در سختترین و امنیتیترین رخدادهای جهانی هم بالاخره این ویروس پخششوندگی دانش، راهی پیدا میکند و به بیرون از مرزهای سنگی و آهنی درز میکند و تا دستکم، یک نفر را از وجود چنین دانشی با خبر نکند، گویی به آرامش نمیرسد. کتاب نیز -که نماد و عصاره دانش و آگاهی است- آلوده به این ویروس پاک و عالیمقام شده و هر کسی یکی از آن خوبیهایش را بخواند، ناگزیر است که درباره آن کتاب سخن بگوید و ویروس پخششونده دانش را به دیگری سرایت دهد.
ذات کتاب، تنهایی را بر نمیتابد. اگر شرایطی فرضی را در نظر بگیریم که جهانی خلق بشود که در آن تنها یک کتاب باشد و یک نفر هم ساکن آن جهان که سواد داشته باشد، به محض اینکه صفحهای از کتاب را بگشاید و شروع کند به خواندن، یعنی گفتگو و تعامل زاده شده است.
هیچ کتابی در تنهایی دوام نمیآورد و عناصر آن ناقص میماند، اگر به دست خوانندهای نیافتد و مورد مطالعه و مداقه قرار نگیرد. خواه آن خواننده، خواهنده کتاب باشد و آن را برای لذت و دانایی بخواند، خواه منتقد مطالب کتاب بوده و آن را برای نقد و رد بخواند.
بنابراین کتاب برای تعامل و چرخش بین انسانها خلق شده و چنانکه هنری میلر میگوید: "کتابها هم مثل پول باید مدام در جریان باشند. تا در بالاترین درجه قرض داده و قرض گرفته شوند. وقتی با دل و جان کتابی در اختیار داشته باشید پربارید؛ اما وقتی آن را به دست کسی بدهید، پرباریتان سه برابر خواهد شد" (میلر، 1401، ص 12).
کتابخوانی اگر چه امری شخصی و تا حدودی درونی به نظر میرسد و خیلیها معتقدند که به درونگرایی انسان ختم میشود، اما بهترین عملکرد و دستاوردهایش را در جمعگرایی و تکثر به دست میآورد. چراکه نطفه کتاب هم از تکثر و جمعگرایی فکری حاصل میشود و هیچ کتابی در جهان تولید نمیشود مگر آنکه نویسنده یا نویسندگان آن به آرا و افکار گذشتگان رجوع کرده و آنچه تا زمان نگارش این کتاب گفته شده را کاویده باشند و در آن گفتهها، کاستی یا نیاز به توضیح بیشتر دیده باشند و بر همین اساس، اقدام به نگارش کتابی جدید کردهاند.
کتاب که محصول چنین تکثرگرایی است، نمیتواند منزوی و ابتر بماند و تا سرحد توان میخواهد در دست همگان به رقص درآید. هر کتابخوانی هم بلافاصله بعد از خواندن کتابی، دلش میخواهد که برخیزد و تمامی عالمیان را از آنچه آموخته و اسراری که به زعم خودش کشف کرده آگاه سازد. این جمع بین کتاب و کتابخوان و شوق به دیگران رساندن آنچه خوانده شده، به چیزی ختم میشود با عنوان "ترویج کتابخوانی".
ترویج کتابخوانی، که در گزارش تحقیقی در مورد ترویج کتابخوانی برای بزرگسالان در کتابخانههای عمومی بریتانیا، بهعنوان "هر روشی که به وسیله آن کتابخانهها مردم را به مطالعه یا گسترش افق مطالعاتی خود تشویق میکنند" تعریف شد (کینل و شفرد، 1998)، یکی از مهمترین دستاوردهای بشر در دگرگونسازی زیستجهان کتابها بود.
در جامعهای به سر میبریم که اگرچه تعداد کتابها بیشمار شده، اما رسانههای رقیب و قلدری مثل شبکههای اجتماعی و تلویزیون حضور جدی دارند و با این وضعیت که اندیشههای زرد و پوسیده زیادی درحال نشتی به افکار انسانها است که اگر درست و به جا با این اندیشهها و محمل آنها یعنی کتابها مواجه نشویم، وقت را که مهمترین دارایی ما است، در راهی عبث سوزاندهایم.
ترویج کتابخوانی فقط نمیگوید که کتاب بخوانید و هر آنچه دستتان رسید بهعنوان یک کرم کتاب ببلعید و تا آخرین کلمه را مطالعه کنید بلکه میگوید کتاب خوب بخوانید و کتاب خوب را به دیگران هم توصیه کنید.
این عمل دومی یعنی توصیه کردن کتاب به دیگران از مهمترین راهبردهای ترویج کتابخوانی است که از قول هنری میلر در کتابی که عنوانش چندان مطلوب نیست اما همه گفتههایش نغز، چنین آمده که: "چه چیزی باعث میشود کتاب زنده باشد؟ به نظرم پاسخش ساده است. کتاب با توصیه پرشور یک خواننده به خوانندهای دیگر زندگی میکند. هیچ چیز نمیتواند این انگیزه اساسی را در انسان خفه کند. با وجود نظرهای افراد بدبین و مردمگریز، من اعتقاد دارم انسانها همیشه میکوشند عمیقترین تجربیاتشان را با هم به اشتراک بگذارند. کتاب یکی از معدود چیزهایی است که انسانها از ته دل برایش احترام قائل اند" (میلر، 1401، ص 12).
کتاب هم مانند تمامی پدیدههای دنیای مدرن به تنهایی و بدون دستگیری نمیتواند راه خود را در هیاهوی بازار پُر غوغای رسانهها، به سمت مخاطب نهایی پیدا کند. به همین خاطر نیازمند کمک عاشقانی است که قدر و منزلت آن را از هر رسانه دیگری بالاتر میبینند و تمامی تلاش خود را به کار میگیرند تا کتابها به دست علاقهمندان واقعی برسند و به درستی خوانده شوند. این افراد "مروجان کتابخوانی" هستند.
گروهها و افرادی که حول محور کتاب شکل گرفتهاند و تلاش میکنند تا در مرحله اول کتابها را به خوبی بشناسند و در مراحل بعدی کتابهای خوبی که خودخوانده و شناختهاند را به دست افراد همراستا با آن کتابها برسانند.
طبیعی است که برای انجام درست چنین کاری، نیاز است تشکیلات و گروههایی باشند که حامی این فعالیتها بوده و اگر چه به صورت سمن (سازمانهای مردمنهاد) فعالیت میکنند، اما راهبردها و آرمانهایی که برآمده از کتابخوانی و مخاطبشناسی کتاب ترسیم کرده و هر روز در پی ارتقا آنها باشند.
این گروهها در قالب باشگاههای کتابخوانی، جمع خوانیها، حلقههای کتاب، گروههای کتابخوانی، منتقدین کتاب و سایر گروههای مشابه به صورت خودجوش شکل گرفتهاند و دغدغه اصلی آنها آگاهی انسانها، به ویژه کودکان و نوجوانان، از مسیر کتابخوانی صحیح است.
کتاب به تنهایی خوب است اما قدرت و توان آن محدود است و تنهایی با رسالت ذاتی آن هم سازگار نیست. چراکه کتاب خلق شده تا انسانها را کاملتر، آرامتر و انسانتر کند. یعنی ابزاری است برای سلامت و توسعه فردی و اجتماعی انسانها. پس نمیشود در تنهایی نشست و کتاب خواند و در جامعه به کار نبست. وقتی کتابی به تنهایی مطالعه میشود یک برداشت از آن داریم و هنگامی که در باشگاه کتابخوانی یا حلقه کتاب مورد مطالعه قرار میگیرد و در مورد آن حرف زده میشود به تعداد آدمها برداشت و تفسیر و آموختنی جدید خواهیم داشت.
سازمانهای بینالمللی مانند ایفلا و یونسکو نیز به اهمیت فعالیتهای جمعی کتابخوانی واقف بوده و کارهای مختلفی در این راستا انجام دادهاند. در بیست و سومین کنگره انجمن ناشران بینالمللی که در سال 1992 در دهلی نو برگزار شد بیانیهای با عنوان "منشور خواننده" صادر کرد که بعدا مورد تائید یونسکو هم قرار گرفت.
در «منشور خواننده» تاکید شده است تنها راه کتابخانهها، ناشران و کتابفروشان در مورد دسترسپذیرسازی کتاب و خواندن برای همه، فعالیت به صورت مشارکت است. کسانی که درگیر ترویج خواندن هستند، در مواقع لزوم باید از سازمانهای فرهنگی، آموزشی و اجتماعی مختلف به یکدیگر بپیوندند. این یگانگیِ منافع فردی و اجتماعی بهترین امیدها را برای تحقیق نیازهای جهانی خواندن برمیانگیزد (عابدی، آهنگر و چهره قانی، 1401، ص 34-35).
ما در کشور خودمان نیاز داریم که به صورت ماندگار و نهادینه به کتاب و ترویج خواندن بها بدهیم و به دور از هر گونه سیاستزدگی، "منشور خوانندهای" بیطرف و در عین حال مترقی را تهیه کنیم و همه نهادهای ذیربط به آن احترام بگذارند و در اجرای آن کوشا باشند و همافزایی فکری و عملی را در این زمینه داشته باشند.
تا زمانی که باور درونی نداشته باشیم که یکی از مهمترین راههای سلامت و سعادت، خواندن و آگاهی است و به کار بستن عملی خواندهها و گفتوگو در مورد بهترین آموختهها از کتابها به بخش مهمی از درددلهای روزمره بدل نشود، نمیتوانیم انتظار جامعهای آرام، شاد و پیشرو داشته باشیم.
باشگاههای کتابخوانی، نهادهای آگاهی محوری هستند که از خودمحور شدن انسانها – حتی آدمهای کتابخوان – جلوگیری میکنند چراکه آدمها در این جمعها متوجه میشوند که حلقهای کوچک از جمع بزرگی به اسم جامعه هستند و با کتابخوانی میتوانند اتفاقات انسانی نیکو را راهبری کنند. باشگاههای کتابخوانی به ما میآموزند که باید "با" جامعه زیست نه "بر" جامعه.»
منابع
- عابدی، یوسف؛ آهنگر، مصطفی؛ چهرهقانی، مریم (1401). "ترویج کتاب: راهنمای عملی". تهران: جهاد دانشگاهی
میلر، هنری (1401). "خواندن در توالت". ترجمه محمدرضا شکاری. تهران: ققنوس.
Kinnell, Margaret & Shepherd, Jennifer (1998). Promoting reading to adults in UK public libraries. London: Taylor Graham.
نظر شما