داستان این انیمیشن روایتی از پسری است که مادرش را در سانحهای از دست داده و توسط دلفینها بزرگ شده است. او در آستانه نوجوانی متوجه میشود به دریا تعلق ندارد و سفری را برای پیدا کردن مادرش آغار میکند. در این سفر ناخدا و همسرش به همراه تمام بندرنشینان به پسر دلفینی کمک میکنند.
در وهله اول اگر بخواهیم به سراغ روند روایت داستانی اثر برویم با یک ساخته انیمیشنی مخصوص کودکان روبهرو خواهیم شد که کودکان و مخاطبان کمسنوسال، بسیار با آن ارتباط برقرار میکنند و از آن لذت میبرند؛ ولی تماشای این اثر برای مخاطب بزرگسال و حتی نوجوان بسیار ملالآور خواهد بود. ریتم داستان بسیار کند و پیشبینیپذیر است که مخاطب حرفهای سینما نمیتواند از آن لذت کافی را ببرد.
شخصیت اول این انیمیشن «پسر» نام دارد، وقتی به داستان زندگی او مینگریم سریعا به یاد انیمیشن و داستان خاطرهساز نسل قبل یعنی «تارزان» میافتیم. نقاط مشترک بسیاری بین این دو کاراکتر موجود است، پسری که مادر خود را در کودکی از دست داده و در همان کودکی توسط حیوانی مهربان پیدا میشود، این حیوان از پسر نگهداری میکند و او با اخلاق و خوی حیوانات رشد میکند و علاقهای بین آن دو شکل میگیرد که او را «مادر» مینامد.
در این قسمت داستان نیز میتوان مشابهتهایی با انیمیشن «پری دریایی» اثر دیزنی پیدا کرد؛ زمانی که پسر از دنیای بیرون باخبر میشود، سودای فرار از خانه کودکی به سرش میزند و به دنبال هویت حقیقی خود میگردد. همچنین داستان رفاقت پسر و دلفین نیز بسیار به روایت قدیمی پری دریایی نزدیک است.
شخصیت منفی این داستان یک هشتپای بنفشرنگ است که او هم همانند «پسر»، اسمی برای صدا کردن ندارد و همه به او «هشتپا» میگویند، او با مسموم کردن آب و نوعی هیپنوتیزم ماهیان، در پی تصاحب دریا است. با کمی دقت به شخصیتپردازی این کاراکتر منفی داستان، هم از نظر ظاهری و هم از نظر شخصیتی تقریبا با یک کپیکاری مبتدیانه از شخصیت «دیو» در انیمیشن «پنگوئنهای ماداگاسکار» روبهرو میشویم.
به عنوان جمعبندی برای این یادداشت میتوان گفت محمد خیراندیش، کارگردان «پسر دلفینی» که نویسندگی آن را نیز برعهده داشته است، هیچگونه خلاقیت خاصی برای نگاشت داستان فیلم نداشته است.
البته که نمیتوان این موضوع را به کل گروه تولید تعمیم داد؛ زیرا زحمات افرادی چون بهزاد عبدی برای موسیقی این اثر و همچنین تلاشهای محمدامین همدانی برای انیماتور آن، بسیار جالب توجه و حتی لایق تشویق و تجلیل است؛ اما در بخش فیلمنامه، داستان و داستانپردازی و شخصیتپردازی این اثر ما با یک فیلمنامه کلاژشده روبهرو هستیم که در هر بخش از فیلم تکهای از داستان و سوژه داستانی انیمیشنهای دیگر استفاده شده است که میتوان گفت گامی فراتر از الهامگرفتن است و خارج از حدوحدود استفاده منصفانه از محتوا (Fair Use). البته حتی این اثر که کپی از آثار خارجی است، به اندازه همان تولیدات منبع نیز موفق نیست؛ بلکه با ریتم کند، روایتی بسیار سطح پایین از فیلمنامه را ارئه میدهد.
در حوزه کودک و نوجوان عموما پرسش اصلی در باب انیمیشن این موضوع است که قصه و قصهگویی آن اثر چطور بوده است؟ زیرا کودکان بیشتر از نوجوانان و بزرگسالان نیاز و علاقه دارند اثری ببینند که قصه بگوید و تا آخر داستان، هر بار آنها را با اتفاقی جدید و هیجانانگیز روبهرو کند؛ مثل داستانها و رمانهای کودکی که در ایران و جهان وجود دارد و خواننده را مشتاق نگه میدارد و تا صفحه آخر با خود میکشاند.
سؤالی که در مواجهه با انیمیشن «پسر دلفینی» با توجه به این نکته برایمان به وجود میآید این است که اگر همین داستان در قالب یک کتاب منتشر و بدون تصویر و موسیقی اجرا شود آیا موفقیت خود را ادامه خواهد داد؟ پاسخ من به این سؤال خیر است، درواقع همین موفقیتی که این اثر کسب کرده نیز از سر کمبود محتوا است. قطعا این انیمیشن در بازار جهانی در میان انیمیشنهای دیگر دیده نمیشود؛ بلکه در ایران به دلیل کمبود تولیدات ملی اینگونه فروش میکند. البته این گزاره مربوط به تمامی انیمیشنهای ایرانی نیست و تولیدات خوبی در همین حوزه مثل «بچهزرنگ» هادی محمدیان و حتی «فهرست مقدس» ساخته قبلی محمدامین همدانی انجام شده است.
امیدواریم که این تولید قدمی باشد برای شروع تولیدات انیمیشنی دیگر با داستان، داستانپردازی، شخصیتسازی و شخصیتپردازی قوی و باکیفیت تا کودکان از دیدن آن لذت برده و حتی پس از آن، تقاضای چاپ کتاب آن انیمیشن را داشته باشند. این مسئله در تمام دنیا اتفاق میافتد و رابطه دوسویه انیمیشن و انیمه و کتاب را نشان میدهد و همچنین به خودیِ خود، باعث ارتقای سطح صنعت انیمیشن ایران خواهد شد.
نظر شما