قباد نظری، از شاگردان زندهیاد بیژن درویش نوشت؛ «استاد با دلسوزی، تلاش و کوشش در تعلیم و تربیت، انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار برقراری رابطهای صمیمی و دوستانه با دانشجویان، فضایی دلنشین برای کسب علم و دانش و درک شرایط دانشجویان ایجاد کرده بودند.
استاد با دلسوزی، تلاش و کوشش در تعلیم و تربیت، انتقال معلومات و تجربیات ارزشمند در کنار برقراری رابطهای صمیمی و دوستانه با دانشجویان، فضایی دلنشین برای کسب علم و دانش و درک شرایط دانشجویان ایجاد کرده بودند تا جایی که پای صحبت هر کدام از دانشجویان و دانشآموختگان استاد مینشینی به جز ذکر والای شخصیت و علم و دانش ایشان چیزی نمیابی.
بیشک این همه پیشرفت معنوی و مادی و دانش ریشه در تربیت درست و تعلیم والای ایشان دارد که از منبع زلال معرفت و خودشناسی و تعهد ایشان سیراب میشود. از این منظر است که این چنین استادانی وامدار و چراغ هدایت بشریت در زمان خود میشوند و در کسوت معلم با کلام نافذ و عزم راسخشان و با تولید علم و پژوهش برای آیندهسازان راه گشایند.
چگونه میتوان سرتعظیم فرود نیاورد در مقابل این همه عظمت و بزرگی چنین استاد خستگیناپذیری که تا پایان عمر گرانبهایشان دست از تعلیم و تربیت بر نداشته و در کنار دانشآموختگان صنعت چاپ ماندند.
مهندس درویش روشنایی بخش تاریکی جان برای همه صنعت چاپ بود او ظلمت تاریکی اندیشه را نور بخشید، هم علم را به همه آموخت و هم اخلاق را در این صنعت نهادینه کرد. چگونه میتوانیم لطف و مهربانی این مرد بینظیر را که سرشار از عشق و اعتماد بود قدردانی کنیم. چگونه میتوانیم تاثیرات علمآموزی و اخلاقش را که در اعماق وجودمان رخنه کرده سپاس گوییم و دربرابر این همه عظمت و بزرگی و خالص بودن که در وجود این استاد نهفته بود، نه توان سپاس هست و نه کلام وصف.
امروز که جسم او از میان رفته است، این کاخ آباد علم که از وجود پربرکت ایشان پدید آمده بیش از پیش محتاج راهنمایی خردمندانه اوست که علاوه بر پیشرفت صنعت چاپ کشور و حفظ و آبادانی این صنعت راه اعتلای آن را به فرزندان این صنعت آموخت.
هنوز باور نکردم مرگش را، هیچوقت باور نمیکنم، مگر میشود از کلمه مرگ برایشان استفاده کرد، مگر میشود نفسهای این کوه عظیم را ندیده گرفت، مگر میشود این خبر را شنید و نمرد؟! نه.
نظر شما