دوشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۰
کرمی‌پور: فراز و فرود زندگی روحانیون به درستی منعکس شده است/ مختاری: منبر خالصی‌زاده در مسجد سلطانی تأثیر شگرفی بر مردم داشت

حمید کرمی‌پور، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در میزگرد بررسی و نقد«فقیه اصلاح‌گر» گفت: نکته جالبی که در کتاب دیدم این‌که همیشه شبکه اجتماعی علما بسیار قوی بوده است. به طوری که سؤال پیش می‌آمد که در زمان مبارزه چگونه ارتزاق می‌کردند و چگونه راه‌های ممر معاش‌شان قطع نمی‌شد؟ واقعیت این است که در کتاب «فقیه اصلاحگر» خیلی خوب می‌توانیم به این نتیجه برسیم که علمای بانفوذ زندگی عادی‌شان حتی زمانی که مخالف وضع موجود بودند، تأمین می‌شد. در کتاب به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در جاهای مختلف در ذیل خاطرات توضیح داده می‌شود که چه کسی به او کمک می‌کرد و منابع مالی‌اش چگونه تأمین می‌شد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): «شیخ‌محمد خالصی، فرزند آیت‌الله شیخ‌محمدمهدی (که در ایران با نام خالصی‌زاده شهره است) در زمانه قهر فقیهان شیعه با سیاست، نه‌تنها این عرصه را وا ننهاد، بلکه به موضع‌گیری‌ها و اقداماتی شاذ رو آورد. می‌توان او را مصلح دینی نیز شمرد که مسیر سیداحمد کسروی و شریعت سنگلجی را نپیمود؛ چه، فقه در اندیشه‌اش جایگاهی خاص داشت. او فعالی سیاسی، فقیهی اصلاحگر و پویشگری اجتماعی بود که در تبعید و نابسامانی هم از تلاش بازنایستاد. در ایران سختی‌های بسیاری را تجربه کرد، از همکاری با دولت‌ها و برخی سیاستمداران تا زندان و تبعید. در سراسر زندگی سیاسی‌اش با اشخاصی متحد شد که گاه با او سنخیت فکری و سیاسی نداشتند و به تذبذب و عامل بیگانه بودن هم متهم شد. خالصی‌زاده استدلال‌های فکری و فقهی ویژه‌ای داشت. بخشی مهم از آثارش را (که نگاه او به امور دینی، سیاسی، اجتماعی و... را می‌نمایاند) در ایران به زبان فارسی تألیف کرد، اما فقط به اعتبار بعضی از آثار و مقاطعی از زندگی‌اش سنجیده شد. او پس از بازگشت به زادگاهش، پیوندش با این سرزمین را نگسست. گرچه، برخی فقیهان و سیاستمداران در ایران نظر خوشی به او نداشتند، زیرا بعضی از آرا و مواضع وی را برنمی‌تافتند...

او در عراق و ایران، با کژاندیشی‌های دینی و سیاسی مقابله می‌کرد و در هر دو کشور، دچار تألمات و مشکلاتی شد. با آن‌که عرب‌تبار بود، از ملی‌گرایی که از جنگ جهانی اول در عراق نضج گرفت، روی‌گردان بود. چه، این ملی‌گرایی را در خدمت استعمار و عامل انفصال پیوندهای ایران و عراق می‌دید. بعدها، مخالفت و مبارزه با مارکسیسم را سرلوحه فعالیت‌های دینی و سیاسی خود قرار داد...» در برشی که از کتاب «فقیه اصلاحگر» آورده شد با فقیه روحانی به نام خالصی‌زاده آشنا شدید که رضا مختاری در پژوهش خود درصدد است او را به ایرانیان بیشتر بشناسد. در این کتاب بستر اصلی خاطرات خالصی‌زاده است و در کنار آن روایت‌هایی با رجوع به منابع ذکر شده تا زندگی و زمانه این روحانی عراقی به تفضیل بیان شود. در میزگردی که با حضور مولف کتاب و حجت‌الاسلام محمدرضا زائری، رئیس اندیشگاه کتابخانه ملی و دکتر حمید کرمی‌پور، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در اتاق گفت‌وگوی ایبنا برگزار شد، این شخصیت در چارچوب کتاب «فقیه اصلاحگر» نقد و بررسی شد.   

در منابع غیر فارسی هم خالصی‌زاده به عنوان یک شخص تأثیرگذار در وقایع عراق شناخته می‌شود؟

مختاری: در منابع عربی همچون الرهیمی و العلوی که درباره نقش شیعیان و حکومت و سیاست در عراق نوشته‌ا‏ند، به محمد مهدی خالصی، پدر خالصی‌زاده، به عنوان فقیه که موضعش متفاوت با آیت‌الله محمدحسین نائینی و آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی بود، اشاره شده است. اما درباره خالصی‌زاده اسنادی در رابطه با فعالیت‌هایش در ایران وجود دارد که بررسی آنها حاکی از آن است این فرد درباره نقش و فعالیت‎‌هایش اغراق نکرده است؛ یعنی آنچه که در خاطراتش می‌گوید، در گزارش‌‏های دولتی نیز همان روایت وجود دارد و تأیید می‎‌شود. برای نمونه در ماجرای یزد سندی از گزارش مسئولان شهر که به تهران فرستاده‌اند، وجود دارد. این گزارش همان طوری است که خالصی‌زاده در خاطراتش روایت می‌کند. 

خالصی‌زاده در خاطراتش از تجمعات تهران از ارقامی مثل سی‌هزار یا چهل هزار تن صحبت می‌کند. من درصدد برآمدم منبع آمار را پیدا کنم که او با تکیه بر چه منبعی جمعیت را سی‌هزار یا چهل هزار اعلام می‌کند که به فلان نقطه رسیدند، به پنجاه هزار نفر رسید! 

مختاری: در گزارشی که سفارت انگلیس از یکی از راه‌پیمایی‌ها نوشته، برخی آمار ذکر و تأیید شده است. البته برای این‌‎که تحقیر کند، نوشته شده مثل کارناوال بود که شربت و شیرینی هم میان جمعیت پخش می‌شد. در یادداشت‌های سلیمان بهبودی، عین‌السلطنه و عبدالله مستوفی نیز آماری وجود دارد. مستوفی می‌گوید خالصی‌زاده سماجت عربی دارد که تا کار را تا آخر پیش نبرد، رها نمی‌کند. به عبارتی خود ایرانی‌ها هم معتقدند این فرد، آدمی متفاوت و اعجوبه است. او تازه از عراق آمده و خوب بلد نیست فارسی صحبت کند اما در مسجد مهم شهر مسجد سلطانی (شاه) منبر می‌رود. 

حجت‌الاسلام زائری: در تجمعات تهران جمعیتی که جمع می‌شود، بسیار چشمگیر است و همه اعتراف دارند که چنین جمعیتی در تهران تا آن زمان گرد نیامده است. 

کرمی‌پور: چه کسی پیشنهاد داده بود که خالصی‌زاده را پیش‌نماز مسجد کنند؟

مختاری: پیش‌نماز نبود، سخنرانی می‌کرد. لذا او فردی سمج بود که حرف‌های متفاوتی را می‌زد و مسائل سیاسی را هم مطرح می‌کرد. این سخن در آن موقع حرف خیلی بزرگی بود که اگر مخالفت با بریتانیا برابر با بلشویسم است، من اولین بلشویکم. 

حجت‌الاسلام زائری: ما خوشمان بیاید یا نیاید، این فرد، آدم عجیبی است یعنی فرد معمولی نیست و قدرت و نفوذی دارد که حتی دشمنانش به آن اعتراف می‌کنند او حرف که می‌زند، انگار همه را سِحر می‌کند. منظورم این است که به هر حال این فرد قدرتی دارد که آدم ساده‌‎ای به نظر نمی‌رسد. 

مختاری: اگر این فرد، آدم مهمی در عرصه سیاسی، دینی و علمی ایران نبود، وقتی کتاب «اسرار هزار ساله» توسط حکمی‌زاده نوشته می‌شود، شیخ مهدی حائری یزدی، پسر آشیخ عبدالکریم، کتاب را برایش نمی‌فرستاد. این در زمانی است که او در تبعید است. همین موضوع نشان می‌دهد او جایگاهی در میان فقیهان و جامعه ایران داشته است. اما پاسخی که او برای کتاب می‌نویسد، حوزه علمیه نمی‌پسندد، برای همین کتاب «کشف الاستار» خیلی مطرح نمی‌شود. اگرچه ما نباید تصور کنیم که جایگاهش تنها ساخته و پرداخته خودش است. چنان‌که وقتی خاطراتش را می‌خوانید و اسناد را نگاه می‌کنید، متوجه می‌شوید اسناد، خاطراتش را تأیید می‌کند. به عبارتی، حرفی را که در خاطراتش مطرح می‌کند، در اسناد نیز مخالفانش همان حرف را می‌زنند. 

به میانه زندگی که می‌رسد هنوز برای مبارزه سمج است و گاه مقابله‌هایی با حزب توده دارد و در کتاب «نگهبان سحر و افسون» آنها را می‌نوازد. آیا در درگیری که با حزب توده دارد، از تجربه قبلی‌اش استفاده می‌کند؟

مختاری: زمانی که کتاب را می‌نویسد، در دوره‌ای است که در عراق به سر می‌برد و وقتی هم به حزب توده در قالب این کتاب جواب می‌دهد، متوجه می‌شود از جانب علما هیچ واکنشی به حزب توده نیست. در این زمان خالصی‌زاده خطر را در حزب توده و کمونیست‌ها می‌بیند. تفاوت دیدگاه‌های او در این برهه با توجه به مسائلی است که روی می‌دهد؛ یک دوره خیلی ضدانگلیسی است و یک دوره دیگر ضد روس‌ها و کمونیست‌ها و حتی در یک برهه علی‎رغم این‌که برای آزادی سیدحسین امامی از اعضای فداییان اسلام تلاش کرد اما معتقد بود ترور کار درستی نیست و ترور عبدالحسین هژیر را نمی‌پسندد و می‌گوید اگرچه مهره بریتانیا بود اما منافع ملی را رعایت می‌کرد. نوع رویکردها و مواضعش نشان می‌دهد متفاوت از سایر افراد در زمان خودش است و این‌طور نبود که آدم‌ها را به صورت مطلق ببیند و حتی درباره فردی مانند هژیر نیز منصف است. در حالی که وقتی عبدالحسین هژیر نخست‌وزیر شد، آیت‌الله کاشانی علیه او راه‌پیمایی راه می‌اندازد، اما خالصی‌زاده این‌گونه نگاه نمی‌کند. من تصور می‌کنم همه چیز را نسبی می‌بیند و برای همین در هر دوره متناسب با شرایط در نظریات سیاسی و فقهی، مواضعش را تغییر می‌دهد. شاید هم قائل به این حرف بوده است که مرد آن است که از حرفش برگردد.   
                                 
کرمی‌پور: نکته جالبی که در کتاب دیدم این‌که همیشه شبکه اجتماعی علما بسیار قوی بوده است. به طوری که سؤال پیش می‌آمد که در زمان مبارزه چگونه ارتزاق می‌کردند و چگونه راه‌های ممر معاش‌شان قطع نمی‌شد؟ واقعیت این است که در کتاب «فقیه اصلاحگر» خیلی خوب می‌توانیم به این نتیجه برسیم که علمای بانفوذ زندگی عادی‌شان حتی زمانی که مخالف وضع موجود بودند، تأمین می‌شد. در کتاب به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در جاهای مختلف در ذیل خاطرات توضیح داده می‌شود که چه کسی به او کمک می‌کرد و منابع مالی‌اش چگونه تأمین می‌شد. از جمله زمانی که درباره اجاره املاک و اراضی موقوفه صحبت می‌شود. این مسئله درباره بسیاری از علما صادق است یعنی این‎که وقتی رضاشاه اوقاف را به دست گرفت و منابع مالی دولت را بر علما بست، روحانیون چگونه توانستند به حیات خودشان ادامه دهند؟ زمانی که آتاتورک درصدد برآمد ترکیه را دچار تغییر و تحول عمده کند، کارش خیلی دشوار نبود. چون روحانیت عثمانی و سنی وابسته به دولت بود و منبع مالی که قطع شد، آنها از بین رفتند، اما کار رضاشاه خیلی سخت بود، چون روحانیت شیعه درست است در بعضی از مواقع از دولت‌ها کمک می‌گرفتند اما کاملاً وابسته به آنها نبودند. برای همین وقتی پهلوی اول راه‌های مالی را بر روحانیون بست، روحانیت شیعه با بحران مواجه نشد. سهم امام و مسائل متعدد دیگر در میان بود که روحانیت را سرپا نگه داشت. لذا مطالعه زندگی خالصی‌زاده نشان می‌دهد آنها چگونه شبکه‌های اجتماعی خودشان را حفظ کردند و آنچه که درباره او صادق است، درباره خیلی از روحانیون هم تطابق دارد. بنابراین وقتی می‌گویم آنچه که باعث می‌شود ما کانون‌های قدرت را در دهه 20 یا دوره پهلوی دوم بشناسیم، خیلی برای شناخت جامعه‌شناسی تاریخی مهم است. 

زائری: خالصی‌زاده که بیشتر دربه‌دری و گرسنگی کشید به غیر از مواقعی که اوقاف آستان قدس به او کمک کرد که بعدها همین کمک موجب دردسرش شد و او را بدهکار کرد. به عبارتی آن کمک محدود نه تنها سودی نداشت بلکه بر گرفتاری‌هایش افزود. او در بقیۀ ادوار معمولاً دربه‌دری کشید. 

کرمی‌پور: موقعی که یک فقیه برای مثال به همدان می‌رود، در آنجا در منزل روحانی متنفذ شهر سکونت می‌گزیند، این یک نوع رابطه است. زمانی که از کاشان به تهران گندم می‌آورد و به مردم می‌فروشد. 

زائری: او گندم را برای مردم می‌آورد نه برای خودش.

کرمی‌پور: منظورم شبکه‌های اجتماعی بود که روحانیون دارند. 

زائری: می‌خواهم بگویم حتی وقتی به خانه امین‌الضرب می‌رود و فضا را لاکچری(لوکس) می‌بیند، بیرون می‌آید و خودش را راحت نمی‌بیند. 

کرمی‌پور: مسأله این است که امین‌الضرب یک فرد عادی را به خانه‌اش راه نمی‌دهد. روحانی فرق می‌کند. بحث بر سر نفوذ علماست. 

زائری: هر کس دیگری هم وارد یک شهر غریب شود، به خانه عالم آن شهر می‌رود. 

کرمی‌پور: مسئله روابط علماست که با آن شبکه‌های اجتماعی قدرتمندی می‌سازند. 

زائری: این موضوع را قبول دارم، اما می‌خواهم بگویم فرق خالصی‌زاده و دیگران در این است که اتفاقاً او از این ظرفیت نمی‌تواند استفاده کند. در کتاب یک اشاره کوتاه به مرگ فرزند شش ساله‌اش شده اما در کتاب «فی سبیل الله» یا ترجمه آن به نام «آه از این راه» خودش شرح کامل را می‌دهد. در آن کتاب به قدری سوزناک از مرگ فرزندش یاد کرده که خودش می‌گوید یکی از بدترین روزهای عمرش وقتی است که به دلیل بی‌پولی بچه‌اش روی دستش می‌میرد! لذا می‌خواهم بگویم اتفاقاً این به دلیل ورودش به میدان مبارزه است. اگر در این عرصه ورود پیدا نمی‌کرد یا اهل معامله بود، در هر دو صورت مشکلی پیدا نمی‌کرد.  

کرمی‌پور: فرض کنید امام خمینی هم هر جا می‌رفت، بازار از او حمایت می‌کرد. در کل آدم‌های معتقد مذهبی این فرصت‌ها و امکانات را در اختیارداشتند اما مثلاً در اختیار روشنفکران نبود. یعنی اگر مردم می‌دانستند فلان روشنفکر سکولار است و اهل نمازخواندن نیست، اصلاً او را به خانه‌شان راه نمی‌دادند. بنابراین برای شناخت شبکه‌های ارتباطی علما چنین کتاب‌هایی بسیار مفید است. 

زائری: خالصی‌زاده شرایط سختی را گذراند. در گزارش‌هایی از مخالفانش دائم تکرار می‌شد که درآمد او حتی کفاف نان خالی را هم نمی‌دهد و بچه‌هایش گرسنه هستند. 

مختاری: فردی مانند حسن اسفندیاری به نخست‌وزیر نامه می‌نویسد تا مقرری که برایش در نظر گرفتند، بیشتر شود. نکته مهمی که در این میان وجود دارد، بخش مهمی از مکاتبات دولتی درباره خالصی‌زاده مربوط به مقرری است که دولت به او می‌دهد. اتفاقی که در صحنه سیاسی ایران می‌افتد؛ بخشی از دولت و حاکمیت برای این‌که پشتیبانی نهاد دین را داشته باشد، درصدد است حتی به ظاهر همراهی‌هایی با روحانیت داشته باشد. این رویه انتقاد روشنفکرانی مثل کسروی را در پی دارد که می‌گوید این ریاکاری است که دولت نشان می‌دهد و این ریاکاری در نهایت به ضرر حکومت تمام می‌شود. چون باعث می‌شود که علما در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران دوباره قدرت بگیرند و تأثیرگذار باشند و به نوعی میراث رضاشاه را که سعی کرده بود نهاد روحانیت را تضعیف بکند، بر باد رفته می‌بینند. به نوعی کتاب «اسرار هزارساله» دفاع از میراث رضاشاه است در تضعیف و محدود کردن نهاد روحانیت که خالصی‌زاده جواب این کتاب را می‌دهد و آیت‌الله خمینی نیز در «کشف‌الاسرار».

کرمی‌پور: در دهه 1320 رژیم شاه دشمنانی داشت؛ حزب توده، برخی از نیروهای سکولار و ... همین باعث شد که همکاری گاه و بی‌گاه با علما داشته باشند. برای مثال در سال 1334 حظیره‌القدس (ساختمان عبادی بهائیان در تهران) را از بین برد. در واقع همکاری که بین دربار و آیت‌الله بروجردی وجود داشت این موضوع را باعث شد. به نوعی به همدیگر نیاز داشتند. همچنین فلسفی، واعظ معروف، در خاطراتش خیلی خوب شرح داده است: «در آن دوره به این نتیجه رسیدیم که اگر مصدق قدرت بگیرد، اثری از اسلام نخواهد ماند. اگر شاه بماند، اسلام هم می‌ماند. اگرچه فساد زیاد می‌شود.» در واقع ائتلاف گاه و بی‌گاه دربار با علما باعث سود هر دو طرف بود؛ شاه توانست حزب توده را از بین ببرد و علما هم در سایه رهبری عالمانه آیت‌الله بروجردی شبکه‌های اجتماعی خودشان را گسترش دهند. تمام روحانیون بانفوذ دهه 40 و 50 از کلاس درس بروجردی بیرون آمدند. لذا میراث آیت‌الله بروجردی بسیار پربار بود و همان‌طور که علی رهنما در کتاب «نیروهای مذهبی بر بستر نهضت ملی» نوشته، تنها شخصیت بسیار بادرایت و باهوش در تاریخ ایران حتی در مقایسه با نیروهای سیاسی، آیت‌الله بروجردی بود. به عبارتی به شکلی رفتار کرد که گویی تمام رفتارش بسان یک سیاستمدار با تأمل و تدبر بود. به شکلی که هژمونی فوق‌العاده از خود نشان داد. چنان‌که بعد از انقلاب حتی یک بار هم امام خمینی (ره) از فداییان اسلام تعریف نکرد. چون آیت‌الله بروجردی با رویکرد آنها مخالف بود.

مختاری: من تصور می‌کنم مخالفت امام از منظر مخالفت با حرکت مسلحانه هم بود. به طوری‌که در سخنرانی‌هایش هیچ جمله‌ای در تمجید یا تأیید حرکت‌های مسلحانه نیست. 

زائری: به نظرم رویکرد امام نیز ریشه در سیره آیت‌الله بروجردی داشت.

کرمی‌پور: در خاطرات آیت‌الله خزعلی آمده که به امام خمینی (ره) اصرار کرد یک جمله یا یک کلمه در تأیید نواب بگوید اما امام اصلاً سخن نگفت. 

زائری: در حالی که مؤتلفه برای ترورحسنعلی منصور از آیت‌الله میلانی اجازه گرفتند، در حالی که امام انقلابی‌تر بود اما با حرکت مسلحانه مخالفت داشت. 

کرمی‌پور: این رویکرد امام نشان‌دهنده نفوذ عجیب آیت‌الله بروجردی است که به قول معادی‌خواه مثل امپراطور بود. 

مختاری: هاشمی رفسنجانی هم می‌گوید ما میان شیفتگی به نواب و علاقه‌ای که به آیت‌الله بروجردی داشتیم، نمی‌توانستیم نواب را انتخاب کنیم. در اینجا شاهد ابراز علاقه هاشمی به عنوان یک چهره سیاسی به بروجردی هستیم هر چند بعداً به گفته برخی از اعضای حزب مؤتلفه، هاشمی در ترور حسنعلی منصور مدخلیتی داشته است اما در آن موقع همان‌طور که در خاطراتش شرح می‌دهد، هژمونی آیت‌الله بروجردی در میان طلاب زیاد بود. 

وقتی خالصی‌زاده به عراق برمی‌گردد و سازمان امنیت آنجا او را دستگیر می‌کند که تصور می‌کنم بعدها حسن پاکروان، رئیس وقت ساواک از او حمایت می‌کند. این حمایت به دلیل فعالیتی است که در ایران داشت، قابل نادیده گرفتن نیست یا روحانیون ایرانی خواهان حمایت دولت ایران از او شدند؟

مختاری: تصور می‌کنم بخشی از آن به دلیل مشکلی است که حکومت ایران با عراق داشت؛ در دوره‌ای که ما اختلاف زیادی با دولت عراق داریم. برای همین به غیر از خالصی‌زاده، عده زیادی از سیاسیون طرفدار ایران دستگیر می‌شوند و درست زمانی است که نهاد سلطنت در عراق سقوط کرده و حکومت جمهوری بر سر کار آمده و از لحاظ سیاسی هم رقیبی برای ایران است. تنها فقیهی هم که خیلی در عرصه سیاست فعال است، خالصی‌زاده است. در حوزه نجف فقیهان برجسته همچنان به تعهدی که برای بازگشت به عراق مبنی بر نداشتن فعالیت سیاسی دادند، متعهد بودند و در عرصه علمی و اجتماعی فعالیت داشتند. اما در این میان خالصی‌زاده همچنان فردی سیاسی است و نمازجمعه برگزار می‌کند و در نمازجمعه از حکومت انتقاد می‌کند. در این برهه هنوز هم رویکردهایش نوسان دارد؛ به طوری‌که ابتدا از کودتا در عراق حمایت می‌کند بعد با آن مخالف می‌شود و در آخرین نمازجمعه هم که برپا می‌کند، عبدالسلام عارف در آن حضور دارد.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

حجت‌الاسلام زائری: رأی مردم برای خالصی‌زاده بر هر موضوعی ارجحیت داشت/ مختاری: خالصی‌زاده جنگ ایران و عراق را پیش‌بینی کرد

کتاب «فقیه اصلاحگر» نقد و بررسی شد-2
حجت‌الاسلام زائری: رأی مردم برای خالصی‌زاده بر هر موضوعی ارجحیت داشت/ مختاری: خالصی‌زاده جنگ ایران و عراق را پیش‌بینی کرد


مختاری: فرانسه و مصر به خالصی‌زاده بیشتر توجه نشان دادند/ زائری: کتاب سرنخ‌های بسیار جدی از اوضاع امروز به ما می‌دهد

کتاب «فقیه اصلاحگر» نقد و بررسی شد-1
مختاری: فرانسه و مصر به خالصی‌زاده بیشتر توجه نشان دادند/ زائری: کتاب سرنخ‌های بسیار جدی از اوضاع امروز به ما می‌دهد


نقد کتاب «فقیه اصلاحگر»

گزارش تصویری
نقد کتاب «فقیه اصلاحگر» 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها