مریم چهرقانی، پژوهشگر حوزه کتاب و نشر درباره تاثیر الگوی «مثلث آتش» در ترویج کتابخوانی معتقد است؛ این الگو پاسخی سرراست به بسیاری از پرسش فعالان این عرصه ازجمله اینکه آیا تخفیف دادن، جشن رونمایی، استفاده از رسانههای رقیب میتوانند کتاب را ترویج کند؟
بله، واقعیت این است که ترویج کتاب در شرایط ما کاری سخت، اما شدنی است. شرایط اقتصادی سخت است و ممکن است افراد کمتر برای کتاب هزینه کنند؛ اما هنر این است که در همین شرایط و با وجود همین دشواریها بتوان رشد و مردم را با کتابها مأنوس و آنها را تشویق به کتابخوانی کرد.
ما در ترویج کتاب با مجموعه مسائلی مواجه هستیم که باید آنها را حل کنیم. ترویج کتاب در میان مردم کتابخوان که کتاب در زندگی عادی ایشان جریان دارد، به یک شکل انجام میشود و در جوامعی که مردم آن اهمیت کتاب را چندان حس نمیکنند به شکل دیگر. در این بین ما باید راه خود را بیابیم و با راهبرد مناسب پیش برویم. برای ترویج کتاب در یک محیط، هم باید شرایط مناسب را در آن فراهم و حفظ و هم باید در مقاطع زمانی مناسب، پروژههایی را اجرا کرد. با ارائه یک مدل میتوان شرایط مناسب برای ترویج کتاب را بهتر درک کرد. این مدل ساده، کمک میکند نگاه سیستمی خود را در تمام سیاستها، برنامهها و اقدامات ترویج کتاب حفظ کنیم.
آتشنشانها مدلی ساده اما کاربردی به نام «مثلث آتش» دارند که عوامل ایجاد آتش را نشان میدهد. «مثلث آتش» میگوید برای تشکیل آتش باید همزمان سه عامل اصلی وجود داشته باشد: سوخت، اکسیژن و حرارت. هرگاه این مؤلفهها به نسبت مناسب با هم ترکیب شوند، آتش بهوجود میآید. خواه کسی بهطور هدفمند آنها را در یک نقطه جمع کند، خواه بهصورت طبیعی گرد هم بیایند.
مثلث آتش
با این الگو، میتوان برای ایجاد آتش در مواقع لازم، پیشگیری از آتشسوزیهای ناخواسته یا تشخیص راه مناسب برای اطفای حریق بهراحتی اقدام کرد. اگر بخواهیم به شکلی استعاری عوامل ضروری ترویج کتاب را بررسی کنیم، میتوانیم مثلث زیر را رسم کنیم.
مثلث ترویج کتاب
این مدل درکی عمومی برای مدیریت ترویج کتابخوانی ایجاد میکند و براساس این مدل، به هم پیوستن سه عنصر کتاب، دسترسی و انگیزه برای رخ دادن خواندن ضروری است. چرا آتش روشن میکنیم؟ برای استفاده از گرما و نور آن. پس باید مولفهها را به شکلی انتخاب کنیم که به هدف موردنظر برسیم. آتش بزرگتر و سوزانتر لزوماً بهتر از شعلههای کوچکتر نیست. در ترویج کتاب هم، بنا به هدفی که دنبال میکنیم، باید ترکیب مناسبی از مؤلفههای لازم را فراهم کرد تا به نتیجهای دلخواه دست یافت.
مواد سوختنی را میتوان برحسب حالت فیزیکی، ظرفیت اشتعال یا... طبقهبندی کرد. همانگونه که انواع مختلفی از سوخت وجود دارد (نفت، چوب، کاغذ و...)، کتابها نیز درجات مختلفی از پتانسیل استفاده دارند (کتاب داستان، کتاب شعر، کتاب مرجع و...). میزان کنترلپذیری شعلۀ آتش با نوع و میزان مواد سوختنی تعیین میشود؛ مواد خواندنی هم اینگونهاند.
منظور از دسترسی، امکان دستیابی به کتاب و استفاده از آن (اعم از سواد خواندن، توانایی خرید یا امانت، و...) است. علاوهبراین اگر کتابی دشوارفهم را در اختیار یک دانشآموز قرار دهیم، کتاب برای او دسترسپذیر نیست. کیفیت اکسیدکنندهها در ظاهر آتش به چشم نمیآید؛ اما اثر آن در ایجاد حریق انکارناپذیر است. کیفیت دسترسی نیز چنین است. دسترسی عملی خوانندگان، اثری قابلتوجه در تحقق استفاده از کتاب دارد. دسترسی ضعیف به کتاب برای خوانندگان، همان اتفاقی را رقم میزند که رقیق شدن و قطع اکسیژن برای آتش انجام میدهد.
اکسیژن کافی تقریباً در همهجا بهطور طبیعی یافت میشود. دسترسپذیر ساختن کتاب برای مخاطبان از اهمیت زیاد برخوردار است، چنانکه مهیا کردن مواد سوختنی لازم است. کبریت کشیدن در چنین موقعیتهایی میتواند جرقه لازم برای درگرفتن آتش را فراهم کند. فعالیتهای ریز و درشت بسیاری میتواند، موجب انگیزش کافی برای شروع خواندن شود: توصیه یک داستان، معرفی صحیح یک اثر، اهدای یک کتاب، تخفیف مناسب به مشتریان، برنامههای نقد و رونمایی و... . در اینجاست که مروج کتاب میتواند به بهترین وجه، نقش خود را ایفا کند.
فرض کنید یک جشن رونمایی برگزار شده است، اما نتوانسته به اهداف خود دست یابد (تصور کنید کبریت کشیدهایم، اما آتش روشن نشده است). بر اساس این الگو، میتوانیم چنین سؤالاتی را مطرح کنیم:
_ آیا عوامل ضروری در زمان و مکان واحد گرد آمدهاند؟
_ آیا این جشن انگیزۀ کافی را در مخاطبان ایجاد کرده است (آیا شعلۀ کبریت کافی بوده است)؟
_ آیا مخاطبان دسترسی به مراسم یا توانایی تهیه کتاب، یا مهارت لازم برای مطالعۀ آن را داشتهاند (آیا اکسیژن کافی وجود داشته است)؟
_ آیا کتاب انتخابشده متناسب با جامعه مخاطب بوده است (آیا مادۀ انتخابشده آتشگیر بوده است)؟
یکی از مهمترین نکاتی که باید رعایت شود، تناسب بین اجزاست. همانطورکه با یک کبریت نمیتوان مستقیماً تنۀ یک درخت تناور را روشن کرد، با انگیزشهای ضعیف نیز نمیتوان ارادۀ گروههای هدف را برای خواندن بسیج کرد. شناسایی ویژگیهای مواد خواندنی، گروههای جامعۀ هدف و روشهای انگیزش تاثیر بسزایی در مدیریت ترویج کتاب دارند.
با تامل در مفاهیم مربوط به اشتعال، میتوانیم در حوزه ترویج کتاب اندیشهورزی کنیم:
• چه مکانیسمهایی برای گسترش یا افزایش شدت آتش وجود دارد؟ مثلاً وزش باد با تغییر نرخ اکسیژنرسانی و انتقال مواد مشتعل و... میتواند آتش را گستردهتر سازد. چگونه میتوان این مکانیسم را برای ترویج کتاب اجرا کرد؟
• برای روشن کردن سریع آتش، چهکارهایی میتوان کرد؟ مثلاً استفاده از مواد خشک نیمسوخته یا آغشته به آتشگیرها بهعنوان کاتالیزور، باعث شروع سریع آتش میشود. چه چیزهایی میتوانند چنین نقشی در مطالعه ایفا کنند؟ و...
با استفاده از الگوی مثلث ترویج کتاب، میتوانیم بهسادگی در مورد مدیریت این حوزه بیاندیشیم و مشکلات و کاستیهای موجود برای ترویج کتاب را بررسی و رفع کنیم. این الگو پاسخی سرراست به بسیاری از پرسشهای ما میدهد، از جمله این پرسشها: آیا تخفیف دادن، جشن رونمایی، استفاده از رسانههای رقیب و... میتوانند کتاب ما را ترویج کند؟
فراموش نکنیم که اگر ما مخاطبان خود را بهخوبی بشناسیم و مناسبات ترویج کتاب را در جهت منافع ایشان تنظیم کنیم، تجربه لذتبخشی برای ایشان خلق کنیم، با جلب همکاریهای مشترک بهصورت نظاممند زمینه تداوم آن را فراهم کنیم، کار خود را بهصورت تخصصی و اخلاقی پیش ببریم و در کنار آن فضایی برای تجربۀ راههای جدید باز بگذاریم؛ یک سیستم ترویج کتاب قوی خواهیم داشت.
نظر شما