سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): زری ابو متولد سال ۱۳۶۹ در استان مازندران است و فارغالتحصیل رشته الهیات اما ساکن مشهد مقدس است، از دوران کودکی به نوشتن و نویسندگی علاقه داشته است. شعر و داستان نوشته است و در طنز نیز ورود کرده است. از مهم ترین نوشتار وی در حوزه طنز میتوان به نوشتن مطالب اجتماعی و فرهنگی و بررسی آسیبهایی در این حوزه همانند «رژیمانیته»، در هفتهنامه جیم، «شاطری با دستهای میلیاردی» هفتهنامه چلچراغ «چراغی که بیدلیل سبز میشود»، روزنامه اعتماد و مطالب دیگری اشاره کرد. جدیترین اثر وی با نام «شبچلگی یلدا» رمانی با درونمایه طنز است که توسط انتشارات «مهراندیش» به چاپ رسیده است. با وی به بهانه هفته کتاب و کتابخوانی به گفتگو نشستیم.
از هشت سالگی نوشتن را آغاز کردم
«زری اَبو» در گفتگو با خبرنگار ایبنا در مشهد با بیان اینکه نوشتن را به صورت ذاتی آغاز کردهام، گفت: گویا من از بچگی در وادی هنر بودم، از اطرافیانم شنیدهام که میگفتند، شیطنتهای خاصی داشتم که به هنر ختم میشد، از نقاشی کردن دیوار خانه بگیرید، تا گوش دادن به نوار کاستی که همه زندگیام شده بود، آخرش آن دلداده کار دستم داد و منجر به برق گرفتگیام شد!
وی ادامه داد: من از هشت سالگی نوشتن را آغاز کردم، خاطرم هست که در درس ادبیات فارسی، اگر اشتباه نکنم، اولین شعر کوتاهم را تقدیم دوست نازنینم کردم، که مدتی با یکدیگر قهر بودیم، این شعر با همکاری معلممان باعث آشتیمان شد.
نویسنده رمان طنز «شب چلگی یلدا» در ادامه افزود: در ۹ سالگی هم شعری بلند برای پدربزرگ مرحومم نوشتم، که مرگ ایشان بدجوری مرا تحتتأثیر قرار داده بود. بعد از آن شعر، داستان مینوشتم، اما برای دل خودم، فکر میکنم همه آن دلنوشتهها، راهی بود برای حرفهای نوشتنم.
این نویسنده طنز با بیان اینکه نوشتههایم همیشه طرفداران خاصی داشت، عنوانکرد: در دوران راهنمایی بهقدری انشاهایم خوب بود، که معلمان و دوستانم، این موضوع را که خوب مینویسم به من یادآور میشدند، و اینکه در آینده حتماً در زمینه هنری میدرخشم. حتی خاطرم هست که در آن دوران، بهویژه دبیرستان، دوران جوانی و شیطنت، نامه معشوقههای دوستانم را مینوشتم، جوری که دل سنگ آب میشد!
وی در ادامه عنوان کرد: بیشتر دوستان، اطرافیان، فکوفامیل که مرا میشناسند، یک نوشته، شعر، داستان یا نامه ادبی، حتی نامه طنز از بنده به یادگار دارند.
بخاطر کمالگرایی اثر چاپ نکردم!
این هنرمند در پاسخ به این سوال که چرا آن زمان اقدام به چاپ آثارتان نکردهاید، اظهارکرد: دلیل اصلیاش ترس و کمالگرایی است؛ چیزی که امروزه به عنوان دشمن اصلی انسان یاد میشود.
نویسنده رمان طنز «شب چلگی یلدا» با اشاره به اینکه حسرت اجرای نمایشنامه هنوز بر دلم هست، افزود: دوران راهنمایی و دبیرستان معاون پرورشی نازنینی داشتیم، که دستمان را برای خلاقیت در هنر باز میگذاشت، مثلاً روزنامه دیواریهایم رنگوبوی دیگری داشت، یکجورهایی حالوهوای طنز مطبوعات و ژورنالیستی، آنروزها دلی نمایشنامهای نوشتم، البته خدابیامرزدش، اگر بود، شاید میشد کاری برایش کرد.
این نویسنده ادامه داد: دوران راهنمایی، نمایش طنز کوتاهمان سر صف اجرا شد. اما در دبیرستان، نمایشنامهای که آماده کرده بودیم، به جشنواره نرسید. صادقانه بگویم، دلیل اصلیاش را در خودم جستجو میکنم، چراکه خیلی کار را جدی نگرفته بودم. البته کمتجربگی و نظارت نداشتن بر روی دوستان و انتخاب نادرست گروه و… هم میتواند مزید بر علت باشد. هرچه که بود، یک روز، تمام نوشتههایم را بدون آنکه به کسی نشان دهم، از ترس خوب نبودن پاره کردم و به نانخشکی دادم، مبارکش باشد!
این فعال فرهنگی با اشاره به اینکه برای رسیدن به هدفم با اتفاقات عجیبغریبی روبهرو شدم، افزود: من فکر کنم از آن دَست آدمهایی هستم که، در راه رسیدن به هدفم خیلی پرت شدم و با اتفاقات عجیبغریب و طنزآلودی مواجه شدم. مثلاً یادم هست، داستانم در کانون ادبی یوسف، به همراه داستانهای دیگر پذیرفته شد، اما ذوقزدگی دوران جوانی کار دستم داد، و با تعریف این موضوع، پیش یکی از دوستان خانوادگی نیز چاپ داستان که بماند، مدتی بعد کانون کلاً جمع شد!
نویسنده رمان طنز «شب چلگی یلدا» در پاسخ به این سوال که چه شد حرفه خبر را انتخاب کردهاید؟، عنوان کرد: من کلاً کار خبر را دوست داشتم، در دوران دانشکده هم در نشریه، طنز مینوشتم. تا اینکه وارد خبرگزاری شدم، چراکه فکر میکردم از این طریق به هدفم میرسم. البته به هدفهای خبری که در سرم بود، و ماجراجویی نزدیک شدم، و تجربههای زیادی کسب کردم، اما در حوزه نویسندگی ادبیات داستانی، نه!
شیفتگی خبر، باعث دوری تا از مسیر اصلیام شد
این هنرمند در ادامه گفتههایش بیان کرد: از آنجاکه آن زمان شرط خبرگزاری اتمام همکاری بعد از دوران دانشجویی بود، رسانهام را عوض کردم، و دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری دیگری شدم، اما آنقدر کار خبر شیفتگی و فرازوفرود دارد که کلاً خودم و هدف اصلیام را فراموش کردم، و مسیرم به کلی عوض شد.
این فعال فرهنگی با اشاره به سابقه طنزنویسی و وبلاگنویسی خود، اظهارکرد: اولین داستان طنز نیمهبلندم را براساس سوژه که چه عرض کنم، چند کلمه بیربط به هم، تا جایی که خاطرم هست، مثل «نقی، سرابس کانرود، کامیون، و…» برای خواهرم نوشتم، تا سرکلاس ادبیات دانشگاه بخواند.
این فعال فرهنگی در پاسخ به این سوال که آیا چیزی از وبلاگنویسی عایدتان شد؟ عنوان کرد: بله، من توانستم در مسابقه جوانه شبکه رادیو جوان شرکت کنم، و در بخش وبلاگنویسی جزو شایستگان تقدیر قرار گیرم. از آن زمان به بعد، مطالب مهم و اصل و ارگانیکم را از وبلاگم حذف کردم تا مبادا دچار سرقت ادبی شوند.
مدیون کرونا هستم
نویسنده رمان طنز «شب چلگی یلدا» نوشتن در کرونا را بهترین فرصت دانست و افزود: من یکجورهایی مدیون کرونا هستم، اگر ایشان قدم را بر زمین نمیگذاشت، شاید من انقدر مشتاقانه کتابم را، تا چاپ اثر پیگیری نمیکردم.
این هنرمند در پاسخ به این سوال که «چرا زبان طنز را انتخاب کردین؟» عنوان کرد: از آنجاکه با زبان طنز به راحتی میشود دغدغههای اجتماعی و فرهنگی را بیان کرد، علاوهبر علاقه شخصیام به این زبان، بهترین روایت را طنز دیدم.
وی در ادامه گفتههایش با اشاره به موضوعات کتاب، تصریح کرد: این رمان در ۳۸ فصل، به دغدغههایی همچون، «تجملپرستی، چشموهمچشمی، محیطزیست، کرونا» اشاره دارد. همه این موضوعات از زبان اول شخصی به نام «نگار» روایت میشود که خود، با چالشهایی در اجتماع و خانواده مواجه شده، و سعی در برطرف کردن آنها دارد.
نویسنده رمان طنز «شب چلگی یلدا» با بیان اینکه قرار نیست این کتاب درسی برای دیگران باشد، اظهارکرد: اول شخص داستان، یک شهروند عادی است، مثل همه ما، دارد دغدغه و چالشهایش را در قالب داستان روایت میکند.
این نویسنده ادامه داد: مفهوم تجمل برای برخی خوب و برای برخی دیگر بد است، من به خوب و بد آن کاری ندارم، در این کتاب به انسانهای تازهبهدورانرسیدهای اشاره شده که دوست دارند همهچیزشان را به رخ بقیه بکشند، آدمهایی که فکر میکنند اگر کسی شبیه آنها نباشد، جایی در این سیاره ندارد.
وی در پایان با اشاره به اینکه این کتاب برای مردم است، تصریح کرد: این قصهها از دل مردم برخواسته، برای مردم نوشته شده است، منتقد این کتاب آنها هستند، امیدوارم ارتباط خوبی با آن برقرار کنند.
نظر شما