مروری بر کتاب «حمله هوایی به الولید»؛
فانتومهای ایران چگونه دورترین پایگاه هوایی عراق را بمباران کردند؟/ موفقیت یک عملیات به ظاهر غیرممکن
در این کتاب که گویی نمایشنامهای حماسهانگیز است، با قسمت پنهان ماجرا؛ یعنی دیپلماسی ایران برای جمعآوری اطلاعات و رایزنی با سوریه هم به طور کامل آشنا خواهید شد.
سرتیپ دوم خلبان احمد مهرنیا، نویسنده و مؤلف کتاب «حمله هوایی به الولید»، به سبک ارتشیهای دقیق و ریزبین به سراغ تمام عوامل دخیل در عملیات هوایی اچ-۳ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران رفته تا شرح ماوقع گاه از زبان آنان و گاه از زبان خودش که یکی از همین عوامل بوده، روایت کند.
ماجرا از آنجا شروع میشود که نیروی هوایی رژیم بعث به دستور صدام، عمده تجهیزات هوایی خود را به مجموعه پایگاههای الولید در شرقیترین نقطه عراق و نزدیک نقطه تلاقی مرزی دو کشور سوریه و اردن منتقل میکند تا از هجوم نیروی هوایی ارتش ایران در امان بمانند. اما خلبانان ایرانی در طرحی فوقالعاده دقیق و عجیب که بصورت کامل در این کتاب آمده، طی یک عملیات غیرممکن به ظن دشمن، این مراکز را بمباران کرده و در سلامت کامل به میهن باز میگردند.
ویژگی منحصر به فرد این کتاب، فصلبندی دقیق از زمان طراحی عملیات، دوبار اجرای ناموفق عملیات، شرح ریز جزئیات مرحله نهایی عملیات و مهمتر از همه، بازتاب رسانهای آن در خبرگزاریهای سراسر دنیاست. در سراسر کتاب که شامل زندگینامه مؤلف هم است، اسامی تمام خلبانان و مسئولین مرتبط با عملیات را به همراه عکس و نقشه عملیات مشاهده خواهید کرد که خود بر جذابیت این اثر افزوده است. نگارنده ذهن مخاطب را خوانده و هرکجا که اصطلاحات تخصصی مربوط به جنگنده و پرواز را آورده، در پاورقی معنی و مفهوم آن را توضیح داده تا مطالعه کتاب بصورت یکپارچه طی شود.
تنها دو هفته پس از شروع جنگ، طرح حمله هوایی به پایگاه الولید توسط جنگندههای اف-۴ در ذهن یکی از فرماندهان نقش میبندد و آغازی میشود بر تلاش متخصصان امر برای ممکن کردن این عملیات و راضی کردن فرمانده وقت نیرو، شهید جواد فکوری.
اولین مشکل جدی، فاصله زیاد و خطرناک شرق عراق از پایگاه شهید نوژه همدان است که با طرح نقشه توسط نیروهای اطلاعات و عملیات، مسیری پر ریسک از سمت شمال عراق و هممرز با ترکیه و سوریه پیشنهاد میشود، اما مشکل دیگری مطرح میشود؛ فانتومها فقط قابلیت طی مسیر ۵۰۰ کیلومتری را دارند و باید به آنها سوخت رسانی شود. قسمت جذاب کتاب، شرح ماجرای چهار بار سوخترسانی هواپیماهای غولپیکر بوئینگ ۷۰۷ و ۷۴۷ به ده فروند فانتوم درگیر عملیات در بالای دریاچه ارومیه و در مرز هوایی سوریه-عراق، در حین پرواز است. سوخترسانی به دیگر فانتومها و اف-۱۴ شهید بابایی جهت پشتیبانی از عملیات، هیجان کتاب را دو چندان کرده است.
مرحله اول عملیات در پاییز ۵۹ به علت نقص در سوخترسانی در دریاچه ارومیه لغو میشود و خلبانان به آشیانه برمیگردند و بعدها متوجه میشوند که علمیات لو رفته بود و پدافند و شکاریهای عراقی منتظر ورود آنان بودند که نویسنده این را از الطاف خفیه الهی میداند و به همین واسطه چندین جاسوس در نیروی هوایی ایران دستگیر میشوند.
اما ایران بیخیال عملیات نشده و در بهمن ۵۹ مرحله دوم را به کمک پایگاه هوایی تبریز و رادارهای منطقهای، در سکوت رادیویی آغاز میکند که به علت شرایط بد جوی، باز هم عملیات لغو میشود.
نهایتا در اواسط فروردین سال پرخاطره ۶۰ با رعایت تمام موارد حفاظتی و با تدبیر فرمانده این پایگاه هوایی، طوری برنامهریزی میشود که نه نیروهای حمل و نگهداری مهمات که خودشان جنگندهها را آماده کردند متوجه وقوع عملیات شوند و نه پرواز همزمان ۱۰ فروند هواپیما برای مردم همدان غیر عادی به نظر برسد. این برنامهریزی چنان دقیق بود که حتی سرهنگ عطاریان که مدام به پایگاه شهید نوژه رفت و آمد داشته و بعدها به علت ارتباط با حزب توده دستگیر شده، از وجود چنین عملیاتی مطلع نمیشود. شرح اقدمات شنیع سرهنگ عطاریان معدوم را میتوانید به طور کامل در کتاب «در کمین گل سرخ» که شرح زندگانی شهید صیاد شیرازی است، بخوانید.
اما هیجانانگیزترین قسمت کتاب، طرح عملیات ایذایی برای بمباران پالایشگاه کرکوک و ورود خلبانان بدون هیچگونه مکالمهای به خاک عراق برای انهدام و آسیب رساندن به حدود پنجاه فروند هواپیما و جنگنده عراقی در الولید است و جالبتر اینکه نیروهای اردنی و مصری و آلمانی در خاک عراق هم از موشکهای جنگندههای ایرانی بینصیب نماندند.
در این کتاب که گویی نمایشنامهای حماسهانگیز است، با قسمت پنهان ماجرا؛ یعنی دیپلماسی ایران برای جمعآوری اطلاعات و رایزنی با سوریه هم به طور کامل آشنا خواهید شد.
نظر شما