سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۰
بهترین تاریخ‌نگاری‌ها از دوره تیموریان است/ دوره ایلخانی هویت ایرانی احیاء شد

امیرتیمور رفیعی، استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات گفت: زبان فارسی هویت ایرانی را با عنصر اسلامی در دوره تیموری احیاء کرد. شاهرخ اما تمایل به ایران داشت و به سمرقند نرفت. تفاوت مهمی که این دوره با دوره‌های دیگر دارد و آن را رنسانس فرهنگی می‌نامیم، گستردگی علوم در شاخه‌های مختلف است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): امیرتیمور رفیعی، استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات درباره «رنسانس فرهنگی دوره تیموریان» گفت: اغلب دوره تیموری را با دوره مغولان اشتباه می‌گیرند. به یاد دارم در زمان تحصیل نیز واحد درسی دوره تیموری فدای واحد درس دوره مغول می‌شد، به همین دلیل من پایان‌نامه‌ام را به دوره تیموری اختصاص دادم.

وی افزود: تیموریان ترک هستند و در سندهای دوره تیموری سندی مبنی بر اینکه نشان دهد؛ تیمور مغول بوده است، یافت نمی‌شود. در هیچ کجا تیمور خود را خان مغول تیمور معرفی نکرد. تا چندین سال خان دست‌نشانده از مغول می‌گذاشت و خود را امیرالامراء معرفی می‌کرد. امیرتیمور ترک سمرقند بود. او در سال 736 زمانی که آخرین فرمانروای مغول فوت کرد، متولد شد.

رفیعی بیان کرد: خوشبختانه منابع ارزشمندی از دوره تیموری داریم. بر اساس این منابع او سال 771 در بلخ بر تخت نشست و اولین شهر فرمانروایی او سمرقند بود. در یک دوره 25 ساله فتوحات زیادی انجام داد و به سرزمین‌های مختلف یورش برد. زبان او فارسی بود. در حالی که چنگیز مغول بود و فارسی را نمی‌شناخت. مغول‌ها شبانکاره بودند. تیمور در شهر سبز فعلی که در آن زمان «کش» نامیده می‌شد، مستقر بود.
 
وی در ادامه گفت: پدر تیمور رئیس قبیله بود. از دوران کودکی و نوجوانی او داستان‌هایی ذکر شده است. تیمور در همه جا خود را ترک سمرقند معرفی کرده است. در آن زمان سمرقند جزیی از ایران بود. بعد از سقوط ایلخانان حکومت یکپارچه‌ای نبود که تیمور یک امپراتوری را بنیان نهاد. تیمور در دو گام امپراتوری خویش را تاسیس کرد. در سال 782 کل ماوراءالنهر را متحد کرد و با تاکتیک مختلف بعد از آن وارد مرزهای خراسان شد و یکی از امپراتوری‌های وسیع جهان را بنیان گذاشت.

این نویسنده و پژوهشگر تاریخ بیان کرد: آخرین فتح امیرتیمور چین بود که عمر او کفاف نداد و فوت کرد. گام دوم دوره شاهرخ است. تا زمان حیات شاهرخ یکی از بهترین دوره‌ها دوره شاهرخ تیموری است. اگر جنگ‌های تیمور را فاکتور بگیریم، رویه فرهنگی و عمرانی تیمور جالب و قابل توجه است. تیمور ثروتی را که از فتح شهرها به دست می‌آورد، هدر نمی‌داد بلکه به جذب دانشمندان و هنرمندان روی آورد که عملکرد او در این زمینه عجیب و قابل توجه است. با اینکه تیمور سواد نداشت اما مخلص دراویش بود. او هنرمندان و دانشمندان را در سمرقند گرد آورد. سمرقندی که چنگیزیان بسیار به آن لطمه زده بودند. در یورش اول مغول شهرهای ماوراءالنهر را ویران کرده بودند ولی ایلخانان بعدی سعی در عمران و آبادی داشتند.

رفیعی در ادامه گفت: البته ناگفته نماند که سمرقند دیگر به آبادی پیش از مغول نرسید. از نظر بازرگانی نیز تیمور دیدگاه روشنی داشت و می‌دانیم که مملکت به بازرگانی آباد است. این رویه را شاهرخ بعد از سلطان حسین بایقرا ادامه داد. دو رنسانس در تاریخ جهان اسلام مطرح است. یکی سامانیان که ریچارد فرای مطرح کرد و دیگری رنسانسی که در دوره تیموریان رخ داد و کامل‌تر است.

وی افزود: دوره تیموریان اوج شکوفایی هنر در تمام زمینه‌ها است و گستردگی و تنوع بسیار است. در دوره تیموریان شاهد رشد نگارگری هستیم. نقاشان ارزشمندی در این دوره ظهور کردند و در تمام عرصه‌ها اهم از تذهیب، خطاطی، نوشتن کتاب، تاریخ‌نگاری، ادبیات و حتی پزشکی شاهد رشد و رونق هستیم. من مشغول تحقیقی در زمینه پزشکی در این دوره هستم که تاکنون 10 تا 12 پزشک ارزشمند و زبده را شناسایی کرده‌ام. ادبیات در دوره تیموریان رونق گرفت و مردمی شد.

استاد مدعو دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات بیان کرد: یکی از عوامل رنسانس فرهنگی این دوره مدارس دوره تیموری است. در هرات، یزد، فارس و سمرقند مدارس توسعه پیدا کرد. مدارس قبل از دوره تیموری دینی بودند و کارکرد دینی داشتند اما در این دوره فیزیک، ادبیات، نجوم و... تدریس می‌شد. چندین رصدخانه در این دوره ساخته شد. غیاث‌الدین جمشید کاشانی ریاضی‌دان و اخترشناس ایرانی در این دوره است. جالب اینجاست که این مدارس استادان حرفه‌ای داشتند و علمای تراز اول در این مدارس تدریس می‌کردند.

رفیعی در ادامه گفت: در این دوره همچنین گستردگی علوم را داریم. دوره سامانی حوزه ماوراءالنهر تا خراسان را دربرمی‌گرفت. در واقع کل قلمرو ایران آن روز را دربرمی‌گرفت. چون به عباسیان وابسته نبودند. امیرتیمور به خود لقب شاه یا سلطان تیمور نمی‌دهد بلکه خود را امیر نامید. اگر تیمور مغول بود، لقب خان می‌گرفت. تیمور در سمرقند حکومت را به دست گرفت. تیمور باید از نسل چنگیز می‌بود تا برای حکومت مشروعیت کسب می‌کرد، به همین دلیل از نوادگان چنگیز برای حکومت می‌گذاشت و خودش امیر می‌شد و عملا قدرت را در دست می‌گرفت.

وی افزود: تیمور با علما نشست و برخاست داشت و با علمای جامعه در ارتباط بود. در واقع او ارتباطش با جامعه را از گزیده مردم به دست می‌آورد. از این نظر امیرتیمور متفاوت است. در واقع او علقه خاصی به سمرقند داشت. در دوره تیمور ترکی‌گرایی نیز رشد کرد. زبان فارسی هویت ایرانی را با عنصر اسلامی در دوره تیموری احیاء کرد و بزرگانی همچون امیر علیشیر نوایی برای اولین بار ترکی را تا سطح فارسی ارتقاء داد. شاهرخ اما تمایل به ایران داشت و به سمرقند نرفت. تفاوت مهمی که این دوره با دوره‌های دیگر دارد و آن را رنسانس فرهنگی می‌نامیم، گستردگی علوم در شاخه‌های مختلف است. می‌توان از این دوره ده‌ها پایان‌نامه و رساله استخراج کرد.

رفیعی بیان کرد: یکی از بارزترین حیات اجتماعی فرهنگی پیدایش جنبش‌ها در قالب عرفان بود. اما بعد از مرگ تیمور اختلاف جانشینان او سبب دو نیم شدن ایران شد. مغول‌ها کاروانی و ایلی زندگی می‌کردند، چنگیز در یاسا به مغولان تاکید کرده بود که یکجانشین نشوند. زندگی مغولان در کشمکش، جنگ و فتح خلاصه می‌شد. تیمور از نظر دینی هم متفاوت بود. این عنصر نژادی سال‌ها در خراسان بزرگ زیست کردند و بزرگ شدند. تیموریان را جزو ایلات نمی‌توانیم به حساب بیاوریم، زیرا منشا شهری دارند و با چنگیز متفاوتند.

وی در ادامه گفت: آنها تحت تعلیم اسلام قرار گرفتند و تحت تاثیر فرهنگ فارسی بودند. بدون تردید بهترین تاریخ‌نگاری‌ها از دوره تیموریان است. تاریخ‌نگاری تیمور به دستور شخص تیمور انجام می‌گرفت. تا دو دهه پیش کمتر تاریخ این دوره مورد توجه قرار گرفته است اما در چند سال اخیر بر روی این دوره چه در داخل و چه در خارج از ایران پژوهش‌های خوبی انجام گرفته و لازم است که بیشتر بر روی این دوره کار شود.

این نویسنده و پژوهشگر تاریخ بیان کرد: در دوره ایلخانی هویت ایرانی داشت احیاء می‌شد اما دوره کوتاه بود و به دلیل گرایش‌ها با مرگ ابوسعید این پیشرفت قطع شد. بعد از آن شاهد یک دوره فترت هستیم. در این زمان حکومت‌های محلی و جنگ‌های داخلی زیاد بود. امنیت راه‌ها تأمین نمی‌شد. در این زمان تیمور ظهور می‌کند، سلسله‌های صوفیه در این زمان از حالت خانقاهی خارج شد و رویه نظامی گرفت. قرن هشتم و نهم عصر ظهور سلسله‌های سیاسی نظامی است. با هر کسی که مدعی سیاسی است، مبارزه می‌کنند. تنها سلسله‌ای که مطابق با واقع سامان یافت، صفویه بود.

رفیعی با بیان اینکه نگاه صوفیه با فلاسفه متفاوت است، گفت: بسیاری از خرافات میراث صوفیه است که چندان با عقلانیت همخوانی نداشتند. بخش مهمی از ویژگی هجوم مغول تا دوره تیموری ورود عناصر قبیله‌ای مغول و ترک به ایران بود. 30 تا 40 درصد از جامعه ایرانی از این ایلات تشکیل می‌شد. اینها از نظر فکری، فلسفی و عقلانی پایین بودند و نقش زیادی را نمی‌توانستند در عقلانیت ایفا کنند. برخی خاندان‌های بزرگ را داشتیم اما محدود بودند.

وی افزود: از شاهرخ به بعد اختلافات بیشتری ایجاد شد. تا زمان صفویه، ورود علمای شیعه و تشکیل حوزه علمی تا به ملاصدرا و... می‌رسد. آخرین نکته اینکه اینها در فرهنگ اسلامی رشد کردند، ریشه اینها در اسلام است. تصوف اساسا ریشه در اسلام دارد و بعدها شاخ و برگ گرفتند و به جریان‌های بدعت‌گذار بهائیت و بابیت تبدیل شدند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها