گفتوگو با مولف کتاب «دماوند» به مناسبت 13 تیرماه روز ملی دماوند؛
چکاد دماوند در روایات اساطیری و اندیشه ایرانیان کهن/ توجه سیاحان خارجی به شکوه و زیبایی دماوند
دماوند، تاریخی کهن دارد. آثار و کتابهای به یادگار مانده از سدههای گذشته از جایگاه تاریخی این شهر سخن میگویند. دماوند یکی از شهرهای اساطیری ایرانزمین است و نامش را میتوان در روایتهای اساطیری جستوجو کرد.
در ابتدا درباره سابقه پژوهشی که به تالیف کتاب «دماوند» منجر شد، بگویید.
بیشتر از یک دهه است که به شکل جدی وارد عرصه پژوهش در زمینه تاریخ شدهام. البته پیش از آن و در زمانی که به روزنامهنگاری مشغول بودم هم در نشریات و سایتهای کشوری مقالات و گزارشهای تاریخی مینوشتم. پس از وارد شدن به عرصه پژوهشهای جدیتر تاریخی، مقالاتی را برای مجلات علمی و دانشنامهها و کنگرههای تاریخی به رشته تحریر درآوردم. از یک زمانی احساس کردم وقتش رسیده که در قالب کتاب هم دغدغهام در زمینه ثبت و ضبط تاریخ را پی بگیرم و حاصلش تا پیش از این، کتابهای «اعتصاب قلم»، «از مطبخ تا آشپزخانه» و «سرو سربهزیر» بود و حالا هم کتاب «دماوند» از مجموعه «از ایران چه میدانم؟» که به همت دفتر پژوهشهای فرهنگی منتشر میشود، به آنها اضافه شده است.
نکتهای که باید به آن اشاره کنم، این است که به سبب علاقه به زادگاهم دماوند و دغدغهای که برای تاریخ و میراث فرهنگی آن دارم، همیشه لابهلای پژوهشهایم نگاهی ویژه به این شهر داشتهام و برای نمونه در این زمینه باید از مدخل «دماوند» در دانشنامه شهرهای ایرانشهر چاپ بنیاد ایرانشناسی، مقاله علمیپژوهشی «اوضاع اجتماعی و اقتصادی دماوند در دوره قاجار» برای پژوهشگاه علوم انسانی، کتاب «از مطبخ تا آشپزخانه» درباره فرهنگ سنتی خوردوخوراک اهالی دماوند و کتاب «سرو سربهزیر» درباره زندگی یکی از شهدای شاخص در منطقه دماوند به نام شهیدمجتبی کربلاییمهدی اشاره کنم. کتاب دماوند که به تازگی منتشر شده هم درواقع در ادامه همین مسیر و به نوعی چکیدهای است از پژوهشها و نوشتههایی که در این زمینه در بیشتر از یک دهه داشتهام. البته به طور متمرکز از ارائه طرح اولیه در دفتر پژوهشهای فرهنگی تا انتشار کتاب حدود سه سالی زمان برده است.
وجه تسمیه دماوند چگونه است و از دماوند در منابع کهن چگونه یاد شده است؟
درباره معنای نام دماوند (چه مراد از آن، کوه باشد و چه شهر) نظریههای مختلفی مطرح شده است. پیش از بررسی این نظریهها اول باید بدانیم که در گذشته، کوه و شهر دماوند به اَشکالی دیگر و حتی به نامهایی دیگر هم خوانده میشدند. این واژه را در سدههای نخست اسلامی و بعد از آن، به صورتهای مختلفی به کار میبردند؛ از جمله «دَنباوند»، «دُنباوند» و «دباوند». در میان کتابهای سدههای نخست میتوان کلمه دماوند را به شکل امروزی آن هم پیدا کرد. با مرور منابع، میتوان اینطور برداشت کرد که شکل دنباوند (بدون در نظر گرفتن ضمه یا فتحهدار بودن دال اول آن) نسبت به دیگر اشکال و از جمله شکل امروزی دماوند، حداقل در سدههای نخستین تا میانه هجری قمری، بیشتر رواج داشته است. احتمالاً بعدها با توجه به نزدیکی تلفظ حروف نون و ب ساکن از یک طرف و حرف میم ساکن از طرف دیگر و سهولت تلفظ دومی، شکل دنباوند به مرور بلااستفاده مانده و دماوند به طور کامل جایش را گرفته است.
درباره معنای نام دماوند اتفاقنظر وجود ندارد. به نظر میرسد اجزای این واژه ریشه پهلوی دارد و میتوان آنها را در فرهنگ لغتهای این زبان سراغ گرفت. «دم» را چه با فتحه روی حرف دال در نظر بگیریم، به معنی دم و نفس و چه با ضمه روی دال به معنی دُم یا انتها و نیز آوند یا وند که پسوند صفتساز به معنی دارنده است، همگی ریشهای پهلوی دارند. درباره وجه تسمیه دماوند، افراد مختلفی مثل ویلهلم آیلرس، احمد کسروی و محمد معین نظرات متفاوتی ارائه دادهاند و شرح هر کدام از آنها شاید خارج از حوصله این گفتوگو باشد و شما را برای شرح مفصل آنها و همچنین نظرات عامیانهای که درباره نام دماوند وجود دارد، به کتاب تازهمنتشرشدهام «دماوند» ارجاع میدهم.
جغرافیای طبیعی قله دماوند دارای چه ویژگیهای طبیعی منحصربفردی است؟
ویژگی دماوند، موقعیت برجسته و ارتفاع زیاد آن است. این کوه از کوههای اطراف خودش حداقل 1500 تا 2000 متر بلندتر است و چنین موقعیتی را حتی در سطح جهان نادر دانستهاند. پهنای البرز در ناحیه دماوند نیز به حدود 100 کیلومتر میرسد. قله دماوند با موقعیتی که در نواحی شمالی ایران و نزدیکی به دریای خزر داراست، نقش یک سد آب و هوایی را هم بازی میکند؛ یعنی آب و هوای گرم و مرطوب در سراشیبی شمال را از آب و هوای کویری در سراشیبی جنوب جدا میکند. در طرحی پژوهشی که در سال 2001 میلادی درباره دماوند، از سوی گروهی اتریشی منتشر شد، اندازه ریزش باران در سمت شمالی قله را تا 2000 میلیمتر و در تمام مدت سال برشمردهاند و در سمت جنوبی، این آمار را بین 50 تا 200 میلیمتر و اغلب در فصل زمستان دانستهاند. برای همین است که آب و هوا در سمت شمال، مرطوب و در سمت جنوبی قله، خشک است. روشن است که چنین آب و هوای متضادی در دو سوی این کوه، نقشی مهم در پراکندگی و حیات گیاهان داشته است.
شکلگیری قله دماوند حاصل فعالیتهای شدید آتشفشانی بوده و به تعبیر دمورگان فرانسوی، این قله یکی از عظیمترین و پرهیبتترین مظاهر قدرت آتشفشانی است. قله این کوه روی کوههای فرسایشیافتهای قرار گرفته که در حدود چهار هزار متر از سطح دریا ارتفاع دارند و دامنه آن پوشیده از گدازههایی است که از قله یا از مخروطهای فرعی سرازیر شدهاند. کوه دماوند در جهتهای مختلف، یالهای زیادی دارد که با شکلهای مختلف از بالا به پایین کشیده شدهاند و همینطور یخچالهای مختلفی هم در دل خودش دارد که از میان آنها برای نمونه میتوان به یخچالهای معروف دوبیسل، یخار و سیوله اشاره کرد. در اطراف این کوه به علت امتیازهای طبیعی این منطقه برای انسانها، در گذر سالها فضاهای مسکونی و شهرها و روستاهای متعددی شکل گرفته است. خیلی از این مناطق البته بیشتر به عنوان ناحیهای ییلاقی به شمار میآیند. بهترین زمان زندگی در این نواحی فصلهای گرم سال است و خانوادههای زیادی هستند که فقط بخشی از سال و بعضیها هم فقط آخر هفتهها و تعطیلات را در آنجا میگذرانند.
قله دماوند در روایتهای اساطیری و باورهای عامه چگونه بیان شده است؟
به نظر میرسد بخشی از باورهایی که درباره قله دماوند شکل و پر و بال گرفته، ناشی از خصوصیات خاص این کوه باشد. آتشفشانی بودن دماوند و بخارها و صداهایی که به همین علت از آن بلند میشوند، در کنار هم این کوه را اسرارآمیز جلوه میدهند. به اینها باید ارتفاع بلند، شکوه و هیبت این قله و دشوار بودن فتح آن را نیز اضافه کرد که آن را بهخصوص در گذشته دستنیافتنی جلوه میداد. به تعبیر دمورگان فرانسوی، با دیدن سترگی این قله از برخی نقاط اطراف، نقش افسانهای که این کوه در روحیه بومیان بازی کرده را درک میکنیم. همچنین آبهای معدنی جوشان از دماوند هم که موجب علاج برخی از بیماریهای مردم در روزگاران گذشته بود، در نوع نگاه به این کوه بیتأثیر نبوده است. بر همین اساس، اینکه ماکسیم سیروی فرانسوی در جایی نوشته معالجات این آبها سبب شده کوه دماوند، جنبه تقدس پیدا کند، سخن بیهودهای نیست. با چنین وصفی، قله دماوند محلی مساعد برای بارور شدن روایات اساطیری در اندیشه ایرانیان کهن بوده و شاید برای همین است که این کوه در اساطیر ایرانزمین جایگاهی پررنگ و برجسته داشته است.
بر همین اساس است که دماوند با شخصیتهای اساطیری مثل کیومرث، فریدون، ضحاک، منوچهر، افراسیاب و آرش پیوند خورده و در روایات اساطیری مرتبط با نوروز و مهرگان نیز نقشی پررنگ دارد. جدا از روایات اساطیری، با توجه به جایگاه کوه دماوند در ذهن ایرانیان، در بسیاری از باورهای عامیانه هم میتوان ردی از این کوه را سراغ گرفت. در کتاب دماوند در قالب یک فصل و به شکلی مبسوط به روایات اساطیری و همینطور باورهای عامیانه درباره دماوند پرداخته شده است.
وصف دماوند در سفرنامهها و خاطرهنوشتهها چگونه آمده است؟
شکوه و زیبایی قله دماوند همیشه توجه سیاحان داخلی و خارجی را به خود جلب کرده و آنها را به ثبت دیدههایشان از این کوه واداشته است. این البته قصه امروز و دیروز نیست و سدههاست که ماجرا از همین قرار است. برای نمونه در سده چهارم هجری قمری، ابودلف عرب در سفرنامهاش شرحی از قله دماوند ارائه کرده که بعدها خیلی از منابع تاریخی اطلاعاتشان درباره این کوه را از آن نقل کردهاند. اهمیت شرح ابودلف از آنجایی است که او در اثر کنجکاوی برای فهمیدن افسانههای مربوط به این قله، با سختی فراوان و خطر جانی توانست خودش را تا نیمه کوه برساند و شرحی از این سفر ارائه کرده است. در همان سده چهارم، افراد دیگری مثل ابنحوقل عرب یا اصطخری هم از دماوند یاد کردهاند. یک سده بعدتر ناصرخسرو هم در سفرنامهاش که شرح سفری هفت ساله از خراسان به مصر و برعکس است، از کوه دماوند یاد کرده است.
در سدههای بعدتر، هر چه سفرنامهنویسان شاخص عصر صفوی مثل شاردن و دلاواله و اولئاریوس جز اشارههایی کوتاه، توجه چندانی به دماوند نداشتهاند، سفرنامهنویسان قاجاری شاید بیشتر از هر دوره دیگری به این کوه توجه کردهاند. به نظر میرسد پایتخت شدن تهران در این عصر به دیده شدن قله دماوند کمک زیادی کرده است. در آن دوره خیلی از فرنگیان هم که دماوند را برای نخستین بار دیدهاند، شیفته شکوه و زیبایی قله شده و در سفرنامههایشان به توصیف این حس پرداختهاند و از میان آنها به افراد متعددی میتوان اشاره کرد؛ ازجمله دروویل فرانسوی، سون هدین سوئدی و جورج کرزن انگلیسی. نمونه وصف دماوند در سفرنامهها را در آثار سفرنامهنویسان دوره پهلوی هم میتوان سراغ گرفت و برای مثال باید از آکیئو کازامای ژاپنی و ریچاردز انگلیسی یاد کرد. اینها البته مشتی نمونه خروار از سیاحانی هستند که در درازای تاریخ، قله دماوند را دیدهاند و شرحی از دیدههایشان را روی کاغذ آوردهاند.
در کل دماوند در دورههای مختلف تاریخی از باستان تا سدههای اسلامی چه فراز و فرودی را پشت سر گذاشته که در تاریخ و جغرافیای ایران قابل توجه است؟
شهر دماوند، تاریخی کهن دارد. آثار و کتابهای به یادگار مانده از سدههای گذشته در دلشان، از جایگاه تاریخی این شهر حکایت دارند؛ جایگاهی که حتی یکی از شهرهای اساطیری ایرانزمین هم هست و نامش را، مجزا از قله همنامش، میتوان در روایتهای اساطیری سراغ گرفت. برای نمونه، در این روایتها، از کیومرث به عنوان «اولین کسی که بنای شهر نهاد» یاد کردهاند و در توضیحِ اینکه این نخستین سازنده شهر، چه شهرهایی را بنیان گذاشته، بنای دماوند و اصطخر فارس و بلخ را به او نسبت دادهاند. حتی برخی، دماوند را، به شکل تکوتنها و بدون اینکه شهر دیگری را با آن شریک کنند، نخستین شهری خواندهاند که به دست کیومرث ساخته شده است. بر پایه برخی روایات اساطیری، زادگاه منوچهر هم یکی از دو شهر دماوند یا ری بوده است. در کنار روایتهای اساطیری، ذکر نام دماوند را در تاریخ ایران باستان نیز میتوان رهگیری کرد. همچنین ذکر نام دماوند در کتیبههای معروف شاپور اول در نقش رستم فارس و نرسی در پایکولی عراق و اشاره به حکومت این ناحیه در این کتیبهها هم حکایت از جایگاه دماوند در دوره باستان دارد. شواهد باستانشناختی نیز چنین پیشینهای را تائید میکنند؛ اما چیزی که جایگاه دماوند را به عنوان منطقهای خاص نشان میدهد، عنوان ویژهای است که حاکم این منطقه در دوره ظهور و گسترش اسلام داشته است. در این دوره، به قول یوزف مارکوارت، ایرانپژوه آلمانی، دماوند دارای امیرنشین مستقلی بود که امیران آن دارای عنوان مسمغان بودهاند. مسمغان عنوانی است که حاکمان دماوند حداقل از اواخر ساسانیان تا حدود یک قرن و نیم بعد از هجرت، آن را با خودشان یدک میکشیدند. اینها البته همگی شرح مفصلی دارند که در کتاب «دماوند» آمده و در قالب این گفتوگو نمیگنجد. موقعیت سوقالجیشی دماوند عاملی شد تا این شهر در ایران دوره اسلامی هم، در زمان حکومت خاندانهای مختلفی مثل علویان، آل بویه، سلجوقیان، ایلخانان، تیموریان، صفویه و قاجار در صحنه اتفاقهای تاریخی ایرانزمین نقشآفرین باشد. از شهری با این قدمت حتماً در دورههای مختلف تاریخی چهرههایی سربرآوردهاند که در حوزههای مختلف موفق بوده و صاحبنام شدهاند. فقط برای نمونه میتوان از عبدالرحیمبنیونس دماوندی، عارف و عالم سده 12 هجری قمری، محمدحسین نورس دماوندی، شاعر و خوشنویس سدههای 11 و 12 هجری قمری، مجید محسنی، بازیگر و نویسنده و کارگردان تئاتر و سینما و جناب دماوندی، آوازخوان و اذانگوی معاصر یاد کرد.
در کتاب «دماوند» از خورد و خوراک سنتی این خطه از ایران نیز سخن رفته است، از خوراک سنتی دماوند نیز مختصری بیان کنید.
مردم دماوند در قدیم با توجه به اقلیم خاص این منطقه و محصولات تولیدی متنوع آن، خوردنیهای سنتی متعددی داشتند که هنوز هم سراغ بعضی از آنها را میتوان در خانه آنها گرفت. در این زمینه برای نمونه میتوان به غذاهایی با نامهایی مثل بِجیَک یا بیجیَک، سُوزیهَلیمَک، آش اُماج، تَهجامَک یا طاسبادیه، کالَگوشتی، تَلمچلو یا چلوتلم، چغندرکشک یا لبوکشک و گندمک و نیز شیرینیهایی مثل حلوا لوز، حلوا نَشکَنَک یا ماقوت، حلوا قوطیَکی، حلوا اُرگه و توتَک اشاره کرد. در کنار همه خوردنیهای سنتی مردم دماوند از نان محلی این شهر هم باید یاد کرد. در دماوند به نانهای محلی که در تنور خانههای شهر پخته میشود، نان خانگی یا نان خانه میگویند. در کتاب دماوند در قالب یک فصل مجزا، به هر یک از این خوردنیها پرداخته شده اما در یکی دیگر از کتابهایم با عنوان «از مطبخ تا آشپزخانه» که درباره خوردوخوراک سنتی اهالی دماوند است، به شکلی کاملتر از آنها یاد شده و همینطور به پیوند هر کدام از این خوردنیها با سبک زندگی قدیم اهالی این شهر پرداخته شده است.
در مقدمه کتاب «دماوند» ذکر شده است که در حوزه دماوندپژوهی این کتاب حرفهای جدیدی برای گفتن دارد، در این زمینه به اختصار بیان کنید که خواننده باید منتظر چه چیز جدیدی در این کتاب باشد؟
بله همینطور است. کتاب دماوند دارای چند ویژگی است و از میان آنها ویژگی مهم این اثر، تعدد منابعی است که به سراغ آنها رفته شده است. روشن است که در حوزه علوم انسانی نمیتوان ادعای کامل و جامع بودن یک کتاب را داشت اما میتوان ادعا کرد که برای این اثر تلاش شده منبعشناسی هرچه کاملتر و جامعتری انجام شود. در زمان پژوهش کتاب به صدها منبع مراجعه شده و درنهایت از شماری از آنها در متن اصلی و نهایی کتاب، استفاده مستقیم شده است. خیلی از این منابع برای نخستین بار است که در اثری پژوهشی درباره دماوند دیده شده و مورد استناد قرار گرفتهاند. از این نظر کتاب در حوزه دماوندپژوهی حرفهای جدیدی برای گفتن دارد و میتواند راهگشای پژوهشگران این حوزه باشد و پاسخگوی نیازهای مطالعاتیشان. از طرف دیگر تلاش برای ایجاز و حجم کم کتاب، نوع فصلبندی و شیوه روایت و استفاده از قلمی همهفهم، به گونهای است که جدا از متخصصان و پژوهشگران، عموم مردم و حتی جوانان هم میتوانند مخاطب آن باشند. درواقع در نگارش، همزمان هم مخاطب عام در نظر گرفته شده و هم مخاطب خاص و این، ویژگی دیگر این اثر است. این البته ویژگیای است که من تلاش کردهام در همه کتابهایم آن را در نظر داشته باشم و ریشهاش فکر میکنم به سابقه توأمان روزنامهنگاری و پژوهشگریام برمیگردد.
نظر شما