یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۸
ما یک کتابخانه‏ کوچک فامیلی داشتیم

معصومه نفیسی، مترجم کتاب کودک و نوجوان گفت: من کودک خوش‌شناسی بودم؛ عضو کوچکی از یک فامیل خیلی بزرگ فرهنگی و کتاب‏خوان بودم و هم‏‌سن‌وسالان فراوانی داشتم که همه عاشق کتاب بودند و گاهی این کتاب‏‌ها به نمایش و تئاتر هم تبدیل می‌‏شدند.

معصومه نفیسی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از زمان و نحوه آشنایی‌اش با کتاب و کتابخوانی گفت: من کودک خوش‌شانسی بودم؛ چون در خانواده‏‌ای پرجمعیت و کتاب‏خوان به دنیا آمدم. پدر، خواهر و برادران من همه اهل مطالعه بودند. در کنار این‏‌ها، عضو کوچکی از یک فامیل خیلی بزرگ فرهنگی و کتاب‏خوان هم بودم. هم‏‌سن‌وسالان فراوانی داشتم که همه عاشق کتاب بودند و گاهی این کتاب‏‌ها به نمایش و تئاتر هم تبدیل می‌‏شدند. ما یک کتابخانه‏ کوچک فامیلی داشتیم که کتاب‌‏های خوبی در اختیارمان می‏‌گذاشت؛ از جمله، کتاب‏‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که من هنوز هم طعم خوش کتاب‏‌های ناب آن دوره‌‏اش را مزه‏‌مزه می‏‌کنم.

وی به تأثیر شور جمعی در‬ کتابخوان‌شدنش اشاره‬ و‬ بیان کرد: یادم نمی‌‏آید شخص خاصی من را تشویق مستقیمی کرده باشد؛ ‬به نظرم همان حس‌‏وحال و شور جمعی در خانه و فامیل، غیرمستقیم ما را به ‏سمت خواندن بیشتر و بیشتر هدایت می‏‌کرد. البته مزه‏ شیرین کتاب‌‏ها هم شوق مرا برای خواندن بیشتر می‏‌کرد؛ هرچه بیشتر می‏‌خواندم، تشنه‌‏تر می‌‏شدم.

نفیسی از کتاب‌هایی گفت که در ابتدای کتابخوانی‌اش با آن‌ها مواجه شده است: اولین چیزی که یادم می‌‏آید قصه‏ «کک به تنور» است که به‏ صورت پاورقی در مجله چاپ می‏‌شد و مادر آن را برش‌زده، به ‏صورت کتابی کوچک به هم چسبانده بودند. بعد از آن، کتاب‌‏های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مجله‏‌های «پیک نوآموز» و «دانش‌‏آموز مدرسه» بود که قصه‌‏های «من و بابامِ» اریش اُزر در پشت جلد آن‏‌ها و داستان «پری کوچولوی دریایی» به‏ صورت دنباله‌‏دار در وسط آن چاپ می‌‏شد. کتاب‌‏های صمد بهرنگی و کتاب «تیستو‏ی سبزانگشتی» هم از جمله کتاب‌‏های محبوبم بودند و البته در اواخر دوره‏ دبستان، رمان‏‌های کلاسیک.

مترجم کتاب «با قلبت بنواز» از علایق کتابخوانی‌ای که اکنون به دنبال آن می‌رود این‌طور گفت: الان هنوز هم عاشق انواع داستان کوتاه و رمان هستم؛ رمان‏‌های تاریخی، ادبی، روان‌‏شناختی و البته کتاب‌‏های کودک و نوجوان!

در ادامه به مسئله خانواده و نقش والدین در کتابخوان‌شدن فرزندان پرداختیم و نفیسی در این‌باره گفت: خانواده ستون و پایه‏ اصلی بود. در خانواده، هم قصه‌های شفاهی و عامیانه محبوب بودند و هم انواع کتاب در دسترس‌مان بود.

وی افزود: به نظرم خانواده نقش اساسی دارد و الگوی اصلی است. البته والدین اگر کتاب‏خوان هم نباشند می‌توانند مشوق فرزندان‌شان به کتاب‏خوانی باشند، منتها در خانواده‏‌هایی که والدین اهل مطالعه هستند، بچه‏‌ها سریع‏‌تر با کتاب انس می‌‏گیرند.

معصومه نفیسی از تأثیر کتابخوانی بر انتخاب مسیر کاری خود و رفتن به سمت حوزه فرهنگ و ادب و مترجمی صحبت کرد: تجربه‏ کتاب‏‌خواندن آن هم از نوع داستان و رمان، تجربه‏ زندگی‏‌های نزیسته را به من می‏‌داد. ماجراهای مختلف، ذهنم را پرورش و به نیروی خیالم پروبال می‌‏داد. من با قهرمانان داستان هم‏ذات‏‌پنداری می‌‏کردم، همراه آن‏‌ها عاشق می‏‌شدم، درد می‌‏کشیدم، گریه می‌‏کردم، گره از مشکلات باز می‌‏کردم و راه‌‏حل پیدا می‌کردم. در کنار این‏‌ها، علاقه‏ من به کودکان باعث شد که بخواهم با ترجمه‏ کتاب‌های خوبی که در حوزه‏ کودک می‏‌خواندم فرصت این تجربه‏‌ها را برای آن‏‌ها هم فراهم آورم.

مترجم کتاب «هیچ‌کس را در دنیا به اندازه‌ی تو دوست ندارم» گریزی نیز به خاطره‌های کتابخوانی‌اش زد و در این‌باره گفت: خاطره‌های زیادی از کتاب‌‏ها با من مانده‏ است. وقتی کودک بودم با قصه های «من و بابام» می‌خندیدم و همراه پدر و پسر خیال‌‏پردازی می‌‏کردم، با کتاب «طوقی»، سروده‏ م. آزاد، طوقی می‌‏شدم، غوزه‏ پنبه می‌‏چیدم و قبای زیبا می‌پوشیدم. با کتاب «تیستوی سبز انگشتی»، تیستو می‌‏شدم و انگشتم را به امید سبز شدن گل و گیاه در خاک باغچه فرو می‌‏کردم. در نوجوانی، عشق را با رمان‌‏های «بر باد رفته» و «دزیره» تجربه کردم (شاید باورتان نشود، رمان «دزیره» را چهار بار خوانده‌ام!). یادم می‌آید وقتی رمان «بینوایان» را می‏‌خواندم، از توصیف‌‏های زیادش که گاهی چند صفحه می‌شد کلافه می‌شدم؛ آن‏‌وقت با پرش‌های بلند از روی آن صفحه‏‌ها می‌‏پریدم!

این مترجم کتابخوان و کتاب‌دوست در پایان صحبت‌هایش به چگونگی کتابخوان‌کردن کودکان و نوجوانان امروز پرداخت و توضیح داد: به نظرم بچه‏‌ها باید از کودکی، حتی از جنینی با کتاب دم‏خور باشند. باید برایشان قصه‏‌های زیادی خوانده شود و آن‏قدر کتاب در دسترس‌شان باشد که بتوانند مثل اسباب‌‏بازی‏‌هایشان با کتاب‌ها بازی کنند، حتی آن‏‌ها را مچاله کنند، پاره کنند و بجوند. باید پدر و مادر و اطرافیان‌شان را در حال کتاب‌‏خواندن ببینند. یکی از تفریح‏‌های هیجان‏‌انگیزشان کتاب‏گردی در فروشگاه‏‌های کتاب باشد که خودشان آزادانه میان قفسه‌‏ها بچرخند و انتخاب کنند. عضو کتاب‏خانه‏ محله باشند و روزانه یا هفتگی کتاب به امانت بگیرند. در زمینه‏ کتاب‏خوان‌شدن بچه‌ها، نقش آموزش ‏و پرورش بعد از خانواده خیلی پررنگ است. بچه‌‏ها باید در کنار ساعات درسی، ساعت کتاب‏خوانی داشته باشند. علاوه بر این، مربیان و معلمان نیز می‌توانند از روش‌های خلاقانه‌‏ای چون کتاب‏خوانی مشارکتی و تبدیل کتاب به تئاتر و فیلم استفاده کنند که قطعاً اگر بچه‌‏ها خودشان نقش‌‏آفرین باشند، اثربخشی بیشتری دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط