مجموعه داستان جدیدی از تری پرچت، نویسنده فقید بریتانیایی، 8 سال پس از مرگش، منتشر میشود. این داستانها با نام مستعار در یک روزنامه نوشته شده بودند و به لطف هواداران پرچت کشف شدهاند. وی وصیت کرده بود بعد از مرگش، هارد دیسک نوشتههایش با غلتک خرد شود تا اثر منتشر نشدهای از او باقی نماند. دوست پرچت این کار را بعد از مرگ او انجام داد.
پرچت 20 داستان موجود در «ضربه قلم: داستانهای گم شده» را در دهههای 1970 و 1980 برای یک روزنامه محلی و بیشتر با نام مستعار پاتریک کرنز نوشته بود. این داستانها تا پیش از این، هرگز به پرچت نسبت داده نشده بودند.
این مجموعه از سوی ناشر قدیمی پرچت، ترنسوورلد خریداری شده و اکتبر امسال منتشر خواهد شد. کشف این داستانها به عدهای از علاقهمندان پرچت مربوط میشود. یکی از داستانهای طولانیتر این مجموعه با عنوان «جستوجوی کلیدها» بیش از چهل سال روی دیوار خانه کریس لارنس، طرفدار پرچت، قاب شده بود. هنگامی که او این مساله را به بازماندگان و خانواده پرچت اطلاع داد، داستانهای دیگری نیز به وسیله طرفداران دیگری با نامهای پت و یان هارکین کشف شد؛ آنها چندین دهه روزنامههای قدیمی را برای کشف دوباره گنجینههای گمشده مرور کردند.
لارنس گفت وقتی 15 ساله بود، به داستان «جستوجوی کلیدها» علاقهمند شد و بخشهای مختلف آن را جمعآوری کرد. او افزود: «من آنها را برای بیش از 35 سال، ارزشمند و ایمن نگه داشتم، در حالی که با وجود جابهجاییهای متعدد خانه، از اهمیت آنها اطلاع چندانی نداشتم.»
هیچ یک از این داستانهای تازه کشف شده مربوط به مجموعه «دنیای صفحه» پرچت- که اولین کتاب آن با نام رنگ جادو در سال 1983 منتشر شد- نیستند، اما به گفته ناشر، «به جهانی که تری پرچت به خلق آن ادامه میدهد، اشاره دارند.»
ناشر این داستانها اضافه کرد که خوانندگان میتوانند انتظار داشته باشند «با شخصیتهایی از غارنشین گرفته تا دیوها، جادوگران تا ارواح ملاقات کنند و درباره سفر در زمان و سیارههای دیگر بخوانند».
راب ویلکینز، دستیار سابق پرچت، دوست و مدیر امور ادبی پرچت گفت: «تری همیشه روی رمان بعدی متمرکز و معتقد بود که آثار منتشر نشدهاش، هرگز نباید منتشر شوند. او همیشه کارهای جدیدترش را دوست و نسبت به انتشار آنها اشتیاق داشت. داستانهای اوایل کار او، قبل از اینکه تبدیل به تری پرچتی شود که ما میشناسیم و دوستش داریم، کمتر الهامبخش هستند و بینش واقعی را درباره رشد نبوغ خلاق او ارائه میدهند.»
ویلکینز پس از مرگ پرچت، هارد دیسک او را با یک غلتک بخار خرد کرد-بر اساس وصیت او- زیرا پرچت میخواست هیچ چیز منتشر نشدهای از او چاپ نشود. بنابراین ویلکینز نمیدانست که این داستانهای کوتاه وجود دارد و انتظار نداشت مطالب دیگری از دوستش بخواند.
ویلکینز گفت که تجربه خواندن داستانهای کشفشده که در ابتدا در روزنامه وسترن دیلی منتشر شده بودند، دشوار بود. «آنها همه جواهرند. هر یک از آنها فوقالعاده هستند زیرا میدانید که به پایان آنها میرسید و دیگر وجود ندارند و هر کلمهای که میخوانید، به پایان نزدیکتر میشوید.»
ویلکینز گفت: «تری نویسنده بزرگی بود» و این داستانها به کتابها و جهانهایی اشاره میکنند که او میخواست دربارهشان بنویسد. او گفت: «آنها نه تنها خوب، که بهتر از خوبند، آنها خود تری پرچت هستند.»
خانواده و بازماندگان پرچت همه چیز را، از اقتباس رادیویی گرفته تا انتشار دوباره، درباره این داستانهای جدید مدیریت خواهند کرد.
نظر شما