کتاب «کاش اینگلوله شلیک نمیشد» نوشته اصغر کاظمی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد.
ماجرای کتاب پیشرو، از لحظه شلیک یکگلوله توپ در ۳۰ دی ۱۳۶۶ از سمت عراق به جبهه ایرانیها آغاز میشود. هدف گلوله، کوه گِردِهرَش بود و ۵۰ ثانیه طول کشید تا مسافت ۲۰ تا ۲۴ کیلومتری را تا هدف طی کند. نزدیک محل انفجار توپ، هفتنفر نفسزنان سربالایی تند جاده گردهرش را بالا میرفتند که در یکلحظه ستونشان از هم پاشید. راویان و شاهدان ماجرا باور دارند اینتوپ، گلوله برد بلند و ساخت فرانسه بوده که وزنش ۳۹ کیلوگرم و شعاع ترکشهایش ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر است.
اصغر کاظمی نویسنده اینکتاب که تجربه بیش از ۳۰ سال کار در زمینه گردآوری خاطرات رزمندگان دفاع مقدس را در کارنامه دارد، خاطرات و اسناد مربوط به اینحادثه را در کتاب پیشرو گردآوری کرده و سراغ سرنوشت آدمها رفته است. او تدوین فصلهای کتابش را برپایه آرایش نظامی، بهترین شیوه تدوین مستندات و روایت رزمندگان جنگ میداند. با انفجار آنگلوله توپ هرکدام از هفتنفر مورد اشاره، سرنوشتی پیدا کردند. جایگاه هر نفر در ستون نظامی، به عوامل مختلف و متعدد ربط دارد و بیتوجهی به اینمساله جایز نیست. در کتاب «کاش اینگلوله شلیک نمیشد» هم، شماره نفر در ستون نظامی، همانشماره فصل است و افراد و فصلها پشت سر هم پیش میروند.
کتاب پیشرو، دربرگیرنده اسناد پزشکی اینحادثه هم هست که ۴۸۵ صفحه از حجم آن را به خود اختصاص دادهاند. «کاش اینگلوله شلیک نمیشد» هفت فصل دارد که درباره نفر اول تا هفتم افرادی هستند که گلوله توپ نزدیکشان منفجر شد. به اینترتیب فصل اول تا هفتم اینکتاب عبارتاند از:
«نفر یکم؛ بچه پلنگ؛ زندگینامه ایوب سلگی»، «نفر دوم؛ سیب و خال؛ زندگینامه سیدعلیاکبر وهابی»، «نفر سوم؛ آقای چهار؛ زندگینامه احمد صاحبی»، «نفر چهارم؛ برفهای گردهرش؛ داوود سرلک»، «نفر پنجم؛ در بهشت پوتین نمیپوشند»، «نفر ششم؛ وقتی زمان ایستاد؛ حمیدرضا عسگریان» و «نفر هفتم؛ گلقدم؛ زندگینامه عبدالله خدایی».
نظر شما