای ندیدم جز کمک گرفتن از آیتالله خوانساری و «نزد ایشان رفتم و با گریه و زاری گفتم که میخواهم طلبه شوم و پدرم راضی نمیشود.» آیتالله گره کار را باز و مقدمات سفر او به قم و تحصیل در آن شهر را برایش فراهم کرد. خود ایشان نیز سرپرستی شهید محلاتی را که آن زمان نوجوانی پانزده شانزده ساله بود به عهده گرفت. در دورهای که زیر سایه آیتالله خوانساری بود هم تحصیل میکرد و هم راه و رسم مجاهدت را میآموخت.
مبارزه در کنار نامهای سرشناس تاریخ معاصر
بعدتر، تقریباً اواسط دهه 1320 خورشیدی در همان قم با نواب صفوی آشنا شد و تحت تأثیر جاذبه او، چند سالی با فداییان اسلام همکاری کرد. آن زمان هجده سال داشت. سپس به جمع نزدیکان آیتالله کاشانی، که به تازگی از تبعید در لبنان به کشور برگشته بود، راه یافت. روایت میکند که «آن موقع درسم را میخواندم و بهخصوص پنجشنبه و جمعه میرفتم تهران و در خانههای مخفی با مرحوم نواب یا منزل آیتالله کاشانی بود. در این زمان مکرر از طرف مرحوم آیتالله کاشانی برای تبلیغ به شهرستانها اعزام شدم.»
بعد حوادث ملی شدن صنعت نفت پیش آمد. «جریان ملیشدن نفت و مبارزه با دستگاه بعد از کشتن رزمآرا اوج گرفت و منتهی شد به تشکیل حکومت دکتر مصدق و ایشان نخستوزیر شد. در جریان 30 تیر سبزوار بودم که ناچار شدم فرار کنم. میخواستند مرا بکشند.» مدتی در مشهد ماند و سپس به تبریز رفت. در تبریز و نیز شهرهای دیگر آذربایجان چند شب پیاپی سخنرانیهایی در ضدیت با سلطنت کرد و در یکی از درگیریهایی که پیش آمد، تا یکقدمی مرگ رفت.
آن دوره مبارزه، هرچقدر پرالتهاب و پرمخاطره، چندان به درازا نکشید و بعد از کودتای 28 مرداد به پایان رسید. تقریباً از همان دوره و در محفل آیتالله بروجردی به امام خمینی (ره) نزدیک شد و تقریباً در همه حوادث بعدی که به ایشان ارتباط مییافت، مستقیم یا باواسطه حضور داشت.
همین همراهی با امام (ره) و حضور در همه حوادث آن سالهای پرفراز و نشیب به خاطراتی که شهید محلاتی روایت میکند اهمیت و اعتبار میدهد. به عبارت دیگر، مرور خاطرات شهید فضلالله محلاتی از زبان خود او، بازخوانی تاریخ معاصر کشور ما در سالهای منتهی به انقلاب است و این خاطرات تا چند سال پس از پیروزی انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی ادامه پیدا میکند.
شهید محلاتی هم از خودش میگوید، هم از امام خمینی (ره) و یاران ایشان، هم از حکومت وقت و برخی رجال اصلی آن روایت میکند و هم از مخالفان دیگر محمدرضاشاه خاطراتی را به یاد میآورد و ضمن مرور این خاطرات، تحلیلها و تفسیرهایی هم از حوادث و کنش و واکنشها اراده میدهد. کتاب «خاطرات و مبارزات شهید محلاتی» که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی مدون و منتشر شده است، برای همه کسانی که پرسشهایی درباره روند انقلاب و نگاه امام (ره) به رویدادهای دهههای 1330 تا 1360 دارند کتاب بسیار مفیدی خواهد بود.
همچنین کتابهای دیگری مانند «یک روایت معتبر درباره شهید محلاتی» نوشته حمید رجایی (انتشارات بهنشر)، «یک عمر مبارزه» (انتشارات کتاب مسافر) و جلد بیست و یکم از مجموعه «نیمه پنهان ماه» به قلم معصومه شیبانی (انتشارات روایت فتح) نیز به این شهید اختصاص دارند و هرکدام از منظری، او و ویژگیها و زندگیاش را روایت میکنند.
نظر شما