شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۴
نیازمند بازگشت مطالعات زنان به جایگاه دانشی خود هستیم/ مطالعات زنان نه در دانشگاه جایگاه خود را پیدا کرده، نه در جامعه و سیاست!

رشته مطالعات زنان در ایران شتابزده ایجاد شد و شتابزده هم به مسیر خود ادامه داد و علاوه بر این دستخوش مسائلی فارغ از مسائل علمی و دانشگاهی شد و همین موضوعات باعث شد که رشته از اهداف اولیه خود یعنی تربیت افراد متخصص و ایجاد جایگاه برای این افراد و تاکید به این که این رشته در جامعه نیاز است، دور شود.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- پردیس سیاسی: زنان و مسائل مربوط به آنان امروزه به یکی از موضوعات مورد توجه و مناقشه در ساحت‌های گوناگون زیست اجتماعی و فرهنگی در سراسر جهان بدل شده است. در کنار این امر، رصد تحولات جامعه ایرانی در سال‌های اخیر بسیاری را بر این توافق رسانده است که اینک زنان و مسائل مربوط به آنان یکی از موضوعات قابل اعتنا برای فهم اکنون و آینده کشور است. در این میان اما پرسش این است که تفکر پیرامون زنان و مسائل مربوط به آنان را باید در کجا پی گرفت؟ اگر به سراغ دانشگاه به عنوان یکی از اصلی‌ترین نهادهای تولید علم و اندیشه برویم، رشته مطالعات زنان به عنوان یک رشته تخصصی با محوریت زن که دو دهه پیش در دانشکده‌های علوم انسانی تأسیس و تدریس شده است، از گذشته تا امروز چه مسیری را پیموده؟ بازار کتاب‌های این حوزه چقدر به نیازهای این سال‌ها پاسخ داده‌اند؟ و با توجه به برجسته شدن زنان و مسائل آنان چه آینده‌ای را برای مطالعات زنان در ایران می‌توان متصور بود؟ در ادامه سلسه گفت‌و‌گوهای ایبنا با محوریت این موضوعات این بار پای صحبت نسیم شریعت‌پناهی پژوهشگر حوزه زنان نشسته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
اگر به تاریخ شکل‌گیری رشته مطالعات زنان در اواخر دهه هفتاد برگردیم، چه نیازها و انگیزه‌هایی باعث شد که این رشته دو دهه پس از انقلاب در کشور تأسیس شود؟

مهم‌ترین عامل شکل‌گیری رشته مطالعات زنان در ایران پاسخ به نیاز توجه به مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان در جامعه بود و از آنجایی که سایر رشته‌های علوم اجتماعی تا آن زمان نتوانسته بودند این نیاز را پاسخ دهند، مانند سایر نقاط جهان در ایران نیز مطالعات زنان برای پاسخ به این نیاز شکل گرفت. البته ترجیح این بود که این امر مبتنی بر پایه‌های بومی، مذهبی و دینی باشد و با همین رویکرد نیز سه گرایش در این رشته شکل گرفت که دو گرایش حقوق زن در اسلام و زن در خانواده باقی ماندند اما گرایش زن در تاریخ در ادامه حذف شد. در حقیقت یکی از نیازهایی که این رشته می‌توانست به آن پاسخ دهد تربیت مشاوران و مدیران زنی بود که با رویکردهای مبتنی بر توجه به نیازهای زنانه بتوانند در ساختارها و نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش ایفا کنند. علاوه بر این نیازهای زنان به عنوان مادران، مراقبان اصلی در خانواده و نیمی از جامعه مورد توجه قرار بگیرد و دغدغه‌هایشان شنیده و دیده شود.

با توجه به این اهداف آیا تأسیس این رشته را موفقیت‌آمیز می‌دانید یا به تعبیری مهم‌ترین دستاورد تأسیس رشته مطالعات زنان از نظر شما چیست؟

از نظر من مهم‌ترین دستاورد این رشته پاسخگویی به نیازها و اهدافی که در پاسخ پرسش قبل گفتم نبود، بلکه وارد کردن ادبیات زنان و تئوری‌‌های زن محور و خانواده محور به آکادمی و دانشگاه بود و این که اجازه داد رشته‌های دانشگاهی و علوم انسانی از رویکردهای تک بعدی و جنسیت زده خارج شده و رویکردهای زنانه محور و خانواده محور پیدا کنند.
 
به دانشگاه اشاره کردید، آیا این رشته در محیط‌های خارج از دانشگاه نیز توانسته است ایجاد جریان کند یا در بررسی رشته مطالعات زنان باید تنها بر دانشگاه تمرکز داشت؟

متأسفانه مطالعات زنان در ایران دچار یک مسئله اساسی شده است، این رشته نه جایگاه واقعی خود را در دانشگاه پیدا کرده است و نه در نظام اجتماعی و سیاسی. یعنی ما با وجود تعداد قابل توجهی فارغ‌التحصیل ارشد و چه بسا دکتری، همچنان با این مسئله که جایگاه این افراد در نظام دانشگاهی ما دیده نشده مواجهه هستیم. در دانشگاه‌هایی که رشته مطالعات زنان دایر است، زمانی که صحبت از جذب هیئت علمی می‌شود جذب از گروه‌های جامعه‌شناسی و حقوق و نه مطالعات زنان صورت می‌گیرد. بنابراین اگر بررسی کنید می‌بینید تعداد اساتیدی که با دکترای مطالعات زنان از دانشگاه‌های معتبری چون تربیت مدرس، جذب هیئت علمی شده‌اند بسیار ناچیز است. مسئله این است که برای این رشته نه در نهاد علمی و نه در نهاد سیاستگذاری و اجتماعی جایگاهی دیده نشده است، در حالی که قرار بود از ظرفیت این رشته در نهادهای دولتی استفاده شود. اما متأسفانه فارغ‌التحصیلان این رشته در شغل‌هایی مشغول هستند که چندان مرتبط با رشته‌هایشان نیست و می‌توان گفت رشته مطالعات زنان از اهداف ابتدایی خود بسیار دور شده است.
 
‌مهم‌ترین علت‌های این مشکلات را چه می‌دانید؟ چه چالش‌هایی پیش روی این رشته قرار داشته و دارد که رسیدن به این اهداف را تحت‌الشعاع قرار داده و آیا مسیری برای برون رفت از آن‌ها وجود دارد؟

من فکر می‌کنم رشته مطالعات زنان در ایران شتابزده ایجاد شد و شتابزده هم به مسیر خود ادامه داد و علاوه بر این دستخوش مسائلی فارغ از مسائل علمی، دانشگاهی و آکادمیک شد و همین موضوعات باعث شد که رشته از اهداف اولیه خود یعنی تربیت افراد متخصص و ایجاد جایگاه برای این افراد و تاکید به این که این رشته در جامعه نیاز است، دور شود. این دورشدن نیز باعث شد این رشته فاقد دستاورد بزرگ و جایگاه دیده شود و برای فارغ‌التحصیلان آن، کرسی‌های دانشگاهی کم و مناصب اداری و اجرایی محدودی موجود باشد. علاوه بر این مطالعات زنان از سوی رشته‌هایی چون حقوق و جامعه‌شناسی که سال‌هاست جایگاه آکادمیک دارند مورد بی توجهی قرار گرفته و به نوعی بی سر و سامان دیده شده است؛ یعنی گاهی در زیر مجموعه جامعه‌شناسی دیده شده و گاهی در زیر مجموعه حقوق و خود تعریف کامل و مستقلی نداشته است. اما آنچه برای عبور از این چالش‌ها ضروری به نظر می‌رسد وجود یک عزم راسخ برای بازگشت مطالعات زنان به جایگاه دانشی و آکادمیک خود، استفاده از ظرفیت دانش‌آموختگان ارشد و دکتری این رشته در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی و هدایت شدن این رشته از مباحث غیر علمی به مباحث علمی است. نهایتا زمانی که این جایگاه علمی دوباره به دست بیاید، ما می‌توانیم انتظار داشته باشیم جایگاه اداری و اجرایی هم به تبع آن برای فارغ التحصیلان این رشته فراهم شود.
 
شاید به دلیل همین حاشیه‌های خارج از فضای علمی است که رشته مطالعات زنان در این سال‌ها با افت و خیزهای زیادی روبه رو بوده است، در دوره‌ای رونق گرفته و در دوره دیگر کم فروغ شده است.

بخشی از افت و خیزهای مطالعات زنان در دانشگاه مرتبط با تغییر مدیریت گروه‌های این رشته و گره خوردن مطالعات زنان با مباحث مربوط به سیاست و نگاه‌هایی است که به این رشته از سوی دو طیف سیاسی جامعه وجود دارد. علاوه بر این، سال‌ها مدیریت مدیر گروه‌هایی از رشته‌های دیگر بر فضای دانشگاهی این رشته (مقصودم در اکثر پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌هاست نه تمامی آن‌ها) ضعف زیادی ایجاد کرده است. در همین راستا حضور اساتید مدعو از دانشگاه‌ها و رشته‌های دیگر در این رشته بسیار زیاد است که تنها برای تدریس چند به صورت موقت وارد این آموزش این رشته می‌شوند که این عدم تعهد خود می‌تواند آسیب زننده باشد. در کنار این موارد دسترسی دانشجویان به اساتید درجه یک دانشگاهی که بتوانند این رشته را مدیریت و پایان نامه‌ها  را هدایت کنند، نیز دچار ضعف است.
 
به کتاب‌های حوزه مطالعات زنان بپردازیم. اشاره کردید که تاسیس این رشته ادبیاتی بر محور زنان را به فضای علمی کشور وارد کرد. در حال حاضر با توجه به گذشته دو دهه از تاسیس این رشته ارزیابی شما از بازار کتاب‌های مطالعات زنان چیست؟

متأسفانه در حوزه محتوا آنچه در حال حاضر در بازار در دسترس است اغلب محتوای ترجمه‌ای است و محتوای تألیفی نیز عموما برآمده از پایان‌نامه‌ها و رساله‌های ارشد و دکتری این رشته هستند. بنابراین به نظر می‌رسد ما در حوزه تئوری و نظریه‌پردازی حوزه زنان و خانواده، بسیار ضعیف عمل کرده و نتوانسته‌ایم به عرصه‌ای از علم‌ورزی که این رشته به آن نیازمند است، حتی نزدیک شویم. یعنی یا کاملا به ترجمه کارهای دیگران بدون هیچ دخل و تصرفی در راستای بومی‌سازی آن پرداخته‌ایم یا کارهایی در سطح دانشجویی را تولید و وارد بازار کرده‌ایم. به همین دلیل کتاب‌های این حوزه بسیار محدود هستند و کم چاپ می‌شوند و همان کتاب‌های ترجمه‌ای هم که  وجود دارند، کتاب‌های کاملی نیستند. اغلب این آثار قدیمی هستند؛ برای مثال سرفصل‌های دوره کارشناسی ارشد ما همچنان مرتبط با کتاب‌هایی است که دهه 80 ترجمه شده‌اند، این ترجمه‌ها و کتاب‌ها هر چند در زمان خود ارزشمند بوده‌‌اند، اما آثار به روزی نیستند.
 
با وجود این مشکلات ارزیابی شما از آینده رشته مطالعات زنان چیست؟

من معتقدم اگر نگاه به رشته مطالعات زنان در عرصه سیاستگذاری، علم‌ورزی و میدان دانشگاه و پژوهش تغییر نکند و  این رشته،  یک رشته ستاره‌دار  که همزمان داوطلبان کارشناسی ارشد می‌توانند  آن را  در کنار رشته‌های دیگر  انتخاب کنند، باقی بماند و این رشته صاحب‌دار دیده نشود، ما آینده روشنی در این رشته نخواهیم داشت.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها