جمعه ۲۷ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۳۵
«موزه تسلیم بی‌ قید و شرط» در بازار کتاب ایران

مجموعه خرده‌روایت‌های دوبراوکا اوگرشیچ، نویسنده کروات در کتابی با نام «موزه تسلیم بی‌ قید و شرط» ترجمه و منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، «موزه تسلیم بی ‌قید و شرط» نه روایتی منسجم و یکپارچه که روایتی چهل تکه از ژانرهای گوناگون در ساختاری پست‌مدرنیستی و شامل زندگی‌نامه، خیال‌پردازی، مستند و سوررئال است.

وبراوکا اوگرشیچ نویسنده کروات ساکن هلند است. او در مقاله‌های خود به وسیله تجزیه و تحلیل‌های عقلانی آن دسته از مسایل روز را که به انسان‌ها مربوط می‌شود برمی‌رسد. متن‌های نوشته شده توسط این نویسنده ساده و قابل‌فهم با طنزی دقیق است.

در مقدمه کتاب «موزه تسلیم بی قید و شرط» آمده است: «در باغ وحش برلین کنار حوضچه‌ای که فیل‌های دریایی در آن هستند نمایشی غیرعادی برپاست. تمام اشیای یافته‌شده در داخل شکم رولند را برای تماشای عموم در درون یک محفظه شیشه‌ای به نمایش گذاشته‌اند همان فیل دریایی‌ای که در 21 اوت 1961 مرد... بازدیدکننده موقعی که جلو این محفظه شیشه‌ای می‌ایستد مثل مواقعی که مقابل آثار باستان‌شناختی می‌ایستد بیشتر مسحور می‌شود تا وحشت‌زده. او می‌داند که تقدیر نمایش موزه‌ای این اشیا به طور اتفاقی و به خاطر اشتهای بلهوسانه رولند رقم خورده ولی باز نمی‌تواند دربرابر این اعتقاد شاعرانه مقاومت کند که اشیا با گذشت زمان ارتباطاتی پیچیده‌تر و مرموزتر پیدا کرده‌اند. او در همان حال که ذهنش درگیر این اندیشه است سعی می‌کند مختصاتی معناشناختی بین اشیا برقرارکند، سعی می‌کند قرائن تاریخی را بازسازی کند...»

کتاب «موزه تسلیم بی‌ قید و شرط» هفت بخش را با عنوان‌های «خسته‌ام»، «موزه خانوادگی»، «روز به‌خیر»، «آرشیو: شش داستان با درونمایه نامحسوس بازگشت فرشته‌ای به آسمان»، «هنر چیست؟»، «عکس دسته‌جمعی» و «من کجا هستم؟» را دربردارد.

روایت اوگرشیچ گرچه به‌ظاهر پاره‌پاره و ازهم گیسخته است اما در پایان داستان این تکه‌ها مجموعا روی دیگری از اختناق و تبعید و جدایی را نمایان می‌کنند.

در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم: «دکمه پیامگیر تلفن را می‌ينم و به صدای نوار گوش می‌کنم. یک پیام دارم. «بدار، بوبی... کجایی؟ تو که هیچ وقت نیستی... هر روز زنگ می‌زند. پیام‌هایش کمابیش یکسانند. اول یک سکوت است، بعد نفسی حبس‌شده را در آن طرف خط حس می‌کنم (دارد دود سیگار را فرو می‌دهد) آن وقت به وضوح صدای یک بازدم را می‌شنوم (دود سیگار را بیرون می‌دهد)، دارد دست‌دست می‌کند. دارد شجاعانه بر عجز زودگذرش غلبه می‌کند. حالت صدایش همیشه یکسان است: شادی کاذب، بی‌خیالی ظاهری. مرا بویی صدا می‌زند. بویی را شل و وارفته ادا می‌کند، با نوعی عطوفت توام با تردید با اندکی ناز و عشوه.»

نشر نو اخیرا «موزه تسلیم بی‌قید و شرط» را با ترجمه آذر عالی‌پور در 366 صفحه و با قیمت 230 هزار تومان عرضه کرده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها