این روز را با نام قصه گویی نیز میشناسیم، روزی که یادآور متون کهن و همچنین قصههای کهن ادبیات پارسی است که توانسته تمدن و پیشینه ما را سینه به سینه منتقل کند و کودک و نوجوان و پیر و جوان را در خود جذب کند.
خبرگزاری کتاب ایران به مناسبت18تیر گفتگوهایی با اهالی فرهنگ و ادب ترتیب داده و یادداشتهایی نیز در این زمینه منتشر کرده است.
بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کلاسیک و فولکلور، موجب آشنایی جامعه مخاطب با این ادبیات که از پیشینیان ما به یادگار مانده، میشود. این سرمایههای فرهنگی، بخش مهمی از هویت فرهنگی و تاریخی سرزمین کهن ما به شمار میروند و یکی از راههای معرفی کتاب و آثار این نوع از ادبیات به مخاطبان کودک و نوجوان، بازنویسی و بازآفرینی با رعایت اصول و معیارهای مصوب این قالبها برای این مخاطبان است.
ادبیات کلاسیک نظم و نثر میراث مکتوب و هویتی تاریخی ارزشمند که آیینهای تمام نما از فرهنگ و آموزههای اخلاقی و رفتاری نیاکان ماست. این میراث به عنوان سرمایهای ملی به همه مردم تعلق دارد و همه از آن به عنوان بخش بزرگی از فرهنگ ملی بهره میبرند.
نباید از یاد برد که الهامبخش و الگوی بسیاری از نویسندگان و شاعران ایرانی و غیر ایرانی آثار ادبیات کلاسیک بوده است. به عنوان مثال: تعدادی از آثار «پائولو کوئلیو» نویسنده برزیلی از داستان های «مثنوی» سرچشمه و تأثیر گرفته و «جی.کی.رولینگ» نویسنده «هری پاتر» نیز در آثارش از داستانهای «هزار و یک شب» بهرههای فراوان برده است و نمونه هایی دیگر...
این حکایتها و داستانها پندهایی آموزنده و اخلاقی دارند که هرکدام مفهوم و تجربههای تازه به مخاطب داده و بهعنوان منابعی خواندنی به حساب میآیند، اما چون زبانی نوشتاری و سُرایشی آن با زبان امروزه تفاوتهایی دارد که برای درک و دریافت بهتر و مناسبتر، قالبهای «سادهنویسی»، «بازنویسی» و «بازآفرینی» بهترین ابزار برای انتقال پیام آن به مخاطبان به شمار می روند.
از عمر این حکایتها بیشتر از صدها سال میگذرد و آدمهای زیادی هم آنها را خوانده و لذت بردهاند، اما هیچوقت کهنه نشده و همچنان رنگ و بویی تازه دارند، هرگز فراموش نمیشوند و در کشورهای دیگر به زبانهای مختلف هم ترجمه شدهاند.
نخستین بازنویسیها
نخستین بازنویسیهای جدی برای کودکان در سال۱۲۷۰خورشیدی، «محمود مفتاحالملک» گزیدهای از مثنوی را با نام «مثنوی الاطفال»که بازنویسی تعدادی از حکایتهای مثنوی است را منتشرکرد.«شیخ محمدعلی کاتوزیان طهرانی» در سالهای۱۲۹۰تا۱۲۹۲خورشیدی از کتابهای مرزباننامه، بوستان و کلیله و دمنه حکایتهایی برای کودکان گزینش و بازنویسی کرد.
زندهیاد «مهدی آذریزدی» در سالهای میانی دهه سی با مجموعه 8 جلدی «قصههای خوب برای بچههای خوب» و «احسان یارشاطر» در سال۱۳۴۴«قصههای ایران باستان» و «قصههای شاهنامه» را به چاپ رساند. «زهرا خانلری» و «مهرداد بهار» تعدادی از قصههای کهن را بازنویسی و منتشرکردند. البته در این دهه و دهه بعد امور انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم تعدادی کتاب از محمدعلی سپانلو(سفرهای سندباد)، م.آزاد(محمود مشرف آزادتهرانی) رؤیا (پرنده چه گفت؟) و... در قالب بازنویسی منتشرکرد.
در دهههای شصت و هفتاد و هشتاد و نود بازار بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کلاسیک رونق خوبی داشته و این اتفاق مبارک همچنان در حال وقوع است...
آسیبشناسی بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کلاسیک
در بحث آسیبشناسی بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کلاسیک میتوان به گستردگی و کمیت افراد ناکارآمد،کم توان و کمسواد در این عرصه اشاره کرد. شوربختانه عرصه بازنویسی و بازآفرینی از ادبیات کلاسیک برای کودکان، عرصه بی حساب و کتابی است و افرادی در این قالب در حال تولید آثاریاند که فاقد عناصر و اصول بازنویسی برای کودکان است. اینان علاوه بر آن که به ادبیات کلاسیک خدمت نمیکنند، بلکه به آن هم خیانت میکنند. این افراد کار بازنویسی از ادبیات کلاسیک برای کودکان را بسیار ساده تصور میکنند و بدون داشتن توانمندی و تخصص و تجربه در نوشتن، به بازنویسی و بازآفرینیهایی دست میزنند که پر است از اشتباههای مفهومی و ساختاری که موجب دوری و فرار مخاطبان میشود و بی آن که خدمتی به جامعه هدف کنند، ضربه هایی مهلک بر بدنه آن هم میزنند.
برخی از مؤلفان راحتطلب، به جای بازنویسی از آثار، بدون زحمت و تلاش متن را دوبارهنویسی میکنند و گاه خلاصهنویسی هم اتفاق میافتد و نکتهای دردناک آنکه بسیاری از این آثار فاقد رعایت قواعد و قوانین نگارشی و ویرایشی است و بر رنج خوانش برای مخاطب، میافزاید.
نکته دیگر آن که سودمندی و درآمد مالی و مادی مناسب از تولید و انتشار اینگونه کتابهای ضعیف به جیب ناشر غیرمسئول واریز میشود و متأسفانه این کتابهای بی کیفیت، اغلب با اقبال و استقبال خوب مخاطبان هم روبهرو می شود!
اثرات خواندن آثار ادبیات کلاسیک
خواندن آثار ادبیات کلاسیک،علائه بر تقویت التذاذ ادبی در مخاطب و بهرهمندی روحی و روانی از آن، بالابردن گنجینه لغات و تقویت غنای کلمات در مخاطب، تقویت دانایی و خردمندی در مخاطب، آشنایی و آگاهی جامعه هدف از گذشتهها و تجربیات موفق و ناموفق دیگران، آشنایی مخاطب و خواننده با بخشهایی از تاریخ، فرهنگ و نوع زندگی مردمان انسانهای سدههای گذشته، تقویت زبان مخاطب و... میشود و ضمن آنکه مهمترین منابع خوانداری و مطالعاتی برای نویسندگان و شاعران و اهالی قلم هم است. ادبیات کلاسیک ما بسیار باحیا، محجوب و خردمند است. زشتسُرایی، خارگویی و اندیشههای پست اخلاقی و رذایل، به ندرت در آن میتوان یافت و این یکی از ارکان مهم تربیتی بودن مفاهیم و محتوای ادبیات کلاسیک ایران زمین به حساب میآید.
سرمایه و ثروت و میراث ملی
این ادبیات، سرمایه و ثروت و میراث ملی ماست. سرمایهای غنی و بزرگ و غیرقابل تکرار. بر همگان واجب است که ضمن پاسداری از آنها، در انتقال آن به نسلهای بعد بکوشیم و تلاش کنیم به عنوان شهروندان ایرانی از این گنجینه معنوی مواظبت کنیم و آن را با سادهنویسی، بازنویسی، بازآفرینی و... برای مخاطبان کودک و نوجوانان ساده و خواندنیتر ئ جذابتر کنیم و این سرمایه ملی را به آنان انتقال دهیم.
اگر اهالی قلم و ادبیات بزرگسال، بر تربیت جامعه کتابخوان آینده باورمند باشند و نگاهشان به افق آینده ادبیات ملی همهجانبهنگر باشد، توسعه و بالندگی ادبیات کودک و نوجوان یک وظیفه غایی خواهد بود، مگر نه این است که مخاطبان فردای ادبیات ملی، همین کودکان و نوجوانان خواهند بود؟
نظر شما