در چهلوچهارمین سالروز تأسیس این نهاد انقلابی که متأسفانه اواخر دهه ۷۰ با ادغام در وزارت کشاورزی، به نوعی منحل شد، به مرور تعدادی از کتابهای منتشر شده درباره این نهاد پرداختیم. ناگفته نماند که در یکی دو سال اخیر، زمزمههایی درباره احیای دوباره جهاد شنیده میشود.
رسم جهاد ۱
«زمانی که به ژاپن رفته بودم، جلسهای نیز با امپراطور وقت ژاپن داشتم. پس از بحث و گفتوگو درباره برخی مسائل دو جانبه، امپراطور به من گفت علیرغم اینکه ما تحولات انقلاب شما را دنبال میکنیم، ولی برای برخی از سوالات خود پاسخ روشنی نداریم. اول اینکه ما مدتی است روی سازمانی در کشور شما به نام جهادسازندگی مطالعه میکنیم. چطور این نهاد توانسته در مدت کوتاهی، مردم مناطق محروم را با خود همراه کند و بسیاری از آن مناطق را توسعه بدهد؟...» بعد آقای هاشمی به من گفتند: «من در آن جلسه برای هیچ کدام از آن سؤالها پاسخ مشخصی نداشتم.»
سؤالی که امپراتور وقت ژاپن از چیستی نهاد جهادسازندگی و نحوۀ عملکرد آن داشت، هنوز بیپاسخ مانده است و ما هنوز پاسخ دقیقی راجع به آن نداریم.»
متن بالا بخشی از پیشگفتار کتاب «رسم جهاد ۱»؛ تجربههای کار جمعی در جهاد سازندگی به روایت مهندس حسینعلی عظیمی است و تلاش کرده با ارائه نوع فعالیتها و تعاملات در این نهاد انقلابی، بخشی از سؤالات را درباره جهاد سازندگی پاسخ دهد.
این کتاب که که توسط نشر راه یار منتشر شده، نثری روان دارد و به طور خاص، خواندش به کسانی که به دنبال کار جهادی هستند، توصیه میشود، یازده فصل دارد که مهمترین آنها تشکیل ساختار، رابطه با مردم، دولتی شدن جهاد، کمیته فرهنگی و جهادسازندگی در جنگ است.
ساختار منطقهای جهاد سازندگی، جهاد در استانها، ساختار شورایی جهاد، رابطه جهاد با بقیه سازمانها و اعتماد از دیگر سرفصلهای این کتاب هستند.
در بخشی از پیشگفتار این کتاب که به قلم محسن جعفری، از محققان کتاب نگارش شده است، اینچنین میخوانیم:
«خودمان هم هنوز دقیق نمی دانیم جهاد چگونه شکل گرفت، چگونه استمرار پیدا کرد و چگونه منحل شد، جهاد چه بود و چرا ما دیگر نمیتوانیم نهادی کارآمد، مردمی و فراگیر نظیر آن را در کشور ایجاد کنیم. در عین حال متأسفانه تاکنون برای دانشگاه و حوزه مطالعه این نهاد یا دیگر نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی، مهم نشده است. این کتاب با اتکا به روش تجربهنگار و رجوع به خود جهادگران، مانند دیگر تلاش های معدودی که در باب مطالعه جهادسازندگی انجام شده، به دنبال آن است که این نهاد انقلابی را بازشناسد.
برای این منظور مجموعه مصاحبههایی با آقای مهندس حسینعلی عظیمی انجام شد. بررسی دیدگاهها و اظهاراتشان در باب مدیریت جهادی نشان میداد که ایشان آرا و افکار بدیعی درباره فرایندها و ساختارهای حاکم بر نهاد جهادسازندگی دارند و سالها در باره چیستی ابعاد ساختاری سازمانی و نهادی جهاد تأمل کردهاند.
مصاحبهکنندگان در این کتاب تلاش کردند با کمترین دخالت و ایجاد سوگیری، اندوخته دانشی مهندس عظیمی را ثبت و آن را در قالب مقولاتی بر امده از خود مصاحبه فهرستبندی و تدوین کنند، بنابراین بسیاری از مقولات و مفاهیم و بخش های کتاب، حاصل تأملات مهندس عظیمی است و اساساً هدف محققان نیز این نبوده که با قرار دادن محتوای مصاحبهها در قالب دانش مدیریت موجود، همان را باز تولید کنند.
رسم جهاد ۲
دفتر دوم کتاب «رسم جهاد»؛ تجربههای کار جمعی در پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی به روایت عبدالرحمن جزایری است.
پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد سازندگی یا به اختصار «پ.م.ج.ج.»، عبارتی است که شاید برای بسیاری مردم ناشناخته باشد. شاید با خواندنش سردرگم شوند و نتوانند توصیف درستی از آن در ذهنشان تداعی کنند. چراکه در تصور رایج، جنگیدن وظیفۀ سازمانهای نظامی است؛ سازمانهایی که هم یگانهای مسلح عملیاتی دارند، هم ستادهای پشتیبانی و هم یگانهای مهندسی. اگر هم زمانی نیروهای غیرنظامی بخواهند داوطلبانه در جنگ شرکت کنند، باز در همان سازمانها سازماندهی میشوند و به جبهه نبردها اعزام میشوند اما جهاد سازندگی همانطور که از عنوانش پیداست جهادی است برای سازندگی و آبادانی، نه شرکت در جنگ.
رواج این تصور در میان مردم و به خصوص نسل جوانی که دلبسته کشور و خواهان حضور در صحنههای مهم و حیاتی مملکت خویش هستند، عجیب و ناگوار است. ناگوار از این جهت که ملتی تجربههای گذشته خود را که بابت آن هزینه بسیار پرداخته با سرعتی حیرتانگیز به دست فراموشی بسپرد؛ و عجیب به این دلیل که بخش عمدهای از هزاران عضو آن تشکیلات ناشناخته که حامل تجربیاتی ارزشمند هستند، هنوز در کنار ما زندگی میکنند و از دوران طلایی جنگ تحمیلی ناگفتههای بسیاری دارند.
دفتر دوم کتاب رسم جهاد تلاشی است برای تدوین بخشی از این ناگفتهها که در جلسات متعدد مصاحبه با یکی از فرماندهان پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد روایت شده است... راوی کتاب، اولین مسئول گروه اعزامی جهاد فارس مستقر در آبادان است که داوطلبانه به سمت جبهههای دفاع در مقابل ارتش بعثی شتافته بودند. این گروه در کنار جهادگران سایر استانهای کشور خیلی زود جایگاه خود را پیدا کردند و به یکی از ارکان جنگ تبدیل شدند. سه رکن اصلی ارتش و سپاه و جهاد، از ابتدا تا انتهای جنگ هشتساله دوشادوش یکدیگر به مقابله با دشمن پرداختند. به رغم توضیحات مفصل دربارۀ بسیاری وقایع هنوز برخی اتفاقات به توضیح و تفصیل بیشتری نیاز داشتند که به علت اقتضای سنی راوی ارجمند و گذشت سالها از وقوع آن اتفاقات، امکان تکمیل بخشهای مبهم آن نبود و به ناچار فقط بخشهای روشن و ارزشمند آن اتفاقات در متن کتاب گنجانده شده است؛ در عین حال، سعی شده در سیر کلی روایت خللی ایجاد نشود. همچنین به دلیل تمرکز نگارنده بر فعالیتهای راوی در مقطع زمانی دفاع مقدس، فعالیتهای ایشان در سالهای قبل از آغاز جنگ تحمیلی صرفاً در فصل اول کتاب و به اختصار مطرح شده است.
آقا صادق
کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمدصادق دشتی، سومین عنوان انتشارات راه یار درباره جهاد سازندگی است که با تحقیق و تدوین محمدرضا حسینی منتشر شده است.
شهید دشتی از دوران کودکی، با وجود سن کم به گروه مخالفان رژیم شاهنشاهی پیوست و فعالیتهای سیاسی مذهبی خود را از دوران کودکی شروع کرد و چند روزی هم در بازداشت ساواک بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای محرومیتزدایی از سیستان و بلوچستان راهی این استان شد و در کنار فعالیت در کمیته کشاورزی به کارهای فرهنگی و تدریس در مدرسه راهنمایی نیز پرداخت.
شهید دشتی در اسفند سال ۱۳۶۰ در قالب گروه جهاد سازندگی شیراز به آبادان رفت تا آن طور که در وصیتنامهاش گفته «در دریای بیکران ایثار، گمنام بجنگد و گمنام بمیرد». علیرغم حضور کوتاهش در واحد مهندسیرزمی جهاد به دلیل لیاقت و تواناییهایش، فرمانده مقر پشتیبانی جهاد سازندگی شد.
احداث خاکریز، سنگر، سکوی توپ و تانک، انواع پلهای شناور، جادههای عملیاتی، دکلهای دیدهبانی و سایر خدمات مهندسی در کنار جمعآوری کمکهای مردمی از روستاها و شهرها و ارسال آنها به جبهه برای استفاده رزمندهها از جمله فعالیتهای شهید دشتی در مدت حضورش در جبهههای جنگ است. فرماندهای که مانند بسیجی معمولی لباس میپوشید، رفتار میکرد، بیل و کلنگ و فرقون دست میگرفت و نگهبانی میداد. تا اینکه در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۴پس از ساختن سکوی تانک زیر دید و تیر مستقیم دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
در این کتاب، هر مقطع از زندگی شهید دشتی، از تولد تا شهادت شهید دشتی توسط یک یا چند راوی روایت شده است؛ از پدر، مادر و برادران شهید گرفته تا همرزمانش در جبهههای جنگ تحمیلی. در واقع، یک سوم اول کتاب، روایت اتفاقات دوران کودکی شهید از جمله شرایط زندگی و جابجاییهای مکرر به واسطه شغل پدر، زلزله مهیب قیر و کارزین، حضور در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب و بازداشت چند روزهاش توسط ساواک است. دیگر بخشهای کتاب نیز به نحوه آشنایی و ورود او به جهاد سازندگی و از طریق جهاد به جنگ، میپردازد.
دلهرههای آخرین خاکریز
کتاب «دلهرههای آخرین خاکریز» به قلم محمد اصغرزاده، دیگر عنوان نشر «راه یار» درباره شهید محمدرضا شمسآبادی از شهدای جهادگر سبزواری است.
ورود شهید شمسآبادی به جهاد سازندگی در سال ۶۰ و با فعالیت در اردوی چاه تلخ آغاز میشود که به خاطر عملکرد موفق، بهعنوان مسئول اردو معرفی میشود. در ادامه بهعنوان مسئول امور شورای روستاها معرفی و بعد از مدتی عضو شورای مرکزی جهاد سازندگی سبزوار میشود.
یکی از مهمترین برهههای زندگی شهید محمدرضا شمسآبادی در خرداد سال ۶۰ رقم میخورد که وی بهعنوان فرمانده گردان مهندسی رزمی جوادالائمه (ع) منصوب میشود. این شهید سرانجام در ۱۰ اسفند ۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر به شهادت رسید.
نظر شما