نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان مطرح کرد؛
تقریظ رهبر انقلاب بیش از جوایز ادبی به دیده شدن کتابم کمک کرد
نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان» گفت: کتاب سال ۹۸ چاپ شده از آن سال تا الان جایزههای حوزه خودش را دریافت کرده، همچون جایزه کتاب سال رضوی، کتاب سال ایثار و شهادت و... اما هیچکدام از اینها در حد تقریظ مقام معظم رهبری، به دیده شدن آن کمکی نکرد.
من در یک خبرگزاری خواندم که شما اهل افغانستان هستید. فکر میکردم شاید به این علت سراغ نگارش کتاب رفتهاید، اما اینطور نیست. اصلا چطور شد که ابوحامد را انتخاب کردید؟
ابوحامد یک فرماندهان نظامی بود که ابتدا در قالب یک تیپ شکل گرفت. نیروها را دور هم جمع کردند. مذاکره و گفتوگو انجام دادند تا این تیپ شکل بگیرد. این خودش یک نقطه قابل توجهی است که یک آدم چه زندگیای داشته که حاضر شده با تمام مشکلات و مسائلی که دارد، این کار را انجام بدهد. بصیرتها اینجا به کار میآید.
در ابتدای نگارش قصدتان درباره خود شهید بود یا خانواده و همسر شهید؟
درباره همسر شهید و زندگی مشترکشان بود.
به جز شما هم افراد دیگری وجود داشتند که بخواهند کتاب را بنویسند و در صفحات ابتدایی کتاب راوی به این موضوع اشاره میکند، چه شد که نگارش این کتاب روزی شما شد؟
توفیقی بود. اما من هم خیلی پیگیر بودم و دنبالش رفتم که این کتاب نوشته شود. اما دوسه سالی وقفه ایجاد شد و دوباره شروع کردم به نوشتن و در نهایت کتاب «خاتون و قوماندان» شد.
شما چرا پیگیر بودید که برای شهدای فاطمیون کتاب بنویسید؟ آیا شناخت خاصی داشتید از قبل؟
نه اینطور نیست. من قبلا برای شهدای دفاع مقدس کار کرده بودم و ماحصلش شد کتابهای «دریادل» و «شهربانو» و بعد رسیدم به خاتون و قوماندان.
به نظرتان این کتاب بهترین اثر شما در زمینه فن نویسندگی و روایت ادبی است؟
هر کدام ویژگیهایی دارند و نمیتوانم بگویم بهترین است. خاتون و قوماندان اولین کتاب درباره یک مهاجر افغانستانی است که حتی در کشور خودش زندگی نمیکند. اما هر طور شده برای دفاع به کشور دیگری میرود و حتی در صحبتهایش بارها گفته است که تا نیویورک هم میرود و دفاع میکند. این تعهد و این تقلایی که برای جهاد و مبازه و برای حفظ حریم اهلبیت دارد، خاص است. از طرفی چون کشور خودش هم نبوده، میتوانست نروند. میتوانست توجه نکند و هزار بهانه و دلیل بیاورند که هیچکدامشان دلیل کمی نبود. اما از همه اینها عبور میکند و مبارزه میکند.
با توجه به گذشت چندین سال از انتشار کتابتان، فکر میکنید چقدر به حل مشکلات مهاجران کمک شده است؟
هم مردم و هم مسئولین، توجهشان به این مسئله جلب شد. وقتی مشکلی برای یک مرد خانواده ایجاد میشود تبعات این مشکل و بار آن بر دوش بقیه خانواده است. باید برای این فکری کنند. خیلی از این مهاجرین در ایران متولد شدهاند و ایرانی به حساب میآیند. باید چارهای اندیشیده شود و راهکاری جلوی پای این خانوادهها گذاشته شود. نمیشود بیتوجهی کرد. نمیشود حذف کرد. باید از این ظرفیت هم استفاده کرد.
شما در لابهلای بخشهای مختلف کتاب، نامههایی از دفتر خاطرات خاتون را هم آورده بودید، چقدر روایت ادبی این خاطرات را در روند کتاب موثر میدانید؟
این خاطرات استحکام فارسی دری را دارد و فرهنگ را منتقل میکند و بار عاطفی کتاب را هم به دوش میکشد؛ یعنی دیگر نیازی نیست که مدام فیدبکهای عاشقانه و پاراگرافهای اینچنینی اضافه کنیم، و با حفظ حریم و حیا خیلی قشنگ بار عاطفی و انتظار و ارتباط را نشان میدهد. در عین حال که شخصیت هم خاتون و هم قوماندان به شناخت شخصیتشان کمک میکند.
در این خاطرات که دخل و تصرفی نشده است؟
نه، عینا متن خاطرات است. راوی کتاب کلا ادبی صحبت میکند. خود شهید به شدت ادبی و اهل کتاب و حافظخوانی و حفظ شعر و اینها بودند؛ همسرشان هم همینطور.
یکی از معیار های خاتون برای ازدواج این بود که همسرشان اهل کتاب باشد، درست است؟
بله، یکی از علایق و شروطشان این بود و خودشان هم آدم اهل کتابی هستند.
اینکه خاتون اهل کتاب بودند در روایتکردن خاطراتشان، چقدر تاثیر داشت؟
خیلی تأثیر نداشت، اینطور نبود که ایشان بخواهند اعمال نظر کنند و دست بنده را در پیشبرد ادبی کار کاملا باز گذاشته بودند.
نامههای خاتون و قوماندان که در آخر هر بخش قرار داده میشد انگار با تاریخ روایت کتاب هماهنگ نبود، مثلا نامه مربوط به سال ۸۰ بود اما روایت کتاب در حوالی سال ۸۳ بود، آیا هدف خاصی از این جابهجایی تاریخها داشتید؟
اصراری نبود که تاریخ نامهها با روایت کتاب یکی باشد. با هم تناسب تاریخی ندارند اما سعی شده است که پیوست محتوایی داشته باشد. چون همه خاطرات خاتون و قوماندان که ثبت و ضبط نشده، این نامهها ابتدا جهت استناد کار بود و بعد پیشبرد روایت و تناسب محتوایی؛ این موضوع برای خیلیها سؤال است و برخی این را ایراد میدانند اما این ایراد وارد نیست و نقص محسوب نمیشود.
در قسمتی از کتاب خاتون در حال صحبت با آینه بود! این قسمت را شما اضافه کردید یا واقعیت دارد؟
واقعیت داشت و بنده دخل و تصرفی نداشتم که بخواهم حرف در دهان راوی بگذارم بلکه پر و بال دادن به مطلب است. حتی قسمتهایی از روایت هم حذف نشده است. چراکه اگر حذف کنیم، روایت دچار تحریف میشود. ما قرار نیست که شهید را سانسور کنیم، باید همان چیزی که بوده را بیان کنیم. بعضیها خوششان میآید و بعضیها نه، سلیقهاست دیگر.
شما قبل از نگارش کتاب با تیپ فاطمیون و شهدا آشنا بودید و در روند تشییع شهدا بودید؟
نه، گوشبهگوش میرسید و از طریق انعکاس اخبار شهر در جریان بودم.
همسر شهید گفته بودند که دوست دارند قهرمان کتابی که نوشته میشود آقای توسلی باشند، از نظر شما قهرمان این کتاب خاتون است یا قوماندان؟!
خاتون. نوشتن کتابی که شهید توسلی قهرمان آن باشد کار پر زحمتی است که لازم است زندگی شهید در ایران، افغانستان و سوریه روایت شود.
تقریظ رهبری بر کتاب چقدر باعث آشنا شدن افراد با کتاب شما شد؟
کتاب سال ۹۸ چاپ شده از آن سال تا الان جایزههای حوزه خودش را دریافت کرده، همچون جایزه کتاب سال رضوی، کتاب سال ایثار و شهادت و... اما هیچکدام از اینها در حد تقریظ مقام معظم رهبری، به دیده شدن آن کمکی نکرد. چون این کتاب اولین کتاب تقریظی استان خراسان محسوب میشود با توجه به حجم آثاری که برای شهدا در خراسان تولید شده است، این تقریظ از چند جهت مهم بود اولا توجه به شهدای فاطمیون و خانوادههایشان، ادبیات کتاب، نویسنده و نشر کتاب تهرانی نیست. همه اینها باعث شد که توجه مسئولین به ظرفیتهای موجود جلب شود و بشناسند.
جوایز رسالت خودشان را شناسایی میکنند. ظرفیتهای نویسندگان و کشف استعدادهای خارج از تهران و مرکز میدانند. اما متآسفانه کتابِ ناشر شهرستانی توسط داورها خوانده نمیشود. مورد قضاوت هم قرار نمیگیرد. نویسندهای که غیر تهرانی باشد و با ناشرهای بزرگ کار نکرده باشد کارش دیده نمیشود. تأثیر تقریظ است که باعث میشود کارهای اینچنینی دیده و شناخته شوند و تلنگری زده شود که ظرفیتهای بزرگی نیز در خارج از مرکز وجود دارد.
موقع نگارش کتاب فکر میکردید که تقریظ بخورد و مدنظرتان بود؟
نه، هدفگذاری برای هیچکدام از کارهایم این نبود. ولی همیشه سعی کردم کارم را خوب و اصولی انجام بدهم و اثری قابل ذکر باشد.
در حوزه ادبیات پایداری توصیه شما به افرادی که میخواهند در این راه وارد شوند چیست؟ چه موانعی وجود دارد؟
مانع اصلی کسانی هستند که کتاب ها را نمیخوانند و نمیگذارند خوانده شود. توصیهام این است که شهدا را تحریف نکنند و آنچه که است را روایت کنند، نه تقدسمآبی باشد و نه تقدسزدایی؛ تنگنظری داخل کتاب نباشد. سعی کنند خودشان کار را انجام بدهند و دنبال تقلید و اینکه مشابه دیگران باشد نباشند و چاشنی عاشقانه و عارفانهاش را زیاد نکنند چراکه اینها نکاتی نیست که کارها رشد بدهد.
نظر شما