سعید بیابانکی، شاعر، داستان و شعر را دو گونه مختلف اما بسيار نزديك به هم میداند. وی معتقد است: در ايران با توجه به پيشينه تاريخی، داستاننويسی از دل شعر استخراج شده است و شاعران ما داستانها و روايتهای خود را در قالبهای منظوم گنجاندهاند.
بيابانكي یادآور شد: پيشينه شعر در ادبيات ايران، پيشينهاي ۱۰۰۰ ساله است؛ اما پيشينه داستان به اعتقاد من به دليل اينكه از دل شعر استخراج شده، خيلي زياد نيست.
وي گفت: شاعراني كه به داستاننويسي روي میآورند، خيلي بيراه نرفتهاند؛ چراكه در بسياري از قالبهاي كلاسيك مانند مثنوي و چارپاره اين قابليت براي بيان روايتگونه و تصويرپردازیهای داستان وجود دارد.
اين شاعر اظهار داشت: در اين چند سال اخير برخي از شاعران جوان نيز روايت را به حوزه غزل وارد كردهاند و غزلهاي آنها مانند داستان كوتاه است.
وي تاكيد كرد: اين اعتقاد كه شاعران ورشكسته به داستاننويسي روي ميآورند، اشتباه است؛ چراكه اين دو در ادبيات با هم بيگانه نيستند. به طور مثال میتوان به بيژن نجدي كه هم شاعر توانا و هم داستاننويسی موفق بود، اشاره كرد.
بيابانكي خاطرنشان كرد: از آنجا كه آرايهها و مولفههای مشترك شعر و داستان زياد است، تواناییهای شعری شاعران ميتوانند در موفقيت آنها در داستاننويسي موثر باشد؛ كه البته این امر لزوما يك اصل نيست و نمیتواند ميزان موفقيت شاعري را كه به داستاننويسي روي آورده، به طور قطع و بیشک و تردید، پیشبینی و تعيين و تضمین كند.
اين شاعر گفت: من هم حدود ۲ سال است كه به داستاننويسي علاقهمند شدهام و چند داستان كوتاه نيز نوشتهام. در آينده نيز به احتمال زياد در زمينه داستاننویسی فعاليتهای بیشتری خواهم داشت.
نظر شما