داستان «اسب بالدار و مریلا» درباره دختربچهای به نام مریلا است که با خانوادهاش در روستای دورافتادهای زندگی میکرد. مریلا چهره زیبایی نداشت و همیشه موهایش کوتاه بود و چون خانواده فقیری داشت همیشه لباسهای کهنه و پارهای میپوشید. روزی از روزها خاله مریلا و دخترش تصمیم گرفتند به خانه مریلا و خانوادهاش بروند. دختر خاله مریلا، موهایی بلند و طلایی داشت و بسیار زیبا بود. همین موضوع باعث شد با مریلا بدرفتاری کند و او را ناراحت کند و اما ادامه ماجرا...
داستان دوم یعنی «آبشار سرنوشت» درباره دو دوست به نامهای آنیتا و آدرینا است. آنها در شهر پاریس زندگی میکنند. آنیتا و آدرینا عاشق ماجراجویی هستند و از همان دوران کودکی در کوچههای شهرشان ماجراجویی میکنند. این دو دوست به هم قول داده بودند زمانی که به سن ۱۸سالگی رسیدند به ماجراجوییشان ادامه دهند تا آبشار سرنوشت را پیدا کنند. الان هر دوی آنها به سن ۱۸سالگی رسیده بودند و تصمیم داشتند آبشار سرنوشت را نجات دهند. باید دید میتوانند یا نه؟
و اما داستان آخر به نام «شاهزاده الیزای بازیگوش» درباره یک شاهزادهخانم به نام الیزا است. الیزا به همراه خانوادهاش در یک قصر باشکوه زندگی میکند. الیزا دختر شیطون و بازیگوشی است. یک روز او به همراه خدمتکارانش به باغ میرود و در مسیر برگشت با دو دزد نادان روبهرو میشوند؛ دزدها الیزا را میدزدند و در قبال آزادی او، از پدر الیزا پول میخواهند. آیا دزدان به این هدف پلید خود میرسند؟
قسمتی از متن کتاب:
«خدمتکار شاهزادهخانم که ترسیده بود، بعد از رفتن آن دو دزد، پیش پادشاه رفت و گفت: عالیجناب دخترتان الیزا توسط دوتا دزد بدجنس دزدیده شده. من را ببخشید قربان بیتقصیرم.
پادشاه به آرامی گفت: نگران نباش، کسی که بیچاره شده دختر من نیست، بلکه آن دزدهایی میباشند که دختر مرا دزدیدهاند.
خدمتکار از این حرف پادشاه بسیار متعجب شد.».
انتشارات رهام اندیشه کتاب «قصههای رنگینکمان» نوشته فاطمه قانعی با تصویرگری سمیهسادات شفیعی را در ۳۱ صفحه، با شمارگان هزار نسخه و به بهای ۸۵ هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما