خراسانرضوی- سلمان سفیدچیان، دکترای مدیریت رفتار سازمانی و منابع انسانی گفت: کتاب «محکم بایست» ادبیات نسبتا فراگیر جامعه را به چالش میکشد که قالب افراد گاهی بدون اینکه به آن فکر کنند، آن را میپذیرند و از آن اثر میپذیرند.
سلمان سفیدچیان ادامه داد: این کتاب، کتابی گزیدهگو و ساده است اما از جنس راهکار نیست و نویسنده در کتاب بعدیاش یعنی «ایستگاهها» به ارائه راهکار میپردازد. همانطور که در مقدمه آمده این کتاب هفتگام را برای زندگی بر خلاف جریان پرشتاب خودشکوفاسازی در فرهنگ لیبرال پیشنهاد میکند.
او این کتاب را اعلام رسمی یک شورش بر علیه گفتمانی قالب دانست و بیان کرد: «محکم بایست» درواقع درباره ادبیات نسبتا فراگیر جامعه است که قالب آدمهای یک جامعه گاهی بدون اینکه به آن فکر کنند، آن را میپذیرند و از آن اثر میپذیرند.
استراحت ممنوع
سفیدچیان ادامه داد: نویسنده در این کتاب میگوید اگر بخواهیم عصرمان را با چند واژه معرفی کنیم شتاب،
مصرف، پیشرفت و رشد بیشترین بسامد را دارد. او توضیح میدهد که رشد کردن بدون هیچ نقطه استراحتی در این جامعه انگار گناه آلود است.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در این کتاب توضیح داده شده که ما چگونه نه تنها در طول زندگی، بلکه در هرلحظه از زندگی تحت فشار برای رشد کردن هستیم همچنین اینکه انسانیترین وجه زندگی ما یعنی روابط مان تبدیل به یک ابزار شده است، وقتی از سرمایه اجتماعی حرف میزنیم باید به واژهپردازیاش دقت کنیم. یعنی ما وقتی وارد یک رابطه میشویم مدام منتظر هستیم تا این رابطه و این فرد جایی به درد ما بخورد.
خودخواهی افراطی
سفیدچیان گفت: او در فصلی از کتاب از دروننگری میگوید و توضیح میدهد که ما دچار خودخواهی افراطی شدهایم و دلیل اینهمه تاکید افراطی روی احساسات درونی، یا اولویتدادن به خواستههای درونیمان از دهه 1960 شروع شد، دههای که هر ادبیاتی که میتوانست حس رهاییبخشی به افراد بدهد، خوشایند بود، از این رو در آن ایام ادبیاتی شکل گرفت که روی «خود» و منیت فرد تمرکز داشت.
می افزود: اما اینهمه تاکید روی ندای درون، شاید جاهایی به ما جواز میدهد که چندان هم دغدغه دیگران را نداشته باشیم، درحالیکه ما گاهی موظفیم به افراد کمک کنیم حتی اگر به ما حس خوبی ندهند ولی متاسفانه در گفتمان قالب جامعه این مسئله اصلا دیده نمیشود.
او با بیان اینکه در این کتاب از ماشین تناقض صحبت شده، اظهار کرد: در جامعه برای افراد هدفهایی در نظر گرفته شده اما خود جامعه ابزارهای مناسبی برای رسیدن به آن اهداف را در اختیار افراد قرار نمیدهد.
انحطاط شخصیت
سفیدچیان با اشاره به مفهوم انحطاط شخصیت در این کتاب عنوان کرد: ما مدام در ادبیات دو دهه اخیرمان از خودمدیریتی حرف زدهایم اما اگر خود فرد محکم و استوار نباشد، ما از مدیریت چه چیزی حرف میزنیم؟
سفیدچیان با اشاره به بخش دیگری از کتاب با عنوان تمرکز بر جنبههای منفی گفت: ما با گفتمانی مواجه هستیم که میگوید فرصتها و ظرفیتهای بیشماری وجود دارد اما تو از آن استفاده نمیکنی، نویسنده معتقد است تمرکز روی جنبههای مثبت در همهجا پاسخگو نیست، مثلا وقتی فردی درگیر فلسفه وجودی، مسئله مرک و.. ادبیات سادهانگارانه و روانشناسی زرد به یاری او نمیآید.
وی افزود: انگار ما مستمرا برای آدمها به دنبال تولید رنج هستیم چراکه گفتمان قالب جامعه میگوید تو تلاشی نکردی و بیعرضه بودهای.
سیاستزدایی از رنج
سفیدچیان تصریح کرد: کتاب میگوید ما در حال سیاستزدایی از رنجیم، به این معنی که هرموقع از رنج و ناکامی حرف میزنیم، انگار آن ساختار حکمران که مسئولیت بخشی از تامین زندگی مارا را داشته را نادیده میگیریم.
نظر شما