همایش «خلیجفارس در گذر زمان» برگزار شد؛
خلیجفارس نقطه عطف مهمی در تاریخ ایران است/ خلیج ایرانی در نقشههای ناصری
محمدتقی رهنمایی گفت: کوچ تاریخی توسعه از شمال به جنوب خلیجفارس نقطه عطف مهمی در تاریخ ایران به شمار خواهد آمد و نباید به سادگی از کنارش گذشت. آنان به جای استراتژی نظامی و امنیتی، استراتژی توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را انتخاب کردند؛ اما ما هنوز اندر خم یک کوچهایم و دلخوش به قایقهای موتوری سریعالسیر که با آنها روی امواج بتازیم. اما بدون هیچ تردیدی خلیجفارس دوباره هویت ایرانی خود را باز خواهد یافت.
در همایش «خلیجفارس در گذر زمان» دکتر محمدتقی رهنمایی، عضو هیئت علمی دانشکده جغرافیا، دانشگاه تهران با ارائه مقاله «کوچبردارهای توسعه از شمال به جنوب خلیجفارس» گفت: مروری بر منابع نوشتاری درباره خلیجفارس نشان میدهد که سواحل و جزایر واقع در شمال این دریا پیوسته شکوفایی خاصی داشته؛ در حالی که سواحل جنوبی آن کم فعال بوده و اغلب در انزوای جغرافیایی قرار داشته است. جدا از برخی از واحههای قبیلهای در کنار چشمهها یا چاهها، کانونهای جمعیتی فعالی در سواحل جنوبی وجود نداشت که آنها نیز اغلب با یکدیگر در ستیز بودند و با غارت چادرهای هم امرار معاش میکردند. این در حالی بود که در سواحل شمالی، جنبوجوش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی گستردهای جریان داشت. فعالیت بنادری همچون سیراف، گمبرون، هورمز، حریره در کیش، خرمشهر، آبادان، بوشهر، لنگه و مقام، همگی حاکی از آن است که بار عمده توسعه منطقهای در شمال خلیجفارس مستقر بوده است.
وی افزود: دادوستدهای کالایی و تجارت برده و کنیز از گستره خلیجفارس فراتر رفته بود و تا سواحل شبه قاره هند و شرق آفریقا نیز میرسید. نفوذ و شهرت بازرگانان پارسی از ایالت فارس در شرق آفریقا، به ویژه در مقدسیه (موکادیشو)، و ینبع، آنچنان بود که هنوز هم ساکنان بومی آنجا نام فرزندان خود را شراز(شیراز)، جمشید یا فیروز میگذارند.
رهنمایی بیان کرد: در دوره صفویه، تحرک سیاسی و نظامی ایران در خلیجفارس شدت گرفت و امامقلی خان فرزند اللهوردیخان که فرماندهی قشون ایران را بر عهده داشت، توانست اشغالگران پرتغالی را از خلیجفارس بیرون کند و در این دریا حضوری فعال داشته باشد. این رونق در دوره قاجار با رکود زیادی همراه شد تا جایی که تقریبا بیشتر جزایر و سواحل شمالی خلیجفارس در انزوای جغرافیایی شدیدی قرار گرفتند. تنها بنادر بوشهر و عباس به دلیل حضور نمایندگان سیاسی و اقتصادی بریتانیا در آنها، از رونقی نسبی برخوردار بودند و آن هم در جهت منافع کمپانی هند شرقی بود.
وی در ادامه گفت: از دهه 1340 دولت ایران به تدریج درصدد برنامهریزی برای توسعه سواحل و جزایر خلیجفارس برآمد که لازمهاش تامین امنیت این دریا از طریق تقویت نیروی دریایی، هوایی و زمینی در استانهای ساحلی آن بود. با تقویت اسکلههای بندرعباس و بوشهر، بخشی از عملکرد تجاری خرمشهر به این بنادر منتقل شد. عملیاتی شدن توسعه گردشگری در جزیره کیش را میتوان سرآغاز یک سیاست ترکیبی غیروابسته به نفت در خلیجفارس به شمار آورد. بازسازی قلعه پرتغالیها در هرمز، احداث تاسیسات نفتی در جزیره لاوان و نظامی در ابوموسی و همچنین تهیه طرح توسعه جزیره قشم و بهبود تاسیسات زیربنایی آن در ادامه همین سیاستها بود.
رهنمایی افزود: این روند با پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن جنگ ویرانگر عراق و ایران بر هم خورد و رکودی فراگیر بر منطقه حاکم شد. پالایشگاهها، سکوهای نفتی و تاسیسات بندری به شدت آسیب دیدند، انبارهای جزیره کیش غارت شد و هتلها و ساختمانهای آن تخریب و به محل نگهداری بز تبدیل شدند؛ صید مروارید متوقف شد؛ کشتی میکلآنژ در اسکله بندرعباس پوسید و مجسمه امامقلیخان که در انبار گمرک خاک میخورد، سالها بعد طی مراسم خاصی در قشم نصب شد. در سالهای بعد از جنگ، کوششهای پراکندهای برای باززندهسازی روند توسعه منطقهای انجام گرفت که تنها بخش نفت و گاز آن تا حدودی موفق بود.
وی بیان کرد: در این دوره شیخنشینهای جنوبی خلیجفارس از خواب تاریخی بیدار شدند و بندرگاهها و اسکلههای مجهزی ساختند؛ فرودگاهها را برای پروازهای بینالمللی تجهیز کردند؛ در جای بیغولههای کاهگلی، ساختمانها، برجها و شهرهای مدرن ساختند؛ بسترهای حقوقی و قانونی جذابی برای سرمایهگذاران خارجی فراهم آوردند و رفاه فراگیری برای مردم خود تامین کردند و در کمتر از سه دهه از جوامع قبیلهای جامع مدرنی ساختند. به جایگاهی رسیدند که خویشاوندان ایرانی خود را پناه دهند و برایشان زندگی مرفهی فراهم آورند. برخی از اینان حتی از هویت ایرانی خود دست کشیده، به تابعیت کشورهای جنوبی درآمدند.
رهنمایی در ادامه گفت: این کوچ تاریخی توسعه از شمال به جنوب خلیجفارس نقطه عطف مهمی در تاریخ ایران به شمار خواهد آمد و نباید به سادگی از کنارش گذشت. آنان به جای استراتژی نظامی و امنیتی، استراتژی توسعه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را انتخاب کردند؛ اما ما هنوز اندر خم یک کوچهایم و دلخوش به قایقهای موتوری سریعالسیر که با آنها روی امواج بتازیم. اما بدون هیچ تردیدی خلیجفارس دوباره هویت ایرانی خود را باز خواهد یافت.
همچنین در این همایش دکتر محمود جعفریدهقی، عضو هیئت علمی فرهنگ و زبانهای باستانی، دانشگاه تهران به شرح مقاله «نقش و جایگاه گویشهای ایرانی در خلیجفارس» پرداخت و گفت: دانش زبانشناسی استمرار کاربرد زبانها و گویشهای ایرانی را در منطقه خلیجفارس از دیرباز تا امروز روشن ساخته است. شواهد و اسناد تاریخی نیز نظریههای زبانشناسی را تایید میکنند. سواحل شمالی خلیجفارس و دریای عمان که بخش جنوبی فلات ایران را تشکیل داده؛ در عهد هخامنشیان عبارت از سرزمینهای درنگیانا(سیستان)، گنداره، گدروزی(بلوچستان)، کارمانیه(کرمان)، پارس، عیلام و خوزستان بوده است. کورش در جریان لشکرکشی یا در موقعیتی دیگر، از ایالات گنداره، گدروزی و کارمانیا عبور کرده است. وی ضمن احداث برخی شهرها، از جمله شهر سیروپولیس(کورش شهر) در مرزهای شمالی، به ایجاد قلعهها و استحکاماتی در نواحی جنوب نیز پرداخته که از جمله آثار آن در قندهار قدیم(پایتخت هخامنشی هرخواتیش) به دست آمده است.
وی افزود: فرمانروایان هخامنشی توجه خاصی به خلیجفارس داشتهاند. کوروش، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی، شهرباننشینی به نام عربایا در جنوب خلیجفارس و شمال عربستان ایجاد کرد. بنا بر کتیبهای به خط میخی و متن هیروگلیف که در ساحل آبراهه جایگاه اتصال دریای مدیترانه به دریای سرخ کشف شده، داریوش برای گشودن راه بازرگانی دریایی از شرق مدیترانه به خلیجفارس اقداماتی انجام داده است. اینها همه اسناد و شواهد حضور ایرانیان در منطقه خلیجفارس از کهنترین ایام تا امروز است.
در ادامه این همایش محمدرضا سحاب، نقشهنگار و پژوهشگر جغرافیا به ارائه مقاله «خلیجفارس در نقشهها و آثار جغرافیدانان و نقشهنگاران جهان» پرداخت و گفت: نقشههای خلیجفارس و به طور کلی نقشههای جهان را میتوان به چهار گروه دوره باستان(از آغاز تا قرن هشتم میلادی)، دوره اسلامی(قرن هشتم تا پانزدهم میلادی)، دوره رنسانس(از قرن شانزدهم تا اواخر قرن هجدهم میلادی) و دوره مدرن و امروزی (از اواخر قرن هجدهم تا قرن بیستم میلادی) بخشبندی کرد.
وی افزود: من به دنبال فعالیتهای زندهیاد استاد عباس سحاب در مقابله با سازندگان اسامی جعلی درباره خلیجفارس، تلاش کردم تا با تهیه فهرستی از نقشهنگاران و جغرافیدانان مشهور این دورههای تاریخی و ارائه نمونههایی از نقشههای معتبر و مستند آنان -از سراسر جهان به زبانهای مختلف- به اثبات حقانیت ایران و ایرانیان درباره اصالت نام «خلیجفارس» پرداخته، با روش علمی و مستند به سازندگان اسامی جعلی پاسخ دهد و تاکنون علاوه بر انتشار مقالات متعدد در جراید و نشریات علمی و دانشگاهی و تالیف و انتشار چند مجلد کتاب و اطلس به زبانهای فارسی و انگلیسی، موفق شدهام که پس از انتشار اطلس انجمن جغرافیایی ملی در واشنگتن با اسامی جعلی و برای مبارزه با این روشهای غیرعلمی، طی چهار مقاله جداگانه درباره دورههای تاریخی فوقالذکر ارائه کنم.
در ادامه این همایش دکتر عباس سعیدی، عضو هیئت علمی دانشکده جغرافیا دانشگاه شهید بهشتی به ارائه مقاله «دیرینهشناسی نام، حدود و وسعت خلیجفارس» پرداخت و گفت: بدنه آبی بزرگ جنوب ایران از زمان باستان تاکنون، نزد کشورها و مردمان مختلف پیوسته «دریای پارس» یا «خلیج فارس» نام داشته است؛ تا آنجا که این نام را قدیمیترین نام یک دریا در طول تاریخ به حساب آوردهاند. افزون بر این، هیچ شاخابهای در گذر زمان این چنین مورد توجه تاریخنویسان، زمینشناسان، باستانشناسان، جغرافیدانان، سیاستمداران، کارشناسان راهبردهای نظامی و بازرگانان نبوده است.
وی افزود: کهنترین سند بازمانده که از این بدنه آبی یاد میکند، به کتیبههای داریوش اول در مصر بازمیگردد که به هنگام حفر آبراههای که مصر (دریای سرخ) را به [دریای] پارس متصل میساخت؛ از دریای پارس، دریایی که از پارس میآید، یاد میکند. منابع کهن یونانی و رومی درباره نام این دریا سخن راندهاند؛ هر چند گاهی در آنها از جمله در گزارش هرودوت، خط نام، حدود و وسعت این دریا دیده میشود. همینگونه خطاها در آثار بعضی جغرافیدانان مشرق زمین، از جمله ادریسی هم وارد شده است. با این حال، نویسنده حدودالعالم در آغاز سده 3 ق/9 م، با تکیه بر «کتابهای پیشینگان»، شرح روشنی از نام و حدود دریای پارس به دست میدهد. افزون بر آن، از نامهای محلی این دریا نیز خبر داده، مینویسد: «هر جایی را از این دریای اعظم بدان شهر و ناحیت باز خوانند کی بدو پیوسته است، چنانکه دریای پارس و دریای بصره و دریای عمان و دریای زنگستان و دریای هند و آنچ بدین ماند».
سعیدی بیان کرد: بدینترتیب، اسناد و مدارک تاریخی فراوانی حاکی از آن است که خلیجفارس پیوسته به نام اصلی خود، دریا و خلیج پارس خوانده میشده که البته در دوران باستان شامل دریای عمان امروزین هم بوده است. از این نام تا سالهای سال و تا دوره معاصر و پس از تبدیل شیخنشینهای منطقه به کشور، در سرزمینهای عرب نیز به نحو بلامنازع به صورت «خلیج فارس» استفاده میشده است.
در ادامه این همایش دکتر روبن گالیچیان(قالیچیان)، پژوهشگر نقشههای تاریخی ارمنستان و قفقاز جنوبی به ارائه مقاله «خلیجفارس در جغرافیا و نقشههای ارمنی زبان» پرداخت و گفت: قدیمیترین کتاب جغرافیای ارمنی زبان به نام «جهاننما»، در قرن هفتم میلادی تدوین شده و چند نمونه دستنویس آن به ما رسیده است. این نمونهها در ماتناداران ارمنستان، کتابخانه ملی ایروان، گنجینه موزه اجمیادزین، کلیسای ارامنه اورشلیم، کتابخانههای جماعت مخیتاریان در وین و ونیز، کتابخانه بریتانیا، آکسفورد و دیگر جاها نگهداری میشوند.
وی افزود: در نقشههای دستنویس به سه اقیانوس اشاره شده و اقیانوس هند، سومین آن است. در متن آمده که خلیج فارس و دریای عرب به اقیانوس هند میپیوندند؛ چیزی که برای زمان خودش بسیار دقیق عرضه شده است. زمانی که چاپخانه اسقف واناندتسی در سال 1685م در آمستردام تاسیس شد، یکی از نخستین کتابهای ارمنیزبان نفیسی که آنجا به چاپ رسید، نقشه «جهاننمای جامع» در سال 1695 م بود. به این منظور، اسامی همه مکانها به زبان ارمنی ترجمه شدند و خلیج واقع در جنوب ایران «خلیجفارس» نام گرفت. اسقف واناندتسی اهل نخجوان بود و به زبان فارسی هم تسلط داشت؛ بنابراین نام جهاننمای خود را به فارسی نیز نوشت و آن را «جهانبین» نامید. از آن زمان تاکنون، در تمام نقشههای ارمنی زبانی که مناطق ایران و کشورهای همسایه را دربردارند، نام خلیج جنوب ایران، همواره «خلیجفارس» نوشته و منتشر شده است.
در ادامه این همایش دکتر جانالهکریمی مطهر، استاد زبان و ادبیات روسی دانشکده زبانها و ادبیات خارجی دانشگاه تهران به ارائه مقاله «خلیجفارس در نقشهها، اطلسها و آثار ادبی روسی» پرداخت و گفت: فارس-ایران با فرهنگ چندهزارساله و زیباییهای طبیعی و جذابش در بسیاری از آثار اندیشمندان و هنرمندان بزرگ روسی جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است. آنها حتی با بهرهگیری از حکمت و فرهنگ ایران کهن، دیدگاههای خود را درباره مسائل گوناگون جامعه بیان میکردند. حکمت پارسی و طبیعت زیبا و اسرارآمیز این سرزمین کهن بر صاحبان اندیشه در کشور همسایه شمالی تاثیر بسزایی داشت و سیاحان روسی را مبهوت میکرد؛ چنانکه میبینیم خورشید شعر و ادب روسی، الکساندر پوشکین، شاعر بزرگ سده نوزدهم میلادی، در شعری که به فاضلخان گروسی ادیب و شاعر دوران قاجار اهدا کرده بود، کشور خود را سرزمینی نامید که اگرچه سرد و یخبندان است، ولی در آنجا سعدی و حافظ نامهایی آشنا هستند.
وی افزود: اندیشمندان و هنرمندان روسی از مکانهای جغرافیایی ایران، دماوند سترگ و البرز باشکوه، کرانههای سرسبز در شمال تا عظمت خلیجفارس در جنوب و از باغهای ایرانی در تبریز و شیراز در آثار خود سخن گفتهاند. بررسی نقشهها، اطلسهای جغرافیایی و آثار ادبی روسی نشان میدهد که نقشهنگارها (کارتوگرافها) و فرهنگنگارهای بزرگ روسی در دورانهای مختلف -حتی در سدههای اول میلادی- در آثار خود خلیج فارس را بر اساس نام قدیمی یونانی آن، sinus persidus نشان دادهاند. شاعران و هنرمندان روسی نیز در دورانهای مختلف در آثار خود به توصیف عظمت خلیجفارس پرداختهاند.
در ادامه این همایش رضا شیرازیان، پژوهشگر نقشهها و اسناد اطلاعات مکانی به ارائه مقاله «خلیج ایران بر نقشههای ناصری» پرداخت و گفت: مطابق اسناد باقیمانده به نظر میرسد نقشهنگاری و کاربرد نقشهها در مباحث ملی از دوران سلطنت محمدشاه قاجار(1250-1264ق) آغاز شده است. نقشه مسیر سفر محمدشاه از دارالخلافه تهران به قصد تنبیه ترکمانان گرگان(1252ق)، نقشه راه آذربایجان الی قزوین (1253ق)، نقشههای محاصره قلعه هرات(1253ق)، نقشه راه لواسان (1253ق) و نقشه کلات نادری و اطراف (1264ق) تعدادی از نقشههای شاخص آن دوران هستند که امروز در آرشیوهای ملی ما بر جای ماندهاند. در این دوره خبری از نقشههای کلاننگر ایران و منطقه نیست یا حداقل تا امروز شناسایی نشده است. از طرفی مطمئن نیستیم که دو یا سه نقشه بدون تاریخ ایران را میتوان به این دوران نسبت داد یا خیر.
وی افزود: اما از شروع دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار(1264-1313ق)، نقشههای سرزمینی ایران و مناطق اطراف به زبان فارسی تهیه و بعضا به تعداد چاپ شد. این کار با راهاندازی دارالفنون (1268ق) و آموزش نقشهبرداران و نقشهنگاران، توسعه کمی و کیفی یافت؛ به طوری که از اواخر دوره ناصری و به ویژه دوره مظفری، نقشه از یک کالای حکومتی به یک کالای عمومی تبدیل شد و به صورت خصوصی تولید و فروخته میشد.
شیرازیان بیان کرد: نکته جالبی که در نقشههای سراسری ایران دوره ناصری دیده میشود، استفاده از نام «خلیج ایران» است. جالب اینکه در نقشههای جزئی یا منطقهای همان دوران، نامهای «خلیجفارس» یا «بحر عظیم» مشاهده میشود؛ اما در قریب به اتفاق نقشههای سراسری ایران، از نام «خلیج ایران» یا «دریای بندر بوشهر» استفاده شده است. تنها در دوره سلطنت مظفرالدینشاه قاجار (1313-1324ق) است که نام «خلیج فارس» بر روی نقشهها تثبیت میشود.
در ادامه این همایش محمدعلی عزتزاده، عضو هیئت مدیره و دبیر انجمن ایرانشناسی ایران به ارائه مقاله «خلیجفارس و هویت ملی ایرانی؛ دیرینگی، ماندگاری، روزآمدی» پرداخت و گفت: جهان امروز، جهان فناوری و ارتباطات و جهان از خود بیگانگی و مسخ هویت انسانها و تحمیل هویتهای برساخته بر جوامع انسانی است. مسخ هویت جوامع انسانی و تحمیل هویتهای برساخته بر آنها، بزرگترین خطر برای موجودیت ملتهای کهن با هویتهای دیرینه و ریشهدار بوده و بیشترین آسیب را به آنان زده است. از این رو، ملتهای جهان کوشیدهاند و میکوشند با تحکیم عناصر هویتی خود از طریق آموزش جغرافیا، تاریخ، زبان، فرهنگ، دین، آداب و رسوم و... از موجودیت خود در برابر تهاجم هویتهای ناسازگار پاسداری کنند.
وی افزود: ایران و هویت ایرانی بیش از یک سده است که آماج این تهاجم سنگین بوده و ایرانیان کوشیدهاند با برکشیدن و روزآمد ساختن هویتی و مواریث فرهنگی ایران از موجودیت ملت و هویت خود دفاع کنند و آن را استحکام بخشند. خلیجفارس از جمله مهمترین عناصر هویتی و مواریث فرهنگی ایران است و از همین روست که برای ایرانیان جنبه حیثیتی به خود گرفته است.
در ادامه مجید کریمییزدی، پژوهشگر اسناد، تاریخ و مطالعات ایران و قفقاز مقاله «شرح کوتاهی بر جستار نگاهی بر نام خلیج فارس در دو سند دولتی کشور عربی سعودی» را ارائه داد و گفت: پس از جنگ جهانی دوم، زمزمههای ملیگرایی عربی بالا گرفت و آهستهآهسته و شوربختانه پیامدهای گوناگون آن به نامگذاری جغرافیایی تاریخی پهنه آبی خلیجفارس نیز رسید و دولتهای نوبرآمده شیخنشین نیز به پیروی از همان هیجانهای ملیگرایانه عربی، کوشیدند تا نام تاریخی و جغرافیایی این پهنه آبی از کران عمان گرفته تا دهانه اروند رود را عربی کنند.
وی افزود: این جستار درباره بررسی دو سند از اسناد ملی و رسمی کشور عربی سعودی پیش از جنگ جهانی دوم و پیدایش کشورهای پادشاهی عربی در نوار جنوبی پهنه آبی خلیجفارس است. این دو سند نامهنگاری عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل الفیصل، پادشاه سعودی، به فرمانده و فرنشین دولت بریتانیا در خلیج فارس است که شاه فیصل در هر دو نامه با خط خود از این پهنه تاریخی به نام خلیجفارس یاد کرده و هر دو نامه دارای مهر رسمی فیصل و تاریخ است.
در ادامه این همایش دکتر مرتضی رضوانفر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی با ارائه مقاله «میراث خلیجفارس در شرق آفریقا» گفت: پروژه «بررسی کتیبههای فارسی در جهان» طی چند سال اخیر به صورت میدانی در بخشهایی از کشورهای چین، بنگلادش، هند، پاکستان، تاجیکستان، روسیه، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، تانزانیا، کنیا و... انجام گرفته است. این کتیبهها خط سیر حضور و تاثیر فرهنگ ایرانی و فارسی را از شرقیترین قسمت آسیا یعنی بنادر شرقی چین(ماچین)، تا کشورهایی تانزانیا و کنیا در آفریقا نشان میدهد.
وی افزود: کتیبههای تاریخی در زمره مهمترین و معتبرترین منابع پژوهشی برای تاریخ و فرهنگ به شمار میآیند زیرا در مقایسه با اسناد و کتب، کمتر امکان تحریف یا جابجایی در آنها وجود دارد. کتیبههای فارسی با توجه به علاقه برخی از حکام عثمانی به شعر فارسی و همچنین گرایش گروههای متصوفه در قفقاز، آسیای مرکز و شبه قاره، به استفاده از اشعار فارسی خصوصا در تزیینات معماری و مقابر، باعث گسترش کتیبههای اشعار فارسی در این مناطق شده است. به نظر میرسد دانشمندان، عارفان و امرای بسیاری در منطقه، فارغ از مرزهای سیاسی، مذهبی و زبانی، شعر فارسی را کلام حکمت، عرفان و تصوف میدانستند.
در ادامه دکتر پیام شمسالدینی، از بنیاد ایرانشناسی دانشگاه شهید بهشتی به ارائه مقاله «خلیجفارس به مثابه مرز بهداشت و سلامت ایرانیان» پرداخت و گفت: از ابتدای قرن نوزدهم و فراگیر شدن بیماریهای واگیردار، حاکمیت ایران در مرزهای آبی جنوبی خود با موضوع و مسئله جدیدی روبهرو شد. موضوع تعیین بندر صحی رسمی ایران، پرهیز از سلطه انگلیس و تعیین قرنطینه در خلیجفارس یکی از مسائلی بود که در اوایل قن بیستم گریبانگیر دولت ایران بود. این مهم به همت امیرخان امیراعلم (1255-1340ش) در نخستین اجلاس صحی بینالمللی پاریس (1902م/1280ش) مرتفع شد.
وی افزود: امیرخان امیراعلم همراه با نظر آقا امین السلطنه، وزیر مختار ایران در پاریس، به عنوان رئیس هیئت ایرانی و دکتر پیانوتی، پزشک مخصوص سفارت ایران در استانبول، در این اجلاس شرکت کردند. امیراعلم در نخستین نشست این اجلاس ضمن ایراد سخنرانی و ارائه اسناد و مدارک، ایران را از خطر قیمومیت پزشکی عثمانی و انگلیس رهانید و بندر بوشهر را به عنوان بندر صحی رسمی ایران معرفی کرد و به همین دلیل مورد تحسین وزارت خارجه فرانسه قرار گرفت و معاون وزیر امور خارجه آن کشور نشان درجه اول را به او اعطا کرد.
عباس آذرخش، نویسنده و پژوهشگر اسناد تاریخی با ارائه مقاله «رازهای جزایر خلیجفارس» گفت: نخستین مروارید، پیشانی این شعر بر در ورودی ساختمان دکتر طبیب در خیابان ساحلی بندر بوشهر، رو به خلیج فارس است. این در از چوب آبنوس و به وسیله هنرمندانی از هند ساخته شده است. دومین مروارید شهید سرلشگر خلبان هاشم آلآقا نام دارد که دیگر خلبانان او را مروارید خلیجفارس میشناسند.
وی افزود: سومین مروارید حضور چهارگانه معابدی در جزیره ایرانی خارگ و چهارمین حضرت حافظ شیرازی است. پنجمین مروارید حضرت سعدی شیرازی و انجیر معابد ششمین مروارید خلیج فارس به شمار میرود.
همچنین عباس صفایی مهر، دبیر این همایش به شرح روند شکلگیری انجمن ایرانشناسی ایران به همت زندهیاد استاد ابراهیم پورداود (1264-1347) پرداخت و گفت: پورداود این انجمن را در سال 1324 بنیان نهاد. از همراهان پورداود در بنیانگذاری انجمن ایرانشناسی میتوان ارباب رستم گیو، یحیی ماهیار نوابی، محمد معین، محمد دبیرسیاقی، محمدجواد مشکور، منوچهر ستوده، مصطفی مقربی، احمد افشار شیرازی و ذبیحالله صفا را نام برد که امضای همگی پای اساسنامه اولیه انجمن دیده میشود.
وی افزود: بعدها بزرگان دیگری چون هانری کربن، احسان یارشاطر، بهرام فرهوشی، محمدامین ریاحی و ایرج افشار نیز به انجمن پیوستند و به همکاری با آن پرداختند.
نظر شما