پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۱
عملیات والفجر۴، نبردی کوهستانی در جبهه شمال غرب

چهارمین عملیات از مجموعه عملیات‌های والفجر، عملیاتی پیروزمندانه بود که در مرزهای کردستان به اجرا درآمد. در منطقه‌ای کوهستانی که نبرد در آن، سختی‌ها و مزیت‌های خاص خودش را داشت.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، والفجر ۴ نخستین عملیات بزرگ ما در شمال غرب بود و بنا به اهمیتی که در جریان جنگ تحمیلی داشت، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس دو کتاب از کتاب‌های مجموعه روزشمار (جلدهای بیست‌وهفتم و بیست‌وهشتم) را با محوریت آن تدوین کرده است. کتاب بیست‌وهفتم با عنوان «آماده‌سازی عملیات والفجر ۴» منتشر شده است و روی جلد کتاب بیست‌وهشتم نیز عنوان «نخستین عملیات بزرگ در شمال غرب؛ والفجر ۴» دیده می‌شود. همچنین در کتاب‌های دیگری، از جمله «تنبیه متجاوز» نوشته حسین اردستانی، «درس‌های جنگ مُدرن» از آنتونی کردزمن و «آغاز تا پایان» از تألیفات محمد درودیان، اشارات و روایت‌هایی درباره این عملیات وجود دارد.

جبهه شمال غرب، متفاوت با جبهه جنوب، منطقه‌ای عمدتاً کوهستانی بود. شماری از فرماندهان ما همین ویژگی منطقه، یعنی کوهستانی بودن را مزینی برای نیروهای خودی می‌دیدند و به نظرشان می‌رسید می‌توانیم از این مزیت برای اجرای عملیات‌های موفق استفاده کنیم. به‌ویژه اینکه نقشه‌های عملیاتی ما، معمولاً به پیشروی نیروهای پیاده متکی بود. به روایت جعفر شیرعلی‌نیا در کتاب «دایره‌المعارف مصور تاریخ جنگ ایران و عراق» استدلال فرماندهانی که از عملیات در جبهه شمال غرب صحبت می‌کردند این بود که زمین ناهموار و کوهستانی پناهگاه‌های خوبی دارد که برابر تسلطی که دشمن در نبرد هوایی دارد از تلفات خودی کم می‌کند. آمار بالای شهدا و مجروحان در عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر ۱ چشم‌شان را ترسانده بود و معتقد بودند تا به طرح تضمینی برای عملیات در جنوب دست نیافته‌ایم، باید به عملیات در این کوهستان رضایت دهیم.

او که در روایتش به صحبت‌های سردار سعید قاسمی و سردار احمد سیاف‌زاده استناد می‌کند می‌افزاید فرمانده سپاه، آن زمان (پاییز ۱۳۶۲) منتظر نتیجه شناسایی‌ها در هورالهویزه بود و عملیات‌های محدود تنور جنگ را گرم و رزمندگان را آماده نگه می‌داشت. عملیات در کوهستان‌های شمال غرب فواید دیگری هم داشت. از جمله اینکه مهار ضدانقلاب در مناطق کردنشین توان زیادی از جمهوری اسلامی می‌گرفت و با عملیات در این منطقه‌ها امنیت منطقه بیشتر و تردد ضدانقلاب سخت‌تر می‌شد و با فتح ارتفاعات منطقه، تعداد زیادی از پایگاه‌های آنان هم برچیده می‌شد.
 

عملیات والفجر۴، نبردی کوهستانی در جبهه شمال غرب


والفجر ۴، نبرد در کوه‌های کردستان
کوهستانی بودن منطقه مزیت بود، به شرطی که نیروهای ما – که بیشترشان جوانان بسیجی بودند – به آن حد از آمادگی برای نبرد در ارتفاعات و مناطق صعب‌العبور می‌رسیدند. در کتاب «بمو» از قول اصغر کاظمی می‌خوانیم: «بچه‌رزمنده باید قواعد زندگی در جبهه را یاد بگیرد. باید بداند در مناطق جغرافیایی متفاوت اعم از دشت، تپه‌ماهور و کوهستان، چطور سنگر بکند و در مقابل آتش دشمن و آتش نیروهای زرهی و مکانیزه. نحوه استفاده درست از عوارض زمین را یاد بگیرد. باید به او یاد داد که چگونه بدون سلاح از خودش دفاع کند. باید راه و رسم زندگی در شرایط دشوار جنگی را طوری به او آموزش بدهیم که اگر در منطقه‌ای گم شد یا به هر دلیل ارتباط او با بقیه نیروها قطع شد، از گرسنگی نمیرد و بتواند چنان از محیط و طبیعت جغرافیایی منطقه استفاده کند که انگار آنجا سوراخ‌سنبه‌های خانه اوست. مگر کسی را سراغ دارید که از زندگی در خانه خودش عاجز باشد. در مرحله بعد باید این بچه‌بسیجی‌ها را با انواع سلاح‌ها آشنا کنیم. طوری که اگر لازم شد بتواند از آن‌ها استفاده کند. اگر ما این بچه‌ها را در مأموریت‌های گشتی شناسایی با دشمن روبه‌رو کنیم، دیگر ترس‌شان می‌ریزد. دیگر از روبه‌رو شدن با دشمن ترسی ندارد و جدا شدن از خط خودی برایش دلهره‌آور نیست.»

خلاصه اینکه تصمیم‌گیران جنگ، شرایط را سنجیدند و امکانات و محدودیت‌ها را بررسی کردند و بعد، منطقه مرزی کردستان در بانه و مریوان، ارتفاعات موسوم به شیلر و پنجوین را برای ضربه‌زدن به دشمن برگزیدند. عملیات را هم والفجر ۴ نامیدند. نیروهایی را که برای حضور در عملیات انتخاب کرده بودند به خوبی آموزش دادند و آنان را در فرصتی که در اختیار داشتند تا حد ممکن با شرایط منطقه و محیط آشنا کردند. شرح عملیات والفجر ۴ طولانی است. نیمه‌های بیست‌وهفتمین روز از مهر ۱۳۶۲ آغاز شد و با پیشروی موفق نیروهای ما ادامه پیدا کرد. مراحل اولیه آن به پیروزی رزمندگان ما منتهی شد و سپس فاز دیگری، برای رسیدن به بلندی‌های کانی‌مانگا به اجرا درآمد که البته، پیروزی در آن برخلاف مراحل نخست، قطعی و کامل نبود.

آنتونی کردزمن می‌نویسد: «ایران از کوهستانی‌بودن منطقه به‌خوبی بهره گرفت. عراق با همه ضدحمله‌هایش و ۱۲۲ سورتی پرواز بالگرد و هواپیماهایش در روز نتوانست پیشروی ایرانیان را متوقف سازد. ایرانی با پیشروی به سمت پنجوین، پنج اردوگاه عملیاتی حزب دموکرات کردستان را هم تصرف کردند. در مرحله سوم عملیات ایرانی‌ها شهر پنجوین در خطر کامل قرار گرفت. عراق نیروهایش را در پنجوین تقویت کرد و نیروهایی از گارد ویژه ریاست‌جمهوری را هم به منطقه فرستاد و ایران برای تصرف پنجوین خسارت زیادی متحمل شد و نتوانست پنجوین را بگیرد. ایران در استفاده از موفقیت‌های اولیه‌اش در عملیات‌ها همچنان مشکل داشت و البته استفاده عراقی‌ها از گاز شیمیایی خردل در توقف ایرانی‌ها بسیار موثر بود.»

بعثی‌ها در میدان نبرد شکست خوردند و بعد به تلافی این شکست، روی چند منطقه از مناطق مسکونی کشور ما مثل شهرهای دزفول و مسجدسلیمان بمب ریختند و در خلیج فارس دست به شرارت زدند. هدف صدام و فرماندهانش، که در همان مقطع با هواپیماهای سوپراتاندارد فرانسوی مجهز شده بودند، این بود که با افزایش هزینه‌ها و تلفات و گسترش جبهه جنگ تا عمق مناطق اقتصادی و غیرنظامی، ایران را به تنگنا بیندازند و اراده ما برای رسیدن به پیروزی نهایی و تنبیه متجاوز را سست کنند. اما کامیابی در نبرد والفجر ۴، که عملیاتی سخت و پیچیده بود، نشان داد عزم و اراده ما سست نمی‌شود و شرارت‌های دشمن – که کشتار غیرنظامیان و استفاده از سلاح شیمیایی دو نمونه از آن بود – متزلزل‌مان نمی‌کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها