محدثه احمدی، مترجم رمان «ناگاه ناکجا» گفت: داستان بر پایه عشق مادر-فرزند و بنیان خانواده استوار است و مکالیستر هنرمندانه، آن را با جنایت و سفر در زمان درآمیخته و اثری خلق کرده که میتواند در چند ژانر قرار بگیرد.
رمان «ناگاه ناکجا» که در سال 2021 منتشر شد، به رتبه چهارم در فهرست پرفروشترینهای ساندی تایمز و رتبه دو در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز رسید. این رمان بهتازگی با ترجمه محدثه احمدی و از سوی نشر آموت راهی بازار کتاب شد.
محدثه احمدی، دانشآموخته رشته مترجمی زبان انگلیسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران است. از او ترجمه آثاری همچمون «جنگل»، «فرار کن»، «رنگ عدالت»، «همخون»، «کاخ کاغذی» و «یک لحظه» به چاپ رسیده است. انتشار آخرین اثر ترجمهای او بهانهای شد تا بیشتر با جیلیان مکالیستر و سبک و سیاق او در داستاننویسی بدانیم.
جیلیان مکالیستر در کتاب «ناگاه ناکجا»، داستان را از نیمهشب صبح هالووین آغاز میکند، آنجا که «جِن» از پشت پنجره مشتاقانه منتظر رسیدن پسر ۱۸ سالهاش است اما فضای آرام کار با دیدن چاقو در دستان «تاد» و قتل یک غریبه به تریلری هیجانانگیز و رازآلود مبدل میشود. درباره پیرنگ و طرح داستان توضیح دهید.
در این رمان ما با اثری هوشمندانه طرف هستیم. به گفته نویسنده، ایده رمان کاملا اتفاقی و در مسیر زندگی روزمره به ذهنش رسیده اما درنهایت چارچوب و ساختاری بسیار منسجم و البته خلاقانه آفریده است. در هسته داستان با مفهوم زمان روبهرو هستیم؛ ولی ماجرا فقط رفتن به گذشته و دستکاری در وقایع یا جبران اشتباهات نیست بلکه یک تراژدی در زمان حال، شخصیت اصلی قصه را چنان منقلب میکند که ناخودآگاه حلقه زمانی میسازد و عقب و عقبتر میرود تا معمایی را حل کند که حدود دو دهه قدمت دارد. داستان بر پایه عشق مادر-فرزند و بنیان خانواده استوار است و مکالیستر هنرمندانه، آن را با جنایت و سفر در زمان درآمیخته و اثری خلق کرده که میتواند در چند ژانر قرار بگیرد.
جن مدام در گذشته از خواب بیدار میشود و این سفر تا روزها، هفتهها و سالها در گذشته ادامه مییابد و هربار با حقایقی تازه و اشخاص جدید مواجه میشود. نویسنده با برگشت به گذشته در مراحل مختلف زمانی، بازی ذهنی متفاوتی را ایجاد میکند که در این فرایند مخاطب را به حل پازلی از رویدادهای متعدد وامیدارد. مکالیستر چگونه از کارکردهای جریان سیال ذهن برای نگارش پیچشهای داستانی بهره برده است؟
از همان صفحه نخست، عنوان فصل توجه مخاطب را جلب میکند؛ روز صفر. در ابتدای کتاب سرعت حرکت معکوس در زمان کم است تا خواننده گیج و سردرگم نشود و آرامآرام به این بازی عادت کند. رمان به صورت سومشخص روایت میشود و شخصیت جن از روزهایی سر درمیآورد که سرنخهایی برای حل معما و جنایت در دل دارند و ما در کنار او باید تیزبین باشیم و همچون یک کارآگاه، همه چیز را ثبت و ضبط کنیم. بنابراین شاید بتوان گفت نویسنده تا حدی از جریان سیال ذهن الهام گرفته و از سبک نوشتاری کاملا خطی خارج شده است. یکی دیگر از مشخصههای این تکنیک، توجه ویژه به ذهن و عواطف است و در رمان «ناگاه ناکجا» نیز اساس قصه و وقایع بر همین است.
تلفیق ژانرهای مختلف و چگونگی بهرهگیری از قابلیتهای ژانر، چه تاثیری بر خلق پیچ و تابهای داستانی و وقایع غیرمنتظره داشته است؟
رمان در دستهبندی معمایی و تریلر قرار میگیرد اما از عناصر ژانرهای علمی-تخیلی و روانشناسی نیز استفاده شده است. ادبیات انگلیسی به نوعی از داستانهای معماییِ صرف اشباع شده و برای نگارش آثار خلاقانهتر و برجسته، حقیقتاً به تلفیق ژانر نیاز است. البته برای این کار باید مؤلفهها با دقت و هوشمندانه کنار هم قرار بگیرند تا داستان از زندگی واقعی فاصله زیادی پیدا نکند و مرزهای ژانری کمرنگ شوند.
در نقدی که در «هفتهنامه ناشران» بر این اثر نوشته شد، آمده است که «مکالیستر به خوانندگان این فرصت را میدهد تا جنایت را از منظری تازه بررسی و حل کنند.» فرصت جلوگیری از وقوع جنایت در این اثر، از بعد روانشناختی چه تاثیری میتواند بر مخاطبان داشته باشد؟
همه چیز از درماندگی یک مادر آغاز میشود؛ جن نگران تکفرزندش است و در زمان حال به هر دری میزند تا نجاتش دهد ولی موفق نمیشود و در اندوهی غرق میشود که مسیر رفتن به گذشته را سنگفرش میکند. در ابتدا خواننده گمان میکند با داستان ساده نوجوانی بزهکار روبهروست که نمونهاش بارها نوشته شده است. اما اینطور نیست. این جنایت لایههای پیچیدهای دارد و قصد نویسنده، طرح چنین پرسشی است که «آیا تمام جنایتها از گذشته شروع میشوند و ریشه در عمق تاریخ دارند؟» در زندگی بارها پیش میآید آرزو کنیم به عقب برگردیم و اشتباهی را جبران یا اصلاح کنیم. این رمان فرصت خیالپردازی در این زمینه را در اختیار ما میگذارد و البته از عواقبش هم میگوید. شاید شانس دوباره به معنای انتخاب مسیری بهتر نباشد و گاهی هر چقدر هم که در زمان به عقب برویم، بعضی اتفاقات اجتنابناپذیرند.
نویسنده در این اثر نشان میدهد که زندگی آنطور که به نظر میآید نیست و انسانها با انبوهی از رازهایی مواجه هستند که آنها را به نقطه کنونی در آینده سوق داده است. لطفا درباره مفاهیم و پیامهایی که مخاطب در خوانش این اثر با آن مواجه است، توضیح دهید.
انسان موجودی اجتماعی است و ما در عادیترین سبک زندگی هم با شبکهای از دیگران در تعاملیم که هیچ بعید نیست رازهایی داشته باشند. ظاهر زندگی هیچوقت نمیتواند قابل اعتماد باشد و انسان وجودی بسیار پیچیده دارد. بنابراین هر حرکت ما میتواند بر هستی بقیه اثر بگذارد و حتی چند نسل بعد، عواقبش نمایان شوند. مفهوم دیگری که نویسنده به آن میپردازد، تزلزل دیواری است که بر پایه دروغ بنا شده است.
خبری برای مخاطبانتان دارید؟
این مژده را به طرفداران هارلن کوبن میدهم که بهزودی ترجمه فارسی تازهترین اثر این نویسنده مطرح ژانر معمایی در دسترسشان قرار خواهد گرفت.
در بخشی از کتاب آمده است:
«ماه اکتبر است. به میانه مه خیره میشود و بالاخره تاد را میبیند. همان لحظه ساعت رسمی عقب کشیده میشود. نگاهی به موبایلش میاندازد. ساعت 01:59 به 01:00 تبدیل میشود. لبخندش را مخفی میکند. به لطف تغییر ساعت، تاد دیگر دیر نکرده. او چنین آدمی است؛ بازیهای زبانی و معنایی برایش مهمتر از دلایل هستند.
آرامآرام قدم برمیدارد. پوست و استخوان است. انگار هیچوقت چاق نمیشود. موقع حرکت، زانوهایش به شلوارش فشار میآورند. مه بیرنگ است و درختان و پیادهرو سیاه. هوا رنگی سفید به خود گرفته و جهان خاکستری شده.»
نشر آموت اخیرا رمان «ناگاه ناکجا» را در 380 صفحه، با شمارگان 550 نسخه و قیمت 225 هزار تومان در اختیار مخاطبان قرار داده است.
نظر شما