عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روحالله» عملیات موفق کوچکی بود با نتایجی بزرگ که مهمترینشان دمیدن روحیه امید به پیروزی در مدافعان کشور بود و به مقدمهای برای پیروزیهای بعدی ما تبدیل شد.
نیروهایی را که قرار بود در نبرد شرکت کنند به دقت و با جدیت آموزش دادند و آنان را به چنان سطحی از آمادگی رزمی رساندند که هر کدامشان میتوانست یکنفس بیشتر از ده کیلومتر با تجهیزات کامل بدوند. مغز متفکر این عملیات، شهید حسن باقری بود. به نوشته کتاب «نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان» شهید باقری روزی از روزهای منتهی به عملیات، نیروها را جمع کرد و خطاب به آنان گفت: «چند عملیات ناموفق در این منطقه دشمن را یاغی کرده است. ما هم در انجام عملیات شکی نداریم، اما عملیات بعدی باید آنقدر پرقدرت باشد که دشمن حرفی برای گفتن نداشته باشد و خودمان هم برای عملیات بعدی روحیه بگیریم.»
کار اجرای عملیات را نیروهای سپاه به عهده داشتند و این سازمانِ در آن زمان نوپا، هنوز با مجموعهای از مشکلات از جمله کمبود اسلحه سنگین درگیر بود. طبق نقشه، توپخانههای ارتش هنگام پیشروی از نیروهای پیاده پشتیبانی میکردند و لودرها و بولدوزرهای جهاد سازندگی نیز وظیفه احداث خاکریزها انجام میدادند، اما دغدغه کمبود مهمات کافی – از جمله ادواتی مثل خمپارهانداز – ذهن طراحان عملیات را به خودش مشغول کرده بود. البته این دغدغه، اراده آنان را برای اجرای عملیات سست و متزلزل نمیکرد. آنقدر مصمم به نبرد بودند که تعداد زیادی کوکتلمولوتف ساختند تا بخشی از کمبود مهمات را با این بمبهای آتشزای دستساز جبران کنند. این عزم و اراده، در جریان عملیات، زمانی که آتش دشمن شدت گرفت و فشار روی نیروهای ما زیاد شد، بسیار به کارمان آمد و عملاً نتیجه نهایی نبرد را تعیین کرد.
نبرد سخت در دارخوین
عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روحالله» ساعت چهار صبح روز بیستویکم خرداد ۱۳۶۰آغاز شد. نیروهای ما شش کیلومتر با موفقیت پیشروی کردند، اما بعد به دفاع سرسختانه و ضدحمله سنگین دشمن مواجه شدند. عراقیها قصد عقبنشینی از مناطق اشغالی را نداشتند و دارخوین را بدون نبردی تمامعیار به ما پس نمیدادند. نیروهای ما میکوشیدند جای پای خودشان را در مناطق آزادشده تثبیت کنند و دشمن تلاش میکرد به هر قیمتی که شده نیروهای ما را عقب بزند و دوباره بر آنچه از دست داده، مسلط شود. درگیریها چند روز پیاپی ادامه داشت و در مقاطعی، پیشبینی طرفی که سرانجام پیروزی میشود ناممکن به نظر میرسد. اما در نهایت پیروزی از آن ما شد که اراده قویتری برای رسیدن به آن داشتیم.
حتی دشمن نیز در تحلیل علل و عوامل شکست خود در این نبرد، به سرسختی رزمندگان ما اعتراف کرد. در کتاب «دایرهالمعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» میخوانیم: «بعدها در سنگرهای عراقی اسناد تحلیل عملیات پیدا شد که نوشته بودند: اهداف مورد نظر ما تاکنون به دلیل خساراتهای وارده بر واحدهای گردان سوم تیپ هشت و گروهان دوم گردان تانک و آتشبار خالد و همچنین اشغال مواضع جلویی ما در دارخوین از سوی دشمن تحقق نیافته است. اهداف مورد نظر دشمن محقق شد؛ به سبب دستیابی آنان به خطوط اول واحدهای ما در دارخوین و وارد آمدن خسارتهای سنگین به آنان و اینکه علیرغم خسارتهای وارده، نیروهای دشمن به مواضع قدیمی خود عقبنشینی نکردند.»
همچنین در همین کتاب، درباره نتایج عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روحالله» میخوانیم: «این عملیات، عملیات موفق کوچکی بود با نتایجی بزرگ که مهمترینشان دمیدن روحیه امید به پیروزی در مدافعان (کشور) بود. عراقیها که از (اجرای موفق عملیات) فرماندهی کل قوا در دارخوین ترسیده بودند، باقیمانده پل خرمشهر را منهدم کردند و کاملاً به لاک دفاعی فرو رفتند.» همچنین پیروزی در این عملیات که مقدمهای برای شکستن محاصره آبان شد نشانهای بود از اینکه روند جنگ رو به تغییر است و رزمندگان ما آماده میشوند تا همه مناطقی را که دشمن در اشغال خود دارد، یکی بعد از دیگری پس بگیرند و آزاد کنند.
در کتاب «عصر روز سوم» نیز روایتی از عملیات «فرماندهی کل قوا، خمینی روحالله» وجود دارد. در این کتاب که به قلم سید علیرضا مهرداد تألیف شده است، همراه با مهندس شهید محمد طرحچی به دل حوادث آن روزها میرویم و بر صحنههایی از کشمکش رزمندگانمان با قوای دشمن درنگ میکنیم. در این کتاب میخوانیم که چگونه نیروهای جهاد سازندگی زیر آتش بیوقفه عراقیها، کار احداث خاکریزها را پیش میبردند و چه فداکاریهای بزرگی در حین اجرای این عملیات از خودشان نشان دادند. فداکاریهایی که بدون آنها، نه پیروزی به دست میآمد و نه حتی اجرای نقشه عملیات ممکن میشد.
نظر شما