سرویس مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «یاران دبیرستان» مجموعه خاطراتی از شهدای دبیرستان سپاه تهران معروف به «مکتب امام صادق» است که به نویسندگی داود عطائی کچویی و علیرضا اشتری توسط نشر مرزوبوم روانه کتابفروشیها شده است. این کتاب عرض ارادتی به ۱۰۱ شهید دبیرستان سپاه است؛ دبیرستانی که روزگاری در محل لانه جاسوسی سابق آمریکا آغاز به کار کرد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش پایانی از نشستی است که با حضور داوود عطایی محقق و نویسنده کتاب، قاسم امینی مجری طرح، حبیبالله مهرجو نماینده نشر مرزوبوم، سعید عابدی از دانشآموختگان دوره چهارم دبیرستان و سیدرضا صاحبی از دانش آموختگان دوره اول دبیرستان برگزار شد.
- برنامه تان برای آینده چیست؟
داوود عطایی: من درباره خود دبیرستان سپاه تهران چهارپنج سوژه ناب دارم. دبیرستان محدود به شهدا نیست بلکه پیگیری کردم و دیدم بیست جانباز عجیب داریم. مثلاً ابراهیم ملک محمدی جانباز هفتاد درصد بوده و الان پزشک است و همچنین دکتر صبور و دکتر آزادخانی از جانبازان با درصد بالا هستند که در مکتب تحصیل کردند. کسانی هم که مستقل اعزام شده بودند، سوژههای بسیار خوبی هستند. بعد که آنها را تمام کردیم به سایر دبیرستانهای سپاه میرسیم. وصایا و اسناد باقی مانده از شهدا، خود آثار مهمی هستند.
ما در این شش سال خیلی رفت و آمد داشتیم. کار نوشتن من یکسال طول کشید، کار بازنویسی علی اشتری هم سه ماه طول کشید و ما بقیه این مدت را در حال دویدن بودیم. قسمت کار انتشارات، قسمت شیرین ماجراست. شما موقعی وارد کار شدید که موانع مسیر برداشته شده بود. آقا قاسم چون مجری طرح است این را کامل درک میکند. شما یازدهمین جایی بودید که ما مراجعه کردیم و همه ما را دواندند.
قاسم امینی: ما همدیگر را دیر پیدا کردیم، اما از وقتی با مجموعه انتشارات مرزوبوم آشنا شدیم، پس از مدت کوتاهی به ادبیات مشترک رسیدیم و به قول معروف الآن زبان یکدیگر را بهتر میفهمیم. نقص کار این بود که در ابتدا نگاهی به کتاب و محصول نهایی وجود نداشت، اما الان با تجربهای که پیدا کردیم و اعتمادی که در طرفین شکل گرفته، به امید خدا در کار تسریع میشود.
داوود عطایی: ما مواد اولیه را داریم. درباره هر شهید نیمی از راه رفته شده و صرفاً باید نواقص و صحبتهای تکمیلی با دوستان و خانواده شهدا انجام شود. اگر امروز استارت این کار زده شود، دیگر کار شش هفت سال طول نمیکشد. البته بحث ما فقط شهدا نیستند، بحث آزادگان و جانبازان نیز مطرح است. همین خاطرات حاج مهدوی میان همه جانبازان یک مورد خاص است که به تنهایی میتواند یک کتاب شود. او تعریف میکرد که به موقعیتی با دو نفر از رزمندگان اعزام میشود و گفته شده بود از روبهروی ما غواصان عراقی بالا میآیند. آنجا کمین میکنند که وقتی غواصان میآیند، آنها را بزنند، ایشان تعریف میکرد که ما آنجا ایستادیم و دیدیم سر و صدا میآید من ده متر جلوتر از دو نفر دیگر رفتم، یک صدا آمد و وقتی که برای مسلح شدن آماده شدم، دیدم که سوختم.
آقای مهدوی برگشته بود و دیده بود که همرزمش او را با تیر زده است، یعنی کلاشینکف دستش بوده و وقتی صدا آمده تفنگ از ضامن خارج کرده و روی رگبار بوده و وقتی سر سلاح بالا آمده یک تیر به آقای مهدوی خورده بود و به شدت دچار آسیب میشود. آنجایی که این اتفاق میافتد، دور از جاده بوده و دو نفر همراه دست به کار میشوند که ایشان را ببرند تا شهید نشود و میگویند غواص را ول کنید، بگذارید برود.
حبیب الله مهرجو: آقای داوود عطایی الآن ببینید کدام کارتان آمادهتر است. الآن میگویید وصیت نامه شهدا و آن اسنادی که آقای رضا صاحبی اشاره کرد، آماده است، این را آغاز کنید و انشاءالله کنار آن هم به صورت موازی بتوانیم بقیه موارد را که خیلی هم زحمت کشیدید، پیش ببریم.
داوود عطایی: کاری که خودم خیلی دوست دارم کار آقا قاسم است، که همه اسناد وصیتنامهها را جمع آوری کرده و در دسترس است. اما خودم دو آرزو دارم که تا وقتی عملی نشود فکر نکنم بتوانم کاری را دست بگیرم، اول اینکه داستان آن خط پیشانی که ۴۵ نفر رفتند و اتفاقات خاصی افتاد بنویسم، که در این حوزه صحبتهای زیادی با بچهها کردم. کار دوم، جمع آوری اسامی ۲۰ نفر از جانبازان بالای ۷۰ درصد که آقای علیرضا جبلی جزوشان هستند. که غالباً قطع عضو شدند یا جانبازان بالای ۶۰ درصد، و افراد موفقی در جامعه هستند. برای من اولویت این دو مورد است.
قاسم امینی: در خصوص نگرانیهای داوود عطایی هم باید به ایشان حق بدهیم. امروز نگاهی در فضای روزنامهها و انتشاراتیها حاکم است که خوب است اشاره ای بشود. ابتدای سال یک خبرنگار تماس گرفت و درخواست هماهنگی داشت برای مصاحبه با تمامیمادران شهید مکتب و عرض کردم اجازه بدید در ابتدا یکی دو مصاحبه انجام شود و قدمبهقدم جلو برویم. پس از مصاحبه اول و دوم و انتشار در نشریه برای هفته آیندهاش با سه مادر شهید صحبت کردم که از روزنامه با شما تماس میگیرند برای مصاحبه در خصوص فرزند شهیدتان ولی متاسفانه خبری از خانم خبرنگار نشد! با ایشان تماس گرفتم و پیگیر شدم؛ پاسخ دادند سیاست نشریه تغییر کرده و اولویت ما شهدای مدافع حرم هستند!
نکته اینجاست؛ شما اگر یک نگاهی به زندگی و خانواده شهدای عزیز مدافع حرم داشته باشید یا پدرشان رزمنده دفاع مقدس بوده است یا دایی و عموی شان از شهدای حماسه هشت سال جنگ تحمیلی هستند. یا از طریق اردوهای پربرکت راهیان نور دل شان را با دانشگاه نورانی جبهههای حق علیه باطل پیوند زدهاند و در کمترین سطح از طریق کتاب و رسانه و فیلمهای سینمایی در حوزه دفاع مقدس با حال و هوای آن روزهای جبههها و فرهنگ جهاد و شهادت گره خوردهاند و تا سر منزل مقصود رفتند و در دفاع از حرم اهلبیت سلاماللهعلیهم شربت شهادت نوشیدند و در این طریق جاودانه شدند.
خلاصه کلام نمیتوان و نباید حماسه آفرینی شهدای عزیزمان در سالهای اخیر در داخل و خارج کشور را بدون نگاه به سرچشمه زلال آن یعنی جبهههای جنگ تحمیلی ترسیم کرد که به فرموده به حق امام خمینی رحمت الله علیه، جبههها دانشگاه و کارخانه انسانسازی بود و قهرمانان سالهای پیروزی انقلاب اسلامیو به خصوص شهیدان دوران دفاع مقدس، پیشکسوتان این دانشگاه عظیم بودند.
امیدوارم دست اندرکاران نشریات و فعالان در حوزه ادبیات پایداری و مقاومت به این نکته توجه داشته باشند.
- شما میتوانید این را به عنوان یک پروژه در مرکز انتشارات تعریف کنید؟
حبیب مهرجو: من این کار را به آقایان امینی و عطایی گفتم که حتماً موضوع را پیگیری کنید. اگر در هر کدام از شهرها یک نفر مثل شما (آقای امینی) پیدا شود کار خودش جلو میرود. در اینجا جا دارد تشکر ویژه داشته باشم از مرتضی قاضی که در خصوص کتاب یاران دبیرستان پیگیریهای زیادی داشت و همچنین مجتبی اخلاقی که در طول این مدت خیلی ما را همراهی و یاری کرد.
- طبیعتاً این کتاب نواقصی هم دارد. مهمترین همین است که عنوان کتاب مبتلا به دوگانهخوانی شده است؛ «دبیرستان یاران» و «یاران دبیرستان» هر دو خوانده میشود.
سید رضا صاحبی: بله. نقدی که من داشتم نقد شکلی بود. اگر کتاب خواست تجدید چاپ شود یا کتاب بعدی چاپ شود به آن توجه شود. بخشی از آن جذابیت که باید داشته باشد را ندارد. مثلاً آن سیاهی که دور کتاب است، یا مثلاً طرح روی جلد کتاب که معلوم نیست عنوان کتاب یاران دبیرستان است یا دبیرستان یاران. یکسری ایرادهای شکلی دارد و ایرادهایی به آن دارم.
حبیبالله مهرجو: در خصوص این امر در جلسه نقد هم میتوانیم صحبت کنیم. اتفاقاً در این خصوص صحبت کردیم و این دوگانه خوانی عنوان کتاب از روی جلد هم مطرح شد اما فرصت نشد که روی آن کار کنیم. کار به جایی رسیده بود که باید مراحل بعدی آن طی میشد زیرا قبل از عید ۱۴۰۲ ما میخواستیم کتاب را به شما برسانیم.
نظر شما