به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ ناتاشا محرمزاده داستاننویس، مترجم و پژوهشگر هنر است که تاکنون نامزد و برگزیدۀ جشنوارههای زیادی بوده است. او نویسندۀ کتاب «حد تقریر» است که اثری پژوهشی در حوزۀ روانکاوی و هنر است.
او در این اثر ضمن بیان اینکه رابطۀ هنر و روانکاوی رابطهای همواره تنگاتنگ و درعینحال معضل بوده است؛ در جستوجو این است که تاریخ روانکاوی اثر هنری را چگونه چیزی میپندارد و نسبت به دغدغههای حوزۀ زیباشناسی چه موضعی اتخاذ میکند؟
در باب تألیف کتاب «حد تقریر» با محرمزاده همکلام شدهایم که در ادامه میخوانید:
لطفاً در مورد کتاب حدّ تقریر و چگونگی شکلگیری تألیف آن کمی توضیح دهید.
کتاب وقتی نگارش میشود، یعنی خود نویسنده پیشتر آرزوی خواندنش را داشته و نیافته. این گزاره در مورد ایدۀ نوشتن حدّ تقریر هم صدق میکند. همانطور که در متن کتاب هم اشاره شده است یکی از انتقادهایی که به روانکاوی به طور اعم و وارد میشود این است که از سه ضلع مثلث هنرمند، مخاطب اثر هنری و اثر هنری، عموماً کمتر به مورد اخیر، یعنی این پرسش که اثر هنری چیست، توجه کرده است. البته شاید لفظ «انتقاد» خیلی هم منصفانه نباشد؛ چون از هرچه بگذریم این پرسش هم همچنان به قوت خود باقی است که اساساً چرا روانکاوی، که موضوع مطالعهاش انسان یا فاعل نفسانی است، لزوماً باید به اثر هنری بپردازد؟ اما از دیگرسو هم این علاقۀ بیاندازۀ دیگر روانکاوان ازجمله ارنست جونز، ملانی کلاین، هانا سیگَل، الا شارپ، دانلد وینیکات، لکان و... به آثار هنری است که پژوهشگران، هنرمندان و منتقدان هنری را به یافتن پاسخ پرسشهای خود در نظریات روانکاوان ترغیب کرده است. من هم از این وسوسه مستثنا نبودهام. چون از قبل با نظریات لکان و برداشت خاص او از دو مقولۀ سوژه و ابژه آشنا بودم ترغیب شدم که دل به دریا بزنم و پاسخ پرسش از چیستی اثر هنری را این بار لابهلای سمینارها و مکتوبات لکان بجویم. وقتی هم شروع به کار کردم متوجه شدم که چقدر جای چنین کتابی، چه به زبان انگلیسی و چه به زبان فارسی، خالی است. این شد که مصممتر شدم. البته که هرگز درصدد تحمیل پرسشهای نظریۀ هنر به روانکاوی لکانی نبودهام. همانطور که گفتم دعوت همیشه از جانب روانکاوی بوده است و من یکی از هزاران پژوهشگری هستم که به این دعوت پاسخ گفتهام. خوشبختانه در این راه از راهنماییهای ارزندۀ دکتر کرامت موللی و دکتر مسعود علیا هم بهرۀ فراوان بردم. این شانس بزرگی برای من بود و دلم را قرصتر میکرد. چون همانطور که میدانید راه آسانی در پیش رو نداشتم.
با توجه به زحماتی که کشیدهاید چه بازخوردی از جانب مخاطبانتان داشتهاید؟
من از لحظه به لحظۀ نگارش حدّ تقریر، علیرغم همۀ دشواریهایش، لذت بردهام و معتقدم شور و شوق نویسنده و روحیۀ پرسشگری او لابد از لابهلای سطور به خواننده منتقل خواهد شد. دستکم امیدوارم که چنین باشد. در اثنای نوشتن هرگز از پرسشهای احتمالی مخاطبهای فرضی کتاب غافل نبودهام. سعی کردهام منبعی قابل ارجاع برای علاقهمندان هر دو حوزۀ هنر و روانکاوی ارائه کنم و در این راه حداقل استانداردهای بینالمللی تألیفات پژوهشی را هم رعایت کنم. همچنین کوشیدم در حد وسع مسائل پیچیدۀ لکانی را به سادهترین زبانی که میشد مطرح کنم تا حداقل به برخی از سرگردانیهای دانشجویان هنر که به روانکاوی لکانی هم علاقهمند هستند پایان دهم. خوشبختانه تا اینجای کار مخاطبان هم عموماً به همین وجوه کتاب توجه نشان دادهاند. ولی مستحضر هستید که کتاب تازه به بازار آمده و قرار است در چند مرحله مورد نقد و بررسی جدی مخاطبان تخصصی خود قرار بگیرد. امروز که در حال نگارش جلد دوم این کتاب هستم، هرگونه نقد سازنده از سوی متخصصان کمک بزرگی برای پیشبرد کارم خواهد بود.
جلد دوم کتاب به چه حوزهای اختصاص خواهد داشت؟ آیا این پرسشهایی که به نگارش جلد دوم منتهی شدند، در خلال نگارش حدّ تقریر به ذهن شما خطور کردهاند؟
از جهاتی بله و از جهاتی نه. چون پرسش از چیستی اثر هنری همچنان به قوت خود باقی است، ولی این بار این پرسش در مواجهه با جهان روانکاوی بریتانیا، خاصه ملانی کلاین و دیگر حامیان نظریۀ او، مطرح میشود که تصور میکنم با توجه به جوّ ادبی و هنری حاکم بر آن دوران، روند نگارش کتاب بسیار جذاب و هیجانانگیز باشد. محض نمونه فکر کنید از آن دسته از روانکاوان و منتقدان هنری سخن خواهیم گفت که در نزدیکی اعضای گروه بلومزبری، ازجمله ویرجینیا وولف، زیست کردهاند. این برای من که از علاقمندان پروپاقرص ادبیات هستم شانس بینظیری برای پژوهش است.
آیا این به آن معنی است که شما نوشتن متون ادبی را کنار گذاشتهاید؟ چون میدانیم که نام شما سابق بر این بیشتر به خاطر داستانها و نمایشنامههایتان مطرح بود.
شخصاً فکر نمیکنم بتوانم از«کنار گذاشتن» نوشتن حرف بزنم. عجالتاً با توجه به شرایط خاص اجتماعی نوشتن متون ادبی بهمراتب سختتر از قبل شده و من هم سعی میکنم روحیۀ ادبیام را به متون پژوهشی منتقل کنم. ولی وسوسۀ نوشتن نمایشنامه و داستان از آن نوع وسوسههایی نیست که کسی مثل مرا بهراحتی رها کند. این گوشه و کنار در آن حوزه هم مشق میکنم. شاید هم کمی سختگیرتر شدهام. تا ببینیم چه پیش خواهد آمد.
در مورد کتاب سوالی که وجود دارد این است که کار نگارش حدوداً چقدر به طول انجامید؟ کمی هم از سختیها و محدودیتهایی که در جریان کار با آنها روبهرو شدید برایمان بگویید.
بسیاری از منابع هنوز به زبان فرانسه هستند و به انگلیسی ترجمه نشدهاند. هرچند اگر هم ترجمه شده بودند مثل هر محقق دیگری که پژوهش بنیادی انجام میدهد موظف بودم به متون اصلی هم مراجعه کنم. لذا مجبور شدم کمی روی زبان فرانسهام کار کنم در این حد که حداقل بتوانم تطبیق بدهم. بعضی سمینارها چنان دشوار بودند که صِرف مطالعۀ آنها زمان بسیاری از من گرفت چه برسد به نگارش برداشت شخصیام از مطالب سمینارها که تازه همواره هم با شک و تردید همراه بود. بله! اوضاع نابهسامانی بود. اما در عین حال همیشه به خودم میگفتم: « مگر در این دنیا چیزی هم به اسم «کار» آسان وجود دارد؟» درنتیجه ادامه میدادم. فکر میکنم حدوداً پنج سال طول کشید. اما خب زمانهای بسیاری هم این میان صرف چیزهای دیگری شد که نمیشود به حساب نگارش کتاب گذاشت. دو سفر به فرانسه داشتم تا کمی در سمینارهای مرتبط شرکت کنم و مهمتر از آن بتوانم جلسات گفتوگویی با دکتر موللی در فرانسه داشته باشم. در این بین ویرایش و آمادهسازی مجموعه 13 جلدی مفاهیم روانکاوی را هم به دست گرفتم. نمیشود گفت پنج سال تمام، بهتر است بگویم سه سال و نیم.
نظر شما