نگاهی به کتاب «انتفاضه شعبانیه (حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق»/2
آمریکا هشت برابر هیروشیما و ناکازاکی بمب بر سر مردم عراق ریخت!/ حساسیتهای ملت عراق را نمیشناسیم
صفاءالدین تبرائیان، پژوهشگر تاریخ عراق گفت: در عراق بر اثر حماقت صدام در جنگ اول و دوم و حمله ائتلاف به عراق و ماجرای کویت 38 روز بمب روی مردم ریخته شد. در این 38 روز، مقدار بمبی که استفاده شد، هشت برابر بمبی است که آمریکاییها در بمباران هیروشیما و ناکازاکی استفاده کردند، یعنی شما با چنین مردمی روبرو هستید که در طول تاریخ روزگار به خدمتشان رسیده است.
بحث برسر این است که در مذاکرات میان ایران و عراق، فارغ از دیپلماتهایی که داشتیم و خیلی هم خوب از پس کار برنیامدند، چرا از افرادی چون شما و دیگرانی که بر عراق و تاریخ و فرهنگ آن اشراف دارند، استفاده نکردند؟
به این علت که آنها دیپلمات نبودند. سُفرایی که بعد از سقوط نظام به عراق فرستادیم همه نظامی هستند، همه ژنرال سپاه هستند و ما کار فرهنگی انجام ندادیم تا همین چند ماه گذشته که سفیر ما، به عنوان آخرین نظامی مأموریتش به اتمام رسید. تعدادی از عراقیها نیز به این مسله حساس شدهاند که چرا نظامی، چرا فرمانده سپاه؟ باید به این نکته اشاره کنم که حسن داناییفر مدتها فرمانده بدر بود. سپاه بدر شش فرمانده داشته، سه ایرانی و سه عراقی، اولین فرمانده، اسماعیل دقایقی بود که به شهادت رسید، داناییفر فرمانده دوم است که در عراق سفیر بود.
به نظرتان چرا سفیر ایران در عراق باید نظامی باشد؟ مگر به کار فرهنگی احتیاج نداریم یا اینکه از لحاظ کار فرهنگی از سوی ایرانیان در عراق اشباع شده است؟
شاید موقعیت دوستان را نیز باید در نظر گرفت که عراق کشوری است که اشغال شده، ائتلاف بینالملل به آن حمله کرده و رژیم سی و پنج ساله آن سقوط کرده است. من هرگز این را فراموش نمیکنم که استاد ما، سیدمحمد باقر حکیم میفرمود مگر حضرت حجت ظهور کند تا رژیم صدام بربیفتد، باور اینکه صدام بر اثر خیزش مردمی، سقوط کند، امکانپذیر نبود! استاد ما آشکارا چنین مطلبی را عنوان میکرد. در این قصیه نیز تاوانی که خاندان حکیم پرداخت کردند تا به حال نیز ادامه دارد، بسیار سنگین بوده است. هر چند انتقاد بسیاری در عراق شد که چرا اولین روحانی از خاندان حکیم بود که وارد کاخ سفید شد. این اعمال در تاریخ ثبت میشود. چنانکه نقل کردند وقتی حضرت امام خمینی(ره) دستگیر شد، حضرت خویی از امام موسی صدر میخواهد که کاری انجام دهد برای رهایی امام خمینی(ره)، صدر سفر مهمی را آغاز میکند که حدود یک ماه و نیم طول میکشد. چند روز مهمان پاپ در واتیکان بود و در آنجا ماجراهای ایران و مخالفت امام خمینی(ره) با پهلوی دوم را بیان و درخواست میکند کاری برای آزادی امام صورت بگیرد. برای همین در تاریخ ثبت شد اولین روحانی، نه تنها روحانی عادی، بلکه مجتهدی که امام موسی صدر بود که به دیدار پاپ رفت. در تاریخ نیز ثبت شد؛ اولین روحانی که وارد کاخ سفید شد، سید عبدالعزیز حکیم بوده است، یکبار نه بلکه دوبار. هنوز خاندان حکیم در حال تاوان دادن این قضیه هستند؛ خانوادهای که 65 شهید دادهاند. چند روز پیش در تهران مهمان کسی بودم که در انتفاضه شعبانیه بسیاری از افراده خانوادهاش را از دست داده بود، خانواده خلخالی، او گفت ما از شهر خارج شدیم و به خانهایی پناه بردیم که داماد این خانواده، بعثی بود. من در حیاط توپ بازی میکردم که این فرد سه برادر من را با خود برد. سید محمدصادق، سید محمد صالح و سید محمدحسین. آنها همه روحانی بودند و سنی هم نداشتند. من 12 ساله بودم و تفاوت آن دو از من چهار سال بود که آن سه را بردند. پدرم، آیتالله سید مهدی خلخالی و پدربزرگم که بیش از 90 سال عمر داشت، سید مرتضی خلخالی که به لحاظ علمی بالا بود و از مراجع به شمار میرفت، او را هم با خود بردند و ما هنوز نمیدانیم چگونه و چه زمانی شهید و کجا به خاک سپرده شدند؟! بنابراین عده زیادی اینگونه از بین رفتند. پسرخاله، پسر عمه و.. از این نوع اتفاقات در عراق بسیار رخ میدهد.
در ایران مرکز آمار قربانیان ترور داریم و اطلاعاتی جمع کردهایم. آیا در عراق نیز اطلاعاتی درباره کشته شدگان از سوی حزب بعث، جمعآوری شده است؟
در حال انجام دادن کاری هستم که درباره رجال دین و معممین است. آماری که از فضلا، علما و مراجع دین احصا کردیم که طبق آن تقریبا 650 تا 700 نفر از سال 1968 تا 2003 میلادی (در این 35 سال) توسط حاکمیت حزب بعث کشته شدند. در حالی که اگر بخواهیم به عنوان یک دانشجوی تاریخ مقایسه کنیم، حاکمیت پهلوی دوم، تنها رجل دینی که اعدام کرد، سید مجتبی نواب صفوی بوده است. البته که درباره کشته شدن آیهالله سعيدی محل اختلاف است. موقعیتی نداشت که بخواهد تحت شکنجه شدید قرار بگیرد و او را شهید کنند. ممکن است همین اتفاقی که بعد از پیروزی انقلاب برای شیخ حسن لاهوتی رخ داد، برای او نیز رخ داده و نتوانسته تحمل کند. در مقام مقایسه بودم، 650، 700 نفر در سیوپنج سال حکومت بعثیها کجا و تنها روحانی که حاکمیت پهلوی حکم اعدام را صادر کرد و در سکوت مرجع اعلای شيعه (حضرت آیتالله بروجردی) نیز این کار صورت گرفت؛ نواب صفوی کجا. البته دلیل داشت که سکوت کردند. اما در عراق مشاهده میکنید با چه موجودی روبهرو هستید که در چنان اوضاعی، چهار مرجع تقلید را به شهادت میرساند.
وقتی صدام سرکار میآید، تقریبا کاری که رضاشاه در ایران انجام داد، او هم انجام میدهد. اول اینکه با مظاهر مذهبی مخالفت و سعی میکند علما و مرجعیت را محدود کند، آیا آن زمان مراجع عراق نمیتوانستند مهاجرت کنند وقتی میبینند اوضاع اینقدر خطرناک است؟
چنین کاری را انجام نمیدهند. بارها و بارها سید مرتضی خلخالی میگفت نه تنها خود او که فرزندش نیز میگفت و دیگر علما نیز گفتهاند که مگر طناب گردن ما بیاندازند و ما را از حوزه نجف بیرون کنند. ما جواب مولا، امیرالمومنین(ع) را چه بدهیم. این همان حرفی بود که آقای خویی نیز گفت. به او گفتند تو با دو بیانیهای که در انتفاضه صادر کردی میدانی نیروهای صدام با شما چه برخوردی میکنند؟ به آقای خویی گفتند شما بهتر است نجف را ترک کنید. اما او گفت از مولا خجالت میکشم که در دوره زعامت بنده، مرجعیت اعلای حوزه نجف نابود شد، زعیم حوزه گریخت. اگر بروم چیزی نمیماند. هر اتفاقی میافتد، خواهد افتاد که افتاد. در خانه با مسلسل باز شد، وارد منزل شدند و او را بردند. تصاویرش موجود است. ملاقات اجباری که با صدام دارد و آن جمله معروف که به او میگوید: حال شما چطور است؟ میگوید من نزدیک موت هستم (یعنی تو) و موت نزدیک من است.
قیام انتفاضه عراق خیلی مهجور است و درباره آن زیاد کار نشده است. علیرغم مستنداتی که در کتاب شما وجود دارد، چرا همین شیعیان عراق باور ندارند که بخواهند درباره آن تحقیق و تبلیغات کنند و آثاری به چاپ برسانند؟
اخیرا پژوهشهایی را آغاز کردهاند. مجموعهای دیدم، در سفر اخیری که داشتم و آن را تورق کردم و خوشحال شدم که دیدم فردی احداث وقایع یومیه (روزانه) انتقاضه را جمعآوری کرده است. جلد یکم کتاب منتشر شده، جلدهای بعدی نیز چاپ خواهد شد. اتفاقاتی که هر روز افتاده را جمعآوری کرده است به ویژه که کتاب «انتفاضه شعبانیه (حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق»، سه سال پیش، قبل از کرونا با کمک عتبه حسینیه و متولی شرعیاش، شيخ عبدالمهدی کربلایی به زبان عربی منتشر و طی مراسمی هم رونمایی شد و اخیرا چاپ دوم عربی این کتاب با تجدید نظر و افاضات؛ با اسناد و اطلاعات جدید و یک سری توضیحاتی که مقامات عراقی دادند، به چاپ خواهد رسید. در مراسمی دکتر ابراهیم جعفری، نخستوزیر و وزیر خارجه سابق عراق، در هتل آزادی، من را دید و گفت با شما اختلاف نظری دارم. او گفت شما نوشتی انتفاضه شعبانیه بعد از انقلاب ۱۹۲۰ عراق مهمترین واقعه تاریخ معاصر عراق است. گفتم بله، گفت: خیر، میخواهم نکتهای اضافه کنم؛ انتفاضه شعبانیه از آن انقلاب مهمتر است، نه بعد از انقلاب بلکه حتی مهمتر است. این انقلاب بدون تردید مهمترین واقعه تاریخی سیاسی معاصر عراق بوده است. هر چند به نظرم فتوای جهاد کفایی حضرت سیستانی در ماجرای داعش، اهمیتش کمتر از واقعه انتفاضه شعبانیه نیست، چون عراق را از خطر بزرگی نجات داد.
دلیل این حجم از مهجوریت انتفاضه شعبانیه در چیست؟ در پژوهشی که انجام دادم برایم مشخص شد که گویا چون آن زمان اختلاف داشتند و این موضوع موافق و مخالف داشته و این اختلافات ادامه پیدا کرد، به آن پرداخته نشده، این موضوع درست است یا دلایل دیگری وجود دارد؟
به خیلی مسائل پرداخته نشد، در حال حاضر اگر بخواهم رخدادهای عراق را حتی بعد از سقوط صدام بررسی کنم، قبل از سقوط که هیچ. واقعه دجیل، صدام تنها به دلیل واقعه دجیل اعدام شد نه جنایتهای دیگری که انجام داده بود. چهار جلد کتاب نوشته شد که در واقع ماجرای دجیل را بیان میکند. شاید باید توضیح مختصری درباره واقعه دجیل بدهم. از همین کتاب «محاکمه العصر» که سفیر وقت عراق، محمد مجید الشیخ در اختیار من قرار داد. صدام تنها برای آن، اعدام شد. اما بسیاری کشتارهای دیگری انجام داد که شایسته است به آنها پرداخته شود و در ارتباط با آنها نیز کارهای تحقیقاتی صورت بگیرد که متأسفانه انجام نشده است. وقتی این کتاب منتشر شد، برخی سایتهای عراقی اظهار کردند اولین کتاب درباره ««انتفاضه شعبانیه (حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق»»، به قلم یک نویسنده ایرانی نوشته و منتشر شد و خود را ملامت و سرزنش کردند.
البته حتی بعد از اینکه جایزه جلال را گرفت و به عنوان کتاب سال تقدیر شد، ما بعد از آن نیز نمیبینیم حتی در ایران به انتفاضه شعبانیه پرداخته شود. چرا در ایران نیز توجه و تحلیلی را در پی نداشت؟ چرا که در ایران رخدادهای شیعی مهم است. انتفاضه سیامین سالش را پشت سر گذاشت، اما حتی در صداو سیما نیز آنچنان توجهی به آن نشد و تنها یک شب (سال 1399) من به عنوان مهمان شبکه افق، درباره آن صحبت کردم. البته پیشنهاد توجه به این موضوع را خودم به مهدی خانعلیزاده دادم.
تعمدی وجود دارد برای این اغفال و اهمال؟
عراق مشکلات بسیاری دارد و آنقدر جنایت در آنجا صورت گرفته، لاتعد و لا تحصی است؛ یعنی قابل شمارش نیست. نیاز به این است که در بخشهای مختلف درباره آنها تحقیق و پژوهش صورت بگیرد.
از چه نظر مهم است که این رخداد زنده نگهداشته شود؟
نسل جدیدی که آمده اصلا صدام و جنایتهایش را نمیشناسند، در بخشی از کتاب هست، میدانید که سخن گفتن درباره صدام در جلسات خصوصی حکمش زندان بود، اگر آشکارا کسی علیه صدام حرفی میزد، حکمش در عراق اعدام بود. شورای انقلاب عراق مصوبهای داشت که سندش در کتاب وجود دارد، به این مضمون که اگر کسی اینکار را انجام داد و نخواستیم اعدام کنیم، با یک درجه تخفیف، یک ضربدر به اندازه یک سانتیمتر در یک سانتیمتر روی پیشانی آن شخص داغ میگذاریم. صدام دبیرکل حزب بعث است. عالیترین مقام حزب بعث، رئیس شورای انقلاب و فرمانده کل نیروهای مسلح و ریاستجمهوری بود و بر همه نهادهای امنیتی کشور شخصا اشراف داشت. این جوانانی که امروز در خیابانهای تهران و شهرستان شعار میدهند، دیکتاتور ندیدهاند!
بعثیها مجازاتی داشتند به عنوان «کسر العظم»، کسر یعنی شکستن و عظم یعنی استخوان که به فارسی میشود زهر چشم گرفتن. عراق 18 استان دارد، مثلا شخصی میخواست والی یکی از استانها شود. به مناسبت ورود، کل عشایر را برای خوشامدگویی جمع میکردند. مهمانی بزرگ به همراه دادن هدیه. بعد از اتمام مهمانی، که فرد به سمت کاخ محل استقرار میرفت، عدهای جلوی ماشین او را میگرفتند و اگر زن و دختری همراهش بود، پیش چشم او، به آنها تجاوز میکردند و بعد از اتمام کار، صورتهایشان را باز میکردند تا خوب آنها را ببینید، فردا در اداره همان افراد به آن شخص مراجعه میکردند و کارشان را پیش میبردند. اینگونه آن شخص را برای مدت زمانی که آنجا مشغول بود، تخطئه میکردند. این مسائل در عراق آن زمان خیلی مسائل معمولی بود.
در همان زمان انتفاضه شخصی بعثی را در سلیمانیه گرفتند که کارتی همراه داشت، روی کارت حرفه فرد را مینوشتند که روی کارت این فرد نوشته بود تجاوز به زنان.
بعصی از دوستان که به اربعین میروند، آنها کَرم عراقیها را میبینند، چگونه پذیرایی میکنند و... منتظر تشریففرمایی شما هستند. حتی میگویند وسایل تازه عروس و داماد ابتدا باید توسط زوار استفاده شود. اما ما این کار را انجام نمیدهیم. گاهی که مهمان برایمان میآید به خودمان میگوییم اَه، الان هم وقت مهمان آمدن است یا غذایی را که میخوریم قایم میکنیم تا مهمان نبیند. برخی از عراقیها که برای شهادت حضرت فاطمه(س) به زیارت امام رضا(ع) میروند که تقریبا 55 روز طول میکشد، در حین سفر به ساختمانهای بین راهی میروند و خب افرادی که آنجا هستند ممکن است با خود بگویند، این مسافرها(پیادهروندگان) کثیف هستند و... چقدر این دو نگاه متفاوت هستند. هر چند در این میان افرادی هم هستند که برای شستن دستشویی حرم در نوبت میمانند.
موضوع دیگر هم این است که این کشور 380 سال حاکمیت عثمانی را تحمل کرد، کلی به آنها ظلم و ستم شد. در جنگ جهانی اول به آنها حمله شد، البته درست است که در جنگ جهانی اول و دوم ایران هم اشغال گردید، اما در عراق به شکل دیگری است. عراق حاکمیت سخت عثمانی را دید، بعد ورود استعمار انگلیس و تجاوزهای آنها را تجربه کرد. سال 1918 در شهر نجف قیامی رخ میدهد که 46 روز شهر نجف تحت محاصره قرار میگیرد. به شکلی که در نجف به قدری تشنگی و گرسنگی غالب شد که افراد زیادی از بین رفتند کار به جایی رسید که برخی گوشت الاغ میخوردند تا زنده بمانند! عراق این اتفاقات دشوار را به خود دیده است. کودتاهای مختلف را نیز پشت سر گذاشت؛ همین کودتای عبدالسلام عارف که به آن عروسی کودتاها میگویند، به دلیل حجم بالای کشت و کشتار و خونریزی که در آن رخ داده است.
مردم عراق چنین اتفاقاتی را تحمل کردند، ایرانیها چنین تجربیاتی نداشتند. از این لحاظ قبیلهای بودن مردم عراق مزیت محسوب میشود. در عراق بر اثر حماقت صدام در جنگ اول و دوم و حمله ائتلاف به عراق، در ماجرای کویت 38 روز بمب روی مردم ریخته میشد. در این 38 روز، مقدار بمبی که استفاده شد، هشت برابر بمبی است که آمریکاییها در بمباران هیروشیما و ناکازاکی استفاده کردند، یعنی شما با چنین مردمی روبرو هستید که در طول تاریخ روزگار به خدمتشان رسیده، بعد میگوییم چرا آنها عصبی هستند، زود از کوره درمیروند، انصافا هموطنان ما با ندیدن این اتفاقات در حال حاضر عصبیتر هستند!
شما میگویید آمریکا در عراق برای شوروی قدرتنمایی کرد، اما در انتفاصه عراق، طبق گفته خودشان با یکدیگر تصمیم گرفتند که صدام بماند چرا که جایگزینی نداشتند.
منظور من در جنگ جهانی دوم بود. البته که در انتفاضه به دفعات چنین چیزی رخ داد. فرانسه بیشتر از شوروی دنبال این بود که جنگ رخ ندهد چرا که صدام به آنها بدهکار بود. صدام جنگ را قسطی پیش میبرد و ما نقد. ما به قاچاقچیهای اسلحه پول میدادیم تا برایمان سلاح خریداری کنند، اما صدام قراردادهای تسلیحاتی مفصلی مخصوصا با فرانسویها داشت، بعد روسها، به همین دلیل آنها به صدام اصرار میکردند و قطعنامههای بسیاری نیز تصویب میشد که نیروهایش را از کویت بیرون کند، اما صدام سفت ایستاده بود. شرایط عراق نیز، شرایط بدی بود. عراق قبل از آغاز جنگ تحمیلی با ما بیش از 114 دلار ذخیره ارزی داشت. بعد از جنگ تقریبا به همین مقدار بدهکار شد. در زمان جنگ نیز، مقداری بیشتر از 90 میلیارد نفت فروخته بود، اما همه دود شد و چیزی نصیبش نشد. به همین دلیل چارهای نداشت که بر سر یک میدان نفتی با کویت کلکل کند.
توان نظامی عراق هم آن زمان فوقالعاده بود. بعد از آنکه جنگ تمام شد، عراق یک میلیون و هشتصد هزار نفر نیروی نظامی امنیتی داشت. نمیدانست با این تعداد نیرو چه کند، باید جنگ دیگری راه میانداخت. سه ساعت طول کشید تا عراق کویت را تصرف کند. یک لشکر عراق وارد عمل شد و کویت به عنوان استان نوزدهم اعلام شد. خطر از کویت تا ریاض بود. صدام قبل از آن نیز با خانم سفیر ایالات متحده در بغداد دیدار کرد و از تصمیمش برای حمله به کویت گفت. سفیر گفته بود ما درباره اختلافات مربوط به کشورهای عربی دخالت نمیکنیم، به قول تحلیلگران، اگر چراغ سبز نشان نداد، چراغ زرد را نشان داد. بر همین اساس صدام با قلب مطمئنی حمله به کویت را آغاز کرد. از آنجا به بعد زمین هموار است و اگر تصمیم میگرفت به ریاض میرسید. حمله به یک کشور پادشاهی عضو شورای خلیجفارس برای آنها قائل تحمل نبود، چون میتوانست زمینهساز سقوط دومینویی آنها باشد. به همین دلیل سعودیها فاکتور کل عملیات آن سال را پرداختند و فرش قرمز برای آمریکاییها پهن کردند.
با توجه به شناختی که شما از عراق و سیاستهایش دارید، به نطرتان چه سیاستهای فرهنگی باید دنبال شود که ما بتوانیم رابطه ثابتتری با آنها داشته باشیم؟
نمیخواهم شما را ناامید کنم اما در این سالها و بعد از صدام، اصلا کار فرهنگی نکردیم، اصلا عقل عربی را نمیشناسیم، دنیای 22 کشور را شامل میشود، حساسیتها و آلرژیهای ملت عراق را نیز نمیشناسیم. همین افرادی که شما را در اربعین به خانههایشان راه میدهند، کافی است اختلافی با همسرش پیدا کند و شما بخواهید دخالت کنید، به شدت موضع میگیرد که به تو ارتباطی ندارد. این حساسیتها درک نشد، هنوز نیز درک نمیشود، به دفعات اظهارنظرهای ناصواب و بیخردانه از سوی مقامات کشورمان در ارتباط با عراق مشاهده کردیم. گاهی نیز انتطاراتی داریم، مثل همین خلیج عربی و صحبتهایی که انجام شد. فکر نمیکنیم شرایط شخص را باید در نظر بگیریم که در چه فضایی و در چه عالمی به سر میبرد. به گونهای برخورد میکنیم گویا مسئولین عراقی کارمند ما هستند.
یعنی به قول شما، صحبت اخیر نخستوزیر عراق که گفته خلیج عربی چندان قابل اعتنا نیست!
همین صحبت شما درباره غرامت، چه کسی گفت غرامت جنگی را ببخشید، نمیبخشیدید! کویت با گرفتن غرامت، در حال حاضر نیز روابط حسنهای با عراق دارد. 52 میلیارد را در جیبشان گذاشتند و تازه میگویند کم هم هست. آن وقت میگویند انگار عدهای از شهروندان کویتی را دزدیدند و بردند. لذا جان آنها خیلی بیشتر از اینها برای ما میارزد و فلان. آن وقت شما به این کشور میروید که حمله تکفیریها را تجربه کرده و خون عزیزترین فرزندان هموطنت در آنجا ریخته شده و با برادران عراقی ممزوج شده است. این موضوع خیلی پیام دارد؛ شاید میتوان روی آن سرمایهگذاریهای کلانی انجام داد. معذرت میخواهم شاید فکر کنید بیشرمانه است اگر فکر کنید منظورم از سرمایهگذاری مالی، اقتصادی و نفتی باشد، نه اما میتوان کارهای زیادی در عراق انجام داد.
آمریکاییها در عراق، دو دانشگاه آمریکایی تأسیس کردهاند که آماده است. یکی در بغداد و دیگری در اربیل. چه قدر مؤسسات مردم نهاد تأسیس کردند و چه قدر درباره گرایشات دگرجنسیتی در عراق پیش رفتند. در عراق گرایشات همجنسگرایی به دلایل متعددی قوی است. مردم عراق نیز مردم عجیبی هستند. مثلا در اربعین حدود 20 میلیون هستند، یعنی حدود نصف جمعیت کشور که خیلی از آنها پیاده به سمت کربلا میرود. اما همین مردم اگر امشب اعلام شود کاظم الساهر کنسرت دارد، در ورزشگاه بصره(ورزشگاه نخله) حاضر میشوند. شبها در شارع ابونواس بغداد همه سرگرمی و تفریحی یافت میشود. هم پای این هستند هم آن. یعنی چنین حالتی وجود دارد.
در لبنان هم از کنسرتهای جولیا بطروس خیلی استقبال میشود؟
فکر کنم کنسرتهای جولیا بطروس را از نزدیک ندیدید. من افرادی را سراغ داشتم که لباسهایشان را در هواپیما تغییر دادند تا در کنسرت بطروس شرکت کنند به دلیل علاقهای که به این خانم محترم، شریف، اصیل، نجیب و مقاوم دارند. شاید من اولین کسی بودم که چندی پیش در شبکه جام جم نامش را در برنامه زنده آوردم هر چند در برنامه ( 25 أیار) هم به دلیل عقبنشینی اسرائیل از جنوب لبنان و انتشار کتاب «ناگفتههای جنگ سی و سه روزه» صحبت کردم اما ذکری هم از خانم فیروز قلدوزی کردم که امانوئل مکرون با افتخار به خانه او میرود و نشان لژیون دونر را به گردنش میاندازد. میگویند وقتی امام موسی صدر آهنگ (زهره المدائن) را گوش میکرد که مانند یک مارش جنگی است که درباره فلسطینیها خوانده است، اشک میریخت. سید محمود دعایی خدا رحمتش کند، این موضوع را روایت کرد. همچنان که آهنگهای بنان را هم گوش میکرد همین احساس به او دست میداد.
در این باره بیشتر بخوانید و ببینید:
میزگرد نگاهی به کتاب «انتفاضه شعبانیه (حماسه مقاومت اسلامی ملت عراق»/1
ماجرای دیدار خواننده زن مسیحی با سیدحسین نصرالله/ ویدئو
اینهایی که به خیابان میآیند دیکتاتور ندیدهاند/ ویدئو
ماجرای اولین روحانیای که وارد کاخ سفید شد/ ویدئو
ایران جنگ را نقد پیش میبُرد اما عراق نسیه/ ویدئو
نظر شما