کتابهای «دنیای هیربل» و «فرنسه» نوشته پتر هرتلینگ با ترجمه گیتا رسولی از سوی انتشارات محراب قلم منتشر شدند.
دنیای هیربل
در کتاب «دنیای هیربل» بچههای آسایشگاه میگفتند هیربل از همه بدتر است. این حقیقت نداشت. بچهها هیربل را درک نمیکردند. آنها هیچوقت مدت زیادی در آن آسایشگاه نمیماندند؛ اما هیربل همیشه آنجا بود. هیچکس او را نمیخواست. او ۹ سال داشت ولی قدش به اندازه یک بچه ششساله بود. او یک کله گنده با موهای بور کمپشت داشت که هیچوقت آنها را شانه نمیزد و یک بدن لاغر استخوانی. با وجود این خیلی قوی بود و موقع کتککاری و دعوا همیشه برنده میشد.
رمان «دنیای هیربل» داستان کودک بیماری است که هیچکس او را تحمل نمیکند. پدری به خود ندیده و مادرش او را ترک کرده است. پدرخوانده و مادرخواندهاش هم وقتی بیماری او شدت میگیرد، او را به آسایشگاه میسپارند. البته هیربل به رغم ناتوانی ذهنیاش قابلیتهای خارقالعادهای دارد. با این حال، بچههای همسنوسالش نیز او را از خود نمیدانند. فقط خانم مایر، یکی از پرستاران آسایشگاه، است که تا حدودی «دنیای هیربل» را درک میکند.
مارای ابلادن درباره این کتاب میگوید: «برخورداری از گرما، سرپناه و محبت برای هیربل فقط در جایی دیگر و سرزمینی بسیار دور امکانپذیر است. فکر میکنم «دنیای هیربل» از آن رو کتاب مورد علاقه من است که ما را دعوت به خلق دنیایی میکند که در آن، بچههایی مانند هیربل هم بتوانند با احساس امنیت و با آسودگی خیال زندگی کنند.»
انتشارات محراب قلم کتاب «دنیای هیربل» نوشته پتر هرتلینگ با ترجمه گیتا رسولی را در 66 صفحه و به قیمت 17هزار تومان عرضه کرده است.
فرنسه
«فرنسه» دختری است مثل دخترهای دیگر، با چشمهای سبزی که کمنظیر است. او نگران است، بهخصوص از وقتی پدرش شروع به بدرفتاری کرده و مرتب با مادر دعوا میکند. یک روز پدر از خانه میرود و فرنسه تصمیم میگیرد او را برگرداند، ولی یک بچه دوازدهساله چه کار میتواند بکند؟ آخر، پدر دیگر اجازه حرف زدن هم به او نمیدهد؟ با این حال فرنسه به این سادگی تسلیم نمیشود...
هانس-هاینو اورس درباره این کتاب میگوید: «من پترهرتلینگ را تحسین میکنم؛ به عبارت دیگر، انسانیت شخصیتهایش که اتفاقا قهرمانهایی بیعیب و نقص نیستند، ستودنی است.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«مام منتظر اوست. او برای خودش و فرنسه، میز روی بالکن آشپزخانه را میچیند و غرق در فکر میگوید: «عجیب است! یوهانس میخواست زنگ بزند و بهم بگوید امشب هم مثل شبهای قبل دیرتر میآید یا نه. او خیلی کار دارد.»
آنها شام میخورند. کبوتران روی لبهی پنجره مرتب به آنها نگاه میکنند و سرهای کوچکشان را تکان میدهند. مام زیر لب میگوید: «یوهانس یک چیزیاش هست. کاش میدانستم برای چی نگران است.»
مام راست میگوید. یوهانس مدتی است که عوض شده: ساکتتر و گرفتهتر. فرنسه با فکر میکند او هنوز هم شوخ است و مزهپرانی میکند. ولی بیشتر اوقات، رفتارش به نظر تصنعی میآید. فرنسه به دقت صورت مام را نگاه میکند.
-توی اداره اتفاقی افتاده؟
مام چنگال را زمین میگذارد.
-خودش که میگوید نه. شاید هم اصلا ربطی به کارش ندارد. خب، ممکن است کسی بیدلیل احساس بدبختی کند.
فرنسه مخالفت میکند: «ولی یوهانس نه.»
کاش میتوانست از پدرش بپرسد، ولی جرئت نمیکند. شاید چیزی سرباز کند که برای همهی آنها بد باشد؛ چیزی که تمام زندگی آنها را تغییر دهد. او از این میترسد.»
انتشارات محراب قلم کتاب «فرنسه» نوشته پتر هرتلینگ با ترجمه گیتا رسولی را در 128 صفحه و به قیمت 32هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما