شنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۵۶
شاهکاری آکنده از زیرمتن و فرامتن

آدم‌ها با رویا زنده‌ می‌مانند. رویا می‌تواند یک مرد یا یک زن باشد. ولی هیولاها رویا ندارند!

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) _ زینب رضایی: نمایش «فریز مکبث فریز» کاری از گروه کوانتوم به کارگردانی آرش دادگر و نویسندگی شهرام احمدزاده به مدت یک ماه هر شب در تماشاخانه ایرانشهر سالن استاد سمندریان به اجرا رفت. این نمایش یک خوانش مدرن از نمایش‌نامه «مکبث» اثر ویلیام شکسپیر است که روایتی مدرن شده از تراژدی مکبث را به نمایش می‌گذارد.

داستان اصلی مثل دیگر آثار ساخته شده، از لحظه‌ی ورود پادشاه دانکن به خانه‌ی مکبث شروع می‌شود و با وسوسه‌های لیدی مکبث به اوج می رسد. در نهایت به مرگ پادشاه، مرگ لیدی مکبث، جنون مکبث و در نهایت مرگ او ختم می‌شود. ولی روایت از یک جایی به بعد از رویا به بیداری و از بیداری به رویای مکبث منتقل می‌شود.

با اینکه خط اصلی داستان در قالب الگوی کلاسیک شاه پیرنگ روایت می‌شود، ولی خرده پیرنگ‌های خود را دارد. در این نمایش شخصیت‌پردازی شیوه‌ی جالبی دارد؛ مکداف که در دیگر آثار ساخته شده از مکبث، شخصیتی دلسوز و مدافع پادشاه و همچنین نسبت به خانواده‌اش متعهد است، که پس از قتل پادشاه در برابر مکبث می‌ایستد. در اینجا تبدیل به یک شخصیت پوچ‌گرای بوالهوس می‌شود. پسران پادشاه هم هر دو در زاویه‌ی مقابل هم قرار دارند، یکی جدی و عاقل و محتاط و دیگری فرد بیخیالی که لحن کمدی دارد. بنکو در این میان به نسبت به شخصیت اصلی خود طبق نمایش‌نامه شکسپیر وفادار است. از ویژگی‌های جالب این نمایش این است که شما از لحظه‌ای که وارد سالن می‌شوید، در دوطرف درب ورودی دوسرباز را می‌بینید که به نگهبانی ایستاده‌اند تا مطمئن شوند شما وارد یک محوطه‌ی نظامی شده‌اید و دراینجا گام اول انتقال حس به تماشاگر برداشته می‌شود.

گام بعدی انتقال حس، جمله‌ای است که هر چند ثانیه یکبار به محض ورود می‌شنوید. «به اسکاتلند آزاد خوش آمدید» این جمله را همراه با موزیکی می‌شنوید که کاملاً با حس و حال و فضای محوطه نظامی مطابقت دارد و شما واقعاً در آن لحظه حس می‌کنید که وارد یک منطقه‌ی نظامی شده‌اید تا اینکه برای دیدن یک نمایش در سالن تئاتر آمده‌اید!

در این نمایش شاهد یک ماجرای مدرن شده از مکبث هستیم که با صحبت در مورد رویاها شروع می‌شود و با تحقق یک رویای تلخ پایان می‌یابد. نمادهای مدرنیته داستان را هم در استفاده از موبایل‌های اندروید، روزنامه، کارت بانکی و…می‌بینیم. ضمن اینکه نمایش یک راوی دارد که داستان را از زاویه دید دانای کل روایت می‌کند و این فهم داستانی را برای مخاطب راحت‌تر می کند. راوی در میان جمالتش حرف‌های تامل‌برانگیزی را می‌گوید که مخاطب را به فکر وا می‌دارد و باعث می‌شود که مخاطب یک بازنگری عظیم در آنچه تا به امروز دیده و شنیده انجام دهد. چیزی که در شرایط فعلی می‌تواند به ما کمک بکند و ما را از سردرگمی‌های روایی و رسانه‌ای نجات دهد.

یکی از ویژگی‌های بسیار جالب در این نمایش حرکت‌های بازیگر نقش فلیانس بود که کاملاً جنبه‌ی نمادین داشت که ما آن را در آغاز، میانه و پایان نمایش می‌بینیم. در آغاز نمایش، بازیگر در عرض سالن باقدرت تمام به سمت دیوار می‌دود و پس از برخورد با دیوار به زمین می‌افتد. این حرکت که بیانگر آشفتگی‌های روحی و روانی در اثر اهداف بی‌نتیجه و شکست‌های پیاپی شخصیت اصلی، مکبث است در لا به لای این نمایش تکرار می‌شود. در پایان هم شاهد این حرکت هستیم و همچنین در میانه‌ی نمایش حرکت‌های مختلفی مثل حرکت یورتمه رفتن اسب، تیک تاک ساعت و خوابیدن که وظیفه‌ی موقعیت نمایی را به عهده داشت را به حالت نمادین می‌بینیم.

نمونه‌های مشابه این حرکت را ما در سینما هم دیده‌ایم؛ مثل فیلم «زیبایی بزرگ» پائولو سورنتینو، که محصول کشور ایتالیا است. داستان این فیلم در مورد نویسنده‌ای است که در زندگی به پوچی رسیده و به دنبال بازیابی خود است. این حرکت دویدن به سمت دیوار را ما در میانه‌ی این فیلم هم به طور کاملاً نمادین می‌بینیم که بیانگر آشفتگی‌های درونی و روحی شخصیت اصلی فیلم است.

در نمایش «فریز مکبث فریز» هم ما چند بار شاهد این حرکت هستیم که اشاره به آشفته‌حالی و سردرگمی مکبث دارد و مکبث که توسط تحریکات همسرش دست به خیانت زده، دچار جنون شده و در نهایت مرگ به سراغ او می‌آید. یکی دیگر از نکات قابل توجه در این نمایش که مفصل می‌شود درباره‌اش حرف زد، سخنرانی شخصیت لناکس است. این بخش در زیرمتن خود پر است از حرف‌هایی که اشاره به وضعیت امروز دارد و طعنه‌های آن به شرایط فعلی حس می‌شود.

یکی از جملات مهمی که ما در این بخش می‌شنویم این جمله است که «رسانه باید در خدمت مردم باشد. رسانه‌ای که در چشم حقیقت بین مردم نباشد رسانه نیست». زیرمتن و فرامتن همین یک جمله برای مخاطب باهوش قابل فهم است و به عقیده‌ی من از طریق همین یک جمله می‌توان متوجه شد که پیام اصلی این نمایش چه بوده است.

همین‌طور حرف‌های تلخ مکداف در پایان نمایش، نمونه‌ی دیگری در باب اشاره به وضع امروز و شرایط فعلی است که از شرایط سخت امرار معاش و قشر متوسط و ضعیف جامعه صحبت می‌کند. از نظر اجرای صحنه و میزانسن شاید بشود گفت امتیاز بهترین و خیره‌کننده‌ترین قسمت نمایش را باید به قسمت رویای مکبث در اواسط داستان داد. صحنه‌ای که بنکو و مکبث در مهمانی، در حال صحبت هستند و مهمانی در خانه مکبث است. مکبث مرز بین واقعیت و خیال را گم می‌کند. در این صحنه ما شاهد توهمات مکبث هستیم که در میان فلاش‌بک‌های ذهنی، بازی دیگر بازیگران را به حالت رفت و برگشت و فریز شدن می‌بینیم و مکبث از یک جایی به بعد دیگر نمی‌تواند آن شرایط را تحمل کند و از رویای خود فرار می‌کند.می‌توان درک کرد که در اجرای این صحنه تا چه مقدار دقت و هماهنگی بین بازیگران، تسلط کارگردان بر میزانسن و اجرا لازم است و عناصر نمایش در این قسمت در اوج خود قرار دارد.

همچنین موسیقی و نورپردازی در این نمایش کاملاً در خدمت پیش‌برد صحیح داستان است و نقش فضاسازی و القای حس به تماشاگر را به خوبی ایفا می‌کند و کاملاً تماشاگر را با خود همراه می‌کند. نکته دیگر اینکه طراحی لباس هم حالت ساده‌ای دارد و از پیچیدگی‌ها و زرق و برق‌های اسکاتلند دوران شکسپیر به دور است؛ که این هم خودش نکته‌ی مثبتی است به این جهت که پیچیدگی داستان را کم و شلوغی‌های بی‌مورد ایجادشده در ذهن تماشاگر را کنترل می‌کند و باعث می‌شود مخاطب تمرکزش را به خود داستان بدهد. در پایان می‌توان گفت که با دیدن نمایش «فریزمکبث فریز»، سوال‌های مهمی در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود و به عقیده‌ی من هرکسی که بعد از پایان نمایش از سالن بیرون می‌رود، دیگر نمی‌تواند به پدیده‌های تاریخی و همینطور اوضاع فعلی مثل قبل نگاه کند. این نمایش تاثیر خود را در مخاطب گذاشته است و گروه کوانتوم در انتقال پیام محتوای نمایش به مخاطب، بسیار موفق عمل کرده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها