سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مریم محمدی: «افسانه کوه ننوک» به کارگردانی محمدرضا مرادی در چهارمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران در بخش ویژه «کتاب و سینما» شرکت داشت. این بخش مربوط به فیلمهای کوتاه اقتباسی بود.
این فیلم با وجود داشتن سوژهای نو و ترکیب خلاقانه دو افسانه از دو کشور مختلف و خوش ساخت بودن در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران کمتر دیده شد نوشته است.
«افسانه کوه ننوک» با ترکیب افسانه اوباسوته ژاپنی و افسانه داماهی هرمزگان توانسته است ایده اصلی یک افسانه ژاپنی را با تغییراتی چشمگیر بومی کند.
به راستی افسانههای این فیلمنامه اقتباسی چه هستند و چگونه باهم ترکیب شدهاند. کاری که محمدرضا مرادی به خوبی از پس آن برآمده است.
افسانه اوبا سوته در معنای تحت اللفظی یعنی «رهاسازی یک پیرزن» و به عملی گفته می شود که در گذشته های دور در ژاپن انجام می شده است و در آن بیمار یا سالمند توسط بستگانش به کوه یا جاهای دوردست دیگر برده می شدند تا در اثر گرمازدگی، گرسنگی یا هیپوترمی و یا به عنوان شکلی از اتانازی بمیرند.
در ژاپن گفته می شود که اوباسوته در زمان خشکسالی و قحطی رایج بوده است و گاهی اوقات توسط مقامات فئودال اجباری اعلام میشد.
بر طبق دانشنامهٔ مصور ژاپن کودانشا، اوباسوته «موضوعی مرتبط با افسانه است و به نظر نمی رسد که رسم رایجی بوده باشد». با توجه به فرهنگ عامهٔ ژاپن جنگل آئوکیگاهارا در کوهپایهٔ کوه فوجی زمانی یکی از این مکان ها بوده است و شهرت آن به عنوان مکانی برای خودکشی از اینجا سرچشمه گرفته است.
اوباسوته در فرهنگ عامهٔ ژاپن اثرات زیادی از خود به جا گذاشته است که پایه و اساس بسیاری از افسانه ها و اشعار و کوانها شده است. در یک تمثیل بودایی، پسری مادر خود را بر پشت خود به کوهی می برد و مادر او در طول سفر برگ و شاخه های درختان را می کَند و بر زمین می ریزد تا پسرش بتواند راه برگشت به خانه را بیابد.
به هر رو محمدرضا مرادی این افسانه را دستمایه ایده اصلی فیلم «افسانه کوه ننوک» قرارداده است. او قبلتر نیز در ساخت فیلم کوتاه «دو آلپا» نشان داده بود به اقتباس از روی افسانهها علاقهمند است. آنچه که محمدرضا مرادی به همراه همسرش گلسا غفاری که بازنویسی فیلمنامه را بر عهده داشته است انجام دادهاند این است که ایده اصلی افسانه اوباسوته را برعکس کردهاند. در فرهنگ ژاپن شاید پیرزن یا پیرمردان از کار افتاده نانخور اضافه محسوب شوند اما در فرهنگ ایرانی پدربزرگهای و مادربزرگها دارای جایگاه و احترام هستند و هرگز و در بدترین شرایط هم کسی آنها را برای مردن به بالای کوه نمیبرد. هوشمندی فیلمنامه نویس و کارگردان برای برعکس کردن افسانه و ایده اصلی قابل ستایش است. در فیلم «افسانه کوه ننوک» فرزند ایرانی پیرزن فیلم (مادرش) را برخلاف افسانه ژاپنی این بار نه برای مردن بلکه برای نجات یافتن به بالای کوه میبرد.
افسانه دوم «افسانه داماهی» است که اما افسانهای بومی از خطه هرمزگان است. چهار روایت برای داماهی وجود دارد. در واقع چهار داستان از زندگی داماهی، که به عنوان ضرورت به قسمتی از آنها اشاره می کنم.
داماهی موجودبزرگ دریایی است که ما هیچ تصور روشنی از او نداریم. در زمانهای دور درخلیج فارس زندگی میکرده است.این موجود به ملاحان و جاشوان راه عبور از گرداب «کوش» را نشان میداده و آنها را به سلامت به ساحل هند و زنگبار میرساند.
در آن ایام که جحازها بادبانی بوده است (شش ماه گردش آب به سمت ساحل هند و شش ماه به سوی ساحل ایران است. و اگر جحازی به هر دلیلی در شش ماه اول سال به ساحل مقصد نرسیده بود، آب او را دوباره باز میگرداند.
پس داماهی در لحظات سخت و طوفان زای دریای بزرگ از راه می رسید و آنها را به سلامت به مقصد میرساند.
یکی از حکایت های دیگر داماهی گویی این است که این موجود دریایی، جواهرات دریا را جمع کرده و در ساحل دریا (گلشهر) میریخت و مردم بومی ساکن ساحل، از فروش آن به نان و نوایی می رسیدند.
محمدرضا مرادی این بار سعی در نجات پیرزن افسانه اوباسوته دارد. پیرزن که نقش مادر شخصیت اصلی را بازی میکند در پایان تبدیل به داماهی موجود افسانهای دریای هرمز میشود. او که تا ساعتی پیش پسرش قصد نجات جان او را داشت حالا با تبدیل شدن به داماهی انگار که قرار است جان همه را نجات دهدو برای همه جاشوان و مردم بومی ساکن ساحل مادری کند.
این خلاقیت ترکیب دو افسانه و ایرانی کردن افسانه ژاپنی نشان از نبوغ فیلمنامهنویسان این فیلم کوتاه دارد. شاید یکی از دلایلی که این فیلم کاندید بهترین فیلم اقتباسی این دوره از جشنواره بوده است نیز همین باشد. بدون شک دشواری کار نیز همین ایرانی کردن فضای افسانه ژاپنی و پیوند با افسانه داماهی است.
«افسانه کوه ننوک» به لحاظ فنی نیز به خوبی اجرا شده است. طراحی صحنه و لباس مناسب، گریم خوب، فیلمبرداری قابل قبول و کارگردانی و بازیگیری درست از بازیگران فیلم و استفاده از اقلیم مناسب برای لوکیشن فیلمبرداری باعث شده با فیلمی ترو تمیز و خوش ساخت روبرو باشیم.
بی دلیل نیست که محمدرضا مرادی در جشنواره سال قبل برنده اعتبارنامه ساخت اولین فیلم بلند خود از بنیاد سینمایی فارابی شده است. به گفته خودش نیز این آخرین فیلم کوتاه اوست و به زودی فیلم بلندش را که در حال نوشتن فیلمنامه آن است خواهد ساخت. امیدواریم که محمدرضا مرادی در ساخت فیلم بلندش نیز به سراغ اقتباس از افسانههای ایرانی برود و کارش را مثل ساخت «افسانه کوه ننوک» به خوبی انجام دهد.
نظر شما