جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۸
جامعه فرهنگی وظیفه خود را به خوبی انجام نداده است / حضور ایران در سوریه یک موضوع تاریخی و استراتژیک است

هرجا ما خواب بودیم و یک خاکریز به عقب رفتیم، دشمن جلو آمده. نمی‌توانیم این را نادیده بگیریم که دشمن در موضوعات فرهنگی خوب کار کرده است. ما الان جزو قدرت‌های برتر نظامی در منطقه هستیم که حرفی برای گفتن داریم.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شهلا پناهی از جمله نویسندگان پرکاری است که با تمرکز بر موضوع شهدای مدافع حرم، کتاب‌های زیادی در این خصوص به رشته تحریر درآورده است. این بانوی نویسنده ضمن انتخاب سوژه‌های ناب و منحصر به فرد از شهدای مدافع حرم، اطلاعات مهم و قابل تاملی از جنگ سوریه با داعش به مخاطبان ارائه می‌کند. او که از سال ۱۳۹۳مشغول نگارش کتاب‌های متعددی در خصوص شهدای مدافع حرم است،  «چمروش»، «رفیق مثل رسول»، «تیه‌دا»، «حلب خان طومان پلاک ۲۵»، «همسایه آقا»، «چشمان یعقوب» و عناوین بسیار دیگری در کارنامه ادبی خود دارد. به مناسبت روز شهدا و یادواره شهدای به خون خفته هفدهم شهریور ۱۳۵۷ در تهران، گفت‌وگوی صمیمانه‌ای با او داشتیم که بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید:
 
- هنگام نگارش کتاب‌ها برای جمع‌آوری اطلاعات از همرزمان شهدا و سازمان‌ها با چه مشکلاتی مواجه بودید؟ مشکلاتی از قبیل اینکه اطلاعات را در اختیار شما نگذارند یا با شما همکاری نکنند.

اینکه همکاری نکنند کاملا طبیعی است. سال ۱۳۹۳که من شروع به نوشتن در حوزه شهدای مدافع حرم کردم، ادبیات ما هنوز وارد ادبیات پایداری نشده بود و خیلی روی موضوع شهدای مدافع حرم و به خصوص تفحص شهدا وارد نشده بودیم. کاملا طبیعی بود که این مراکز حساسیت داشته باشند و من هم این حق را به آن‌ها می‌دادم. چون به هر طریق خانمی آمده بود که می‌خواست در یک نهاد نظامی به تفحص و پژوهش بپردازد.

شاید می‌گفتند که آن روزها هیچکس حق ندارد راجع به این موضوعات صحبت کند و این اطلاعات محرمانه است. اما این حساسیت‌ها بود و من هم حق می‌دهم اما همین کار را برای من سخت‌تر می‌کرد. اینقدر سخت که فکر کنید متن کتاب‌ها را باید به تایید نهادهای نظامی هم می‌رساندم. یعنی اینکه شما یک قصه‌ای بنویسید با یک اجزای واقعی که اصطلاحات و متون تخصصی در آن می‌آید که باید مورد تایید هم قرار بگیرد.

خاطرم هست که یک بار یکی از فرماندهان مقاومت به من گفت که تو نمی‌توانی مناطق مختلف جنگی را مرور کنی و بشناسی مگر اینکه بتوانی نقشه‌خوانی یاد بگیری. آن موقع من خیلی پیگیری کرد و البته دوستان هم لطف کردند و خیلی زحمت کشیدند تا هماهنگ کنند و من بتوانم به سوریه بروم و مناطق مختلف را ببینم. این فرمانده خودش به من نقشه‌خوانی نظامی یاد داد که بتوانم یک نقشه جنگی را بخوانم. خب این موارد باعث شد که دنبال این پژوهش و تفحص‌ها بروم. یعنی وقتی می‌خواستم از راپل بنویسم یک تحقیق علمی و مستند می‌نوشتم. برای انجام مصاحبه‌ها هم در کتاب‌های اول سختی‌های زیادی پیش می‌آمد. حتی برای سه کتاب اولی که نوشتم گاهی جلوی کار تحقیق من را می‌گرفتند. چون من در حال تحقیق میدانی بودم.

آن موقع نمی‌شد که تحقیق کتابخانه‌ای انجام داد. کار به این طریق بود که باید می‌رفتم و پای صحبت همرزمان شهدا می‌نشستم اما یک ماموریتی پیش آمد که من نتوانستم کار تحقیق خود را انجام دهم. خیلی سختی کشیدم. سه کتاب نصفه و نیمه داشتم و نمی‌توانستم کارم را پیش ببرم. یادم هست که خیلی نذر و نیاز کردم.

- جایی شد که خود شهدا به شما عنایتی داشته باشند؟

یک روز بعد از نماز صبح به مزار شهید رسول خلیلی رفتم و شروع به دردل با شهید کردم. گفتم که همه روی رفاقت با شما حساب می‌کنند اما الان رفقای شما جلوی کار من را گرفتند. حالا خودتان می‌دانید که چطور این کار را درست کنید. من داوطلبانه وارد این کار شدم و خواستم امانت‌داری کنم و به قول معروف از راه و مسیر شما بنویسم خودتان این راه را برای من باز کنید.

بعد از این روز انگار مثل معجزه بود که من توانستم یک کتاب را با فاصله‌ چند روز برای مجوز آماده کنم. بله سختی‌های زیادی داشتم. فکر می‌کنم اگر یک روز بخواهم از سختی‌هایی که کشیدم بنویسم یک کتاب می‌شود. به همان نسبت اگر یک روز بخواهم اتفاقات شیرین و طنز را بنویسم هم یک کتاب می‌شود. خیلی اتفاقات عجیبی برای من افتاده بود. شاید نتوان بعضی از این اتفاقات را باور کرد. اینکه مثلا یک خانمی برود در دل یک منطقه عملیاتی و مشغول جمع‌آوری اطلاعات می‌شود. خب گاهی هم دوستان یک مقدار تلخی می‌کردند، البته گاهی هم همراهی می‌کردند. من همیشه در زندگی همراهی را می‌بینم و آن همراهی هم برای من مهم است. این سخت گرفتن باعث شد که من پیشرفت کنم. یعنی اگر به من سخت گرفتند، یا از چیزی منعم کردند یا نکته‌ای را تذکر دادند باعث شد که با دقت بیشتری کار خودم را پیش ببرم و سعی کنم که آن چارچوب امانت‌داری را حفظ کنم.

-هیچ وقت از این تهدیدها نترسیدید؟ خسته نشدید؟

 از اواخر سال ۱۳۹۳تا الان که حدود ده سال از کار من می‌گذرد، کوله‌باری از ده‌دوازده کتاب دارم. اگر از سختی‌های هرکدام از این کتاب‌ها بگویم یک کتاب می‌شود. اما حس می‌کنم باید از این سختی‌ها عبور می‌کردم.

حاج قاسم سلیمانی عزیز می‌گفتند که نترسید و نترسانید و از فرصت‌ها استفاده کنید، می‌توانم در مورد این سختی‌ها بگویم که که برای من تهدیدی نبودند. اما برای من موانعی بود که برگردم و این مشکلات را بپذیرم تا راه عبور از این موانع را یاد بگیرم. مثلا یاد گرفتم وقتی که به من می‌گفتند که اجازه انتشار این اطلاعات را ندارید، به کارشناس می‌گفتم که خب حالا چه کار کنم یا چه اسمی بیاورم جای این اطلاعات حدف شده. این سخت‌گیری‌ها باعث شد که دقتم بالا برود. همه این راه‌هایی که از بهمن ۱۳۹۳ تا به حال آمدم همه از عنایت اهل‌بیت و شهدا بود.

من شهلا پناهی کاری نکردم. همیشه می‌گویم آدم باید خادم باشد که یک گوشه بایستد که شهدا بگویند تو چه کاری باید انجام دهی. سعی کردم این خادم بودن را در نظرم نگه دارم. چون وقتی به چشم خدمت به کارم نگاه می‌گویم آن تلخی و سختی توسط خود شهدا که صاحب کار هستند حل می‌شود. اگر ما خودمان را خادم بدانیم و وظیفه‌ای که بر دوشمان هست را به نحو احسن انجام دهیم، سختی‌هایی که در کار هست را به جان و دل می‌خریم. ولی وقتی خودمان را صاحب کار بدانیم انتظار داریم که کسی به ما چپ نگاه نکئند. خب این دیدگاه فرق می‌کند. بدون هیچ تعارف و اغراقی می‌گویم که هرکدام از این کتاب‌ها را شروع کردم، فقط به لطف اهل‌‌بیت و شهدا جلو می‌رفت. این برای من خیلی مهم است. من این سختی‌ها را لطف می‌دانم که خواستند چیزی یاد بگیرم. شاید اگر از اول این مسیر برای من هموار بود، اندوخته زیادی نداشتم و چیز زیادی یاد نمی‌گرفتم.

آدم به خودش نگاه می‌کند که هنگام نگارش کتاب‌ها در کوله‌بارش چه اندوخته یا تخصصی به‌عنوان دانش و مهارت ذخیره کرده است. این برای من خیلی مهم و باارزش است. اطلاعاتی که در این سال‌ها از مردم عادی تا فرماندهان یاد گرفتم به‌عنوان یک گوی با ارزش است که به‌خاطر آن از شهدا ممنونم. بدون هیچ اغراقی می‌گویم که این چیزهایی که یاد گرفتم برای من بسیار با ارزش و شیرین است.

با آن‌ها صحبت کردم و حس می‌کنم همه این‌ها شده یک گوی خیلی با ارزش که الان نگاه کردن به آن و داشتن آن برای من خیلی با ارزش است و از شهدا واقعاً ممنونم که این گوی را به من سپردند و در اختیار من قرار دادند واقعاً این برای من بدون هیچ اغراق خیلی شیرین است.
 

- گروهی از افراد جامعه یک گاردی نسبت به مدافعان حرم وجود دارد که آن‌ها را تروریست می‌دانند. فکر می‌کنید این تفکر به این دلیل باشد که از حضور مدافعان حرم در سوریه روایت درستی ارائه نشده یا استراتژی حضور ایران در سوریه مبهم مانده است؟

ببینید شهدا و فرماندهان نظامی، وظیفه نظامی‌گری خودشان را به خوبی انجام دادند. آنجایی که خطر بوده و امنیت در تهدید بوده رفتند و وظیفه خودشان را انجام دادند اما متاسفانه در قسمت فرهنگی کارهای مثبتی صورت نگرفته است و نسبت به شهدای مدافع حرم گارد وجود دارد. شما یک جستجویی در اینستاگرام کنید، می‌بینید وقتی سربازان آمریکایی از افغانستان، عراق یا جاهای دیگر به خانه برمی‌گردند چه تصاویر زیبایی از بازگشت آن‌ها ثبت شده است.

دشمن به لحاظ فرهنگی دست پری دارد و خیلی خوب کار کرده است. مسئولان آن‌ها در خواب نیستند. فیلم‌های بسیاری از ورود سربازان یا درجه‌داران آمریکایی وجود دارد. مثلا وقتی می‌رود مدرسه که فرزندش را ببیند یا برخورد اولی که با همسرش دارد به گونه‌ای صحنه‌سازی شده که شما بگویید آخی این سرباز آمریکایی از زن و فرزندش دور مانده است. اما متاسفانه در موضوع مدافعان حرم در بحث فرهنگی نتوانستیم خوب کار کنیم. یعنی نتوانستیم موضوع را طوری تعریف کنیم که وقتی کسی فیلمی از آن‌ها می‌بیند یا کتابی می‌خواند یگوید که این افراد هم حق داشتند. بگویند که ما برای حفظ امنیت و رسیدن به داد مظلومی در سوریه یا عراق بودیم.

جامعه فرهنگی ما وظیفه خود را به خوبی انجام نداده است. با اغراق کلیپ‌هایی درست کردند که بخش‌هایی از آن هم با تنگ‌نظری حذف و اضافه شده است. به همین خاطر واقعیت جنگ در نظر مخاطب ننشسته است. یکی از چیزهایی که من در کتاب‌های خودم به جد آن را پیگیری می‌کنم و سعی می‌کنم حتما به آن اشاره کنم نبوغ و جوانی کردن شهدای مدافع حرم است. اینکه این شهدا خوشتیپ بودند، به روز بودند، از مارک و برندهای خاص در انتخاب عطر و ادکلن یا پوشش استفاده می‌کردند، ساعت و گوشی برند استفاده می‌کردند از مواردی است که در معرفی ویژگی ظاهری شهدا می‌نوشتم. به این خاطر که مخاطب بداند این افراد همین جوانان امروزی هستند که در همین تب و تاب دنیای امروز بزرگ شدند اما وقتی دیدند که در جایی طبل جنگ نواخته شده ترجیح دادند که مهاجرت کنند.

در صحبت‌های قبل هم گفتم که اصلا بحث دفاع از حرم به‌عنوان یک بحث تاریخی و استراتژی در تمام دنیا مطرح شده است. نه اینکه بگوییم این موضوع فقط مربوط به ایران است. یا اینکه فقط ایران است که در عراق و سوریه حضور دارد. شما ببینید در این جنگ روسیه هم در سوریه یا حتی برخی کشورهای دیگر حضور دارد. یا آمریکا، انگلیس و فرانسه در بسیاری از کشورها حضور نظامی و پایگاه دارد. ما باید به این سوال درست پاسخ دهیم. ما نتوانستیم پاسخ درستی به این سوالات و شبهات بدهیم. ما در خصوص چرایی حضورمان در سوریه به مخاطب جواب مناسب ندادیم. به خصوص که دشمن هم در این زمینه کار کرده است. هرجا ما خواب بودیم و یک خاکریز به عقب رفتیم، دشمن جلو آمده. نمی‌توانیم این را نادیده بگیریم که دشمن در موضوعات فرهنگی خوب کار کرده است. ما الان جزو قدرت‌های برتر نظامی در منطقه هستیم که حرفی برای گفتن داریم. حضور ما اینقدر پررنگ و واضح است که تمام ابرقدرت‌ها جلوی قدرت نظامی ایران مانده‌اند. من به موضوعات سیاسی و حکومتی و کار ندارم، از منظر نظامی و قدرت نظامی به موضوع نگاه می‌کنم.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها