شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۱
شعر عاشورایی باید عزت‌مدار باشد

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی در ویژه برنامه «روایت عاشورا در شعر و ادب پارسی» گفت: شعر عاشورایی باید عزت‌مدار باشد، بر جهل بشورد و معرفت‌افزا باشد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رضا اسماعیلی در این نشست مجازی که شامگاه گذشته، ششم مرداد در پیام‌رسان اجتماعی بله برگزار شد، بیان کرد: در عاشورا‌سرایی اصل اول تقید و پای‌بندی به ادب توحیدی است. شعر اصیل آیینی باید در صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی گام بردارد و جامعه را به بندگی خدا و ستایش ذات اقدس پروردگار دعوت کند. یکتاپرستی و بندگی شرط اول دین‌داری است.

این پژوهشگر ادبی ادامه داد: اصل مهم دیگری که در عاشوراسرایی باید به آن پای‌بند بود، رعایت ادب و آداب عزاداری است؛ چنانکه گفته‌اند«ای تعزیه داران به ادب بنشینید» شعر آیینی باید عزت‌مدار باشد، بر جهل بشورد و معرفت‌افزا باشد، نه اینکه با دمیدن در تنور خرافه و گزافه چشم‌ها را بر حقیقت ببندد و بر رونق بازار جهل کیشان و باطل‌اندیشان بیفزاید. به قول علیرضا قزوه «مولا برای بنای جامعه توحیدی «حُر» می‌خواهد نه «غلام»؛ چنان که او در همان ظهر عاشورا غلامش را که او نیز حُر شده بود آزاد کرد و رفت»، زیرا امام برای آزاد کردن انسان‌ها و احیای مکارم اخلاقی و انسانی قیام کرده بود.

اسماعیلی درباره دقت در گزینش واژگان اشعار عاشورایی ادامه داد: مقرون به صلاح و صواب است که شاعر عاشورایی  تا حد امکان  در گزینش و استخدام واژگان برای خلق و آفرینش یک اثر فاخر عاشورایی به این نکته کلیدی توجه داشته باشد که پای کلمات نامَحرم، حاشیه‌دار، غیرموجّه و واژگانی را که دارای بار منفی هستند، به ساحت پاک و مقدس شعر عاشورایی باز نکند؛ چراکه بعضی از واژگان قابلیت و اهلیت راه یافتن به این حریم ملکوتی را ندارند و استخدام و به کارگیری آنها  در معنای ایجابی فضای شعر عاشورایی را مسموم و آلوده می‌کند. کلماتی که سوء پیشینه فرهنگی دارند و برآمده از متن و بطن نظام‌ها و فرهنگ‌های منحط غیرتوحیدی، استکباری، سلطنتی، ارباب و رعیتی، بردگی و طاغوتی‌اند و معانی بد و آزاردهنده‌ای را در ذهن مخاطب تداعی می‌کنند؛ کلماتی که از جنس فرهنگ عاشورایی نیستند و هویت و شناسنامه اسلامی و شیعی ندارند.

وی با بیان اینکه امام حسین (ع) تشنه لبیک بود، افزود: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در عطش و چشم‌ بستن بر پیام‌های انسان‌ساز و زیبایی‌های متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است؛ مگر روایت حضرت زینب(س) از صحنه کربلا را نشنیده‌ایم که فرمود «ما رایت الا جمیلا».

اسماعیلی همچنین گفت: شاعر عاشورایی باید با رعایت ادب و آداب زبان به مدح و ستایش آل الله (ع) باز کند و مَحرم مصائب ابا عبدالله (ع) باشد، نه اینکه با سرودن غزل و مرثیه‌های عریان و مکشوف و نیشتر زدن بر زخم‌های کربلا، داغ آل الله را تازه کند و بر آبروی خاندان رسالت چوب حراج بزند. ما باید همچون حضرت زینب(س) چشم زیبابین داشته باشیم و در آیینه شعر عاشورایی ظرافت‌ها و زیبایی‌های بی‌بدیل این مینیاتور الهی را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم و با پرهیز از سرودن غزل مرثیه‌های عریان و مکشوف امام را یاری کنیم.

این پژوهشگر ادبی با تاکید بر اینکه شعر عاشورایی نباید تنها به دنبال به تصویر کشیدن و بازسازی صحنه‌هایی چون سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمه‌های آتش گرفته و دربه‌دری کاروان اسیران باشد، افزود: شعر عاشورایی باید با شیوه‌های هنرمندانه‌تری عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با الهام از شعارها و رجزهای عاشورایی به تصویر بکشد.

چشم‌اندازهای روشن‌تری پیش روی شعر معاصر افغانستان گشوده شد
در این نشست همچنین سیدحکیم بینش، شاعر افغانستانی درباره شعر آیینی افغانستان بیان کرد: در دهه‌های اخیر با ظهور نسل جدید شاعران، چشم‌اندازهای روشن‌تری پیش روی شعر معاصر افغانستان گشوده شد؛ شاعرانی مثل محمدکاظم کاظمی و سیدابوطالب مظفری و بسیاری دیگر که امروز نام پرآوازه‌‌ای درمیان فارسی‌زبانان دارند خوش درخشیدند و خدمات ارزنده‌ای به زبان و ادبیات فارسی کردند.

وی افزود: شاعران افغانستانی از میان خانواده‌های مذهبی برخاسته‌اند، بنابراین طبیعی است که بخشی از اشعارشان را شعر آیینی تشکیل بدهد؛ حتی کسانی که شیعه نیستند برای امامان شیعه شعر گفته‌اند. به عنوان نمونه قهار عاصی از اهل تسنن است؛ اما این گونه دست توسل به دامان امام علی(ع) می‌زند «من و ذکر نام تو یا علی که کشانی ام به هدایتی/ مگر از چشم تو عنایتی برساندم به ولایتی»
بینش ادامه داد: وقتی از شعر آیینی افغانستان بحث می‌شود معمولا نام‌های بزرگانی مثل علامه سید کاظم بلبل مشهور به بلبل کابلی و علامه سید اسماعیل بلخی به ذهن می‌‌آید. از شخصیت‌هایی که قصیده‌های بسیار فاخری دارد علامه بلبل است.  علامه بلخی، بزرگترین شاعر مذهبی‌سرای افغانستان است که دیوانش مملو شده از اشعاری که برای بزرگان دینی و به‌ویژه شخصیت‌های کربلا سروده است. اشعار مذهبی بلخی مویه و گریه نیست؛ او در اشعارش مثل سخنرانی‌‌هایش با افکار انقلابی خود مردم را بیدار می‌کرد و به مبارزه می‌طلبید. او به عاشو را نه به حیث یک واقعه که یک دانشسرا و یک آموزشگاه و یک مکتب نگاه می‌‌کرد.

وی همچنین گفت: چهره بعدی که می‌توانیم نام ببریم محمدکاظم کاظمی است. تقریبا همه اشعارش در راستای فرهنگ دینی است و اگر بخواهیم از اشعار مذهبی وی حرف بزنیم برای حضرت خدیجه و حضرت زهرا (س) شعر دارد.

در نشست عاشورایی گروه بین‌المللی هندیران همچنین از قطعه موسیقی «زلف خون فشان»  با صدای لایق شاه خالف، خواننده تاجیکستانی و فرزند دولتمند خالف، خواننده شهیر این کشور رونمایی شد.

 این اثر در سبک موسیقی فلک کوهی که ویژه مناطق جنوب تاجیکستان است با غزلی از ترکیب‌بند «با کاروان نیزه» اثر علیرضا قزوه ساخته شده است.

در این نشست هنرمندان و شاعران همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سیدمسعود علوی‌تبار، امیر عاملی، محمد‌علی یوسفی، سید‌حکیم بینش، نغمه مستشار‌نظامی، زیبا فلاحی، سارا عبدالهی‌فر،سارا جلوداریان، صبا فیروزی، زهرا آراسته‌نیا و مهسا ایمانی حضور داشتند.

در ادامه برخی از اشعار عاشورایی ارائه شده در نشست را با هم مرور می‌کنیم:

شعر علیرضا قزوه
ای زلف خون‌فشان توام لیله البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند
پشت سرت تمامی‌ ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشک‌های تشنه وضو می‌‌کند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را می‌‌دهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جست‌وجو ست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات

شعر عبدالرحیم سعیدی‌راد
هنوز می‌چکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن می‌کشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه می‌پیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش
میان معرکه برپاست بی‌گمان آتش
فغان و آه بلند است و العطش جاری
به جان خسته‌دلان بانگ الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقی مست
کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه
چقدر گریه کند مشک بی زبان آتش
گلوی کودک شش ماهه‌ای غزلخوان شد
دمی که تیر، به خون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری
کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعله‌ها که به پاهای کودکان پیچید
چه زخم‌ها که چنین می‌زند به جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر
که ناگهان شده دل‌های شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعش‌های در گودال
که شعله می‌کشد از عمق استخوان آتش
صدای ناله‌ای از عرش می‌رسد بر گوش
رسیده است مگر تا به کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش
رسیده است به پایانِ داستان آتش
چه‌ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر
گذشته است گمانم، ز هفت خوان آتش
چه‌ها گذشت به بانوی صبر و بی‌تابی
دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید
تمام شام بلا سوخت از همان آتش

شعر نغمه مستشارنظامی
شعله در خیمه دلسوختگان افتاده
‎آتش داغ عظیم تو به جان افتاده
‎باغبان بی کفن افتاده تماشاگر گل
‎از غمش ولوله در باغ جنان افتاده
‎این چه شوریست که می‌جوشد و می‌جوشاند
‎این چه شوقیست که در جان جهان افتاده
‎کیست از ناقه به زیر آمده خون می‌گرید؟
‎کوه صبرست و ازین بار گران افتاده
حسبی الله ‎نوشته است بر انگشتری‌اش
‎این نگینی که به دست دگران افتاده
‎وا حسیناه ببین از نفحات نفست
‎روضه‌خوان مست شده، مرثیه‌خوان افتاده

شعرسید مسعود علوی‌تبار
نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنه‌ام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشنه‌ام
با فرات و موج‌هایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت  تشنه‌ام
کربلایت  جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنه‌های کربلایت تشنه‌ام
تشنه سوز مناجات شب دیدار تو
تشنه‌ام بر جوشش جام دعایت تشنه‌ام
تشنه بی‌تاب دردم، تشنه درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنه‌ام
تا ابد در اهتزاز موج‌های پرچمت
می‌روم، تا در هوای داغ‌هایت تشنه‌ام

شعر امیر عاملی
بس که دل شکسته ما غرق ماتم است
در ماتم حسین ، بمیریم اگر کم است
دارایی امام به تاراج  می‌رود
گویا دوباره باز شروع محرم است
گرچه سپاه خصم ، چو مور و ملخ زیاد
اما علم به دوش اباالفضل محکم است
در یک طرف مطالبه عاشقان خداست
در یک طرف یزید  پی دام و درهم است
نه نه، بشر نگو، به خدا دیو بهتر است
آیا یزید و شمر ز اولاد آدم است؟
مانده است نام زینب و عباس و کربلا
چون یارشان همیشه خداوند اعظم است
شادی کنید و نعره بر آرید و می زنید
فردا نصیبشان همه درد و همه غم است
حال جهان برای ابد در غم حسین
مانند زلف یار پریشان و درهم است
بر سر بزن  به سینه بزن مویه کن عزیز
چون شور در عزای شهیدان فراهم است

شعر زهرا محدثی‌خراسانی
آرامش و معصومیت تو دلخواه
در سینه تو مرور داغی جانکاه
این است که روشنایی چشمش را
از کرب‌وبلا نشانه می‌گیرد ماه

شعر علیرضا حکمتی
شبیه تو اسیرم، خیمه خیمه
از این غصه بمیرم، خیمه خیمه
دل من تکّه تکّه هیزم تر
بگو آتش بگیرم، خیمه خیمه

شعر سارا جلوداریان
از عشق بپرسيد كه با يار، چه كردند
با آن قد و بالاي سپيدار چه كردند
از هرزه علف‌های فراموش بپرسيد
با خاطره آن گل بی خار چه كردند
از چاه بپرسيد، همان چاه مقدس
با ماه، همان ماه شب تار چه كردند
ای كاش كه از حنجره باد بپرسيد
با قاصدك سوخته، اشرار چه كردند
اصلا بگذاريد خود آب بگويد:
با چشم و دل و دست علمدار چه كردند
اصلا بگذاريد كه خورشيد بگويد:
خورشيد! بگو با سرِ سردار چه كردند
نیزار گواه است كه با خوبترين‌ها
اين قوم خطا رفته تاتار چه كردند
بيعت‌شكنان نقشه كشيدند و دوباره
با ذريه حيدر كرّار چه كردند
ای قامت افراشته در سجده بسيار
لب‌های عطش با تب بسيار چه كردند
نيلوفر پژمرده شب‌های خرابه
با بغض تو ای ابر سبكبار چه كردند
در ماتم شمع و گل و پروانه و بلبل
ای اشك، به ياد آر، به ياد آر چه كردند
لب وا كن و حرفی بزن ای سنگ صبورم
با ياس، ميان در و ديوار چه كردند
در طاقت من نيست كه  ديگر بنويسم
با قافله و قافله‌سالار چه كردند

شعر زهرا آراسته‌نیا
ای ناب‌ترین تلألو نور سلام
ای بر همه حماسه‌ها شور، سلام
ماییم و هوای پرزدن در حرمت
با حسرت و از فاصله دور سلام

شعر عاطفه جعفری
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه
نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه
نوشته‌اند مقاتل به نیزه رفت و نرفت
امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه
چقدر چهره این مرد آشناست ببین
نبی‌ست یا که علی بی‌نقاب برنیزه
تنی شبیه گلی روی خاک افتاده
سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه
ز روی اوست که خورشید شام نور گرفت
طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان
که شد سر پسر بوتراب بر نیزه
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها