معصومه نفیسی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از زمان و نحوه آشناییاش با کتاب و کتابخوانی گفت: من کودک خوششانسی بودم؛ چون در خانوادهای پرجمعیت و کتابخوان به دنیا آمدم. پدر، خواهر و برادران من همه اهل مطالعه بودند. در کنار اینها، عضو کوچکی از یک فامیل خیلی بزرگ فرهنگی و کتابخوان هم بودم. همسنوسالان فراوانی داشتم که همه عاشق کتاب بودند و گاهی این کتابها به نمایش و تئاتر هم تبدیل میشدند. ما یک کتابخانه کوچک فامیلی داشتیم که کتابهای خوبی در اختیارمان میگذاشت؛ از جمله، کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که من هنوز هم طعم خوش کتابهای ناب آن دورهاش را مزهمزه میکنم.
وی به تأثیر شور جمعی در کتابخوانشدنش اشاره و بیان کرد: یادم نمیآید شخص خاصی من را تشویق مستقیمی کرده باشد؛ به نظرم همان حسوحال و شور جمعی در خانه و فامیل، غیرمستقیم ما را به سمت خواندن بیشتر و بیشتر هدایت میکرد. البته مزه شیرین کتابها هم شوق مرا برای خواندن بیشتر میکرد؛ هرچه بیشتر میخواندم، تشنهتر میشدم.
نفیسی از کتابهایی گفت که در ابتدای کتابخوانیاش با آنها مواجه شده است: اولین چیزی که یادم میآید قصه «کک به تنور» است که به صورت پاورقی در مجله چاپ میشد و مادر آن را برشزده، به صورت کتابی کوچک به هم چسبانده بودند. بعد از آن، کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مجلههای «پیک نوآموز» و «دانشآموز مدرسه» بود که قصههای «من و بابامِ» اریش اُزر در پشت جلد آنها و داستان «پری کوچولوی دریایی» به صورت دنبالهدار در وسط آن چاپ میشد. کتابهای صمد بهرنگی و کتاب «تیستوی سبزانگشتی» هم از جمله کتابهای محبوبم بودند و البته در اواخر دوره دبستان، رمانهای کلاسیک.
مترجم کتاب «با قلبت بنواز» از علایق کتابخوانیای که اکنون به دنبال آن میرود اینطور گفت: الان هنوز هم عاشق انواع داستان کوتاه و رمان هستم؛ رمانهای تاریخی، ادبی، روانشناختی و البته کتابهای کودک و نوجوان!
در ادامه به مسئله خانواده و نقش والدین در کتابخوانشدن فرزندان پرداختیم و نفیسی در اینباره گفت: خانواده ستون و پایه اصلی بود. در خانواده، هم قصههای شفاهی و عامیانه محبوب بودند و هم انواع کتاب در دسترسمان بود.
وی افزود: به نظرم خانواده نقش اساسی دارد و الگوی اصلی است. البته والدین اگر کتابخوان هم نباشند میتوانند مشوق فرزندانشان به کتابخوانی باشند، منتها در خانوادههایی که والدین اهل مطالعه هستند، بچهها سریعتر با کتاب انس میگیرند.
معصومه نفیسی از تأثیر کتابخوانی بر انتخاب مسیر کاری خود و رفتن به سمت حوزه فرهنگ و ادب و مترجمی صحبت کرد: تجربه کتابخواندن آن هم از نوع داستان و رمان، تجربه زندگیهای نزیسته را به من میداد. ماجراهای مختلف، ذهنم را پرورش و به نیروی خیالم پروبال میداد. من با قهرمانان داستان همذاتپنداری میکردم، همراه آنها عاشق میشدم، درد میکشیدم، گریه میکردم، گره از مشکلات باز میکردم و راهحل پیدا میکردم. در کنار اینها، علاقه من به کودکان باعث شد که بخواهم با ترجمه کتابهای خوبی که در حوزه کودک میخواندم فرصت این تجربهها را برای آنها هم فراهم آورم.
مترجم کتاب «هیچکس را در دنیا به اندازهی تو دوست ندارم» گریزی نیز به خاطرههای کتابخوانیاش زد و در اینباره گفت: خاطرههای زیادی از کتابها با من مانده است. وقتی کودک بودم با قصه های «من و بابام» میخندیدم و همراه پدر و پسر خیالپردازی میکردم، با کتاب «طوقی»، سروده م. آزاد، طوقی میشدم، غوزه پنبه میچیدم و قبای زیبا میپوشیدم. با کتاب «تیستوی سبز انگشتی»، تیستو میشدم و انگشتم را به امید سبز شدن گل و گیاه در خاک باغچه فرو میکردم. در نوجوانی، عشق را با رمانهای «بر باد رفته» و «دزیره» تجربه کردم (شاید باورتان نشود، رمان «دزیره» را چهار بار خواندهام!). یادم میآید وقتی رمان «بینوایان» را میخواندم، از توصیفهای زیادش که گاهی چند صفحه میشد کلافه میشدم؛ آنوقت با پرشهای بلند از روی آن صفحهها میپریدم!
این مترجم کتابخوان و کتابدوست در پایان صحبتهایش به چگونگی کتابخوانکردن کودکان و نوجوانان امروز پرداخت و توضیح داد: به نظرم بچهها باید از کودکی، حتی از جنینی با کتاب دمخور باشند. باید برایشان قصههای زیادی خوانده شود و آنقدر کتاب در دسترسشان باشد که بتوانند مثل اسباببازیهایشان با کتابها بازی کنند، حتی آنها را مچاله کنند، پاره کنند و بجوند. باید پدر و مادر و اطرافیانشان را در حال کتابخواندن ببینند. یکی از تفریحهای هیجانانگیزشان کتابگردی در فروشگاههای کتاب باشد که خودشان آزادانه میان قفسهها بچرخند و انتخاب کنند. عضو کتابخانه محله باشند و روزانه یا هفتگی کتاب به امانت بگیرند. در زمینه کتابخوانشدن بچهها، نقش آموزش و پرورش بعد از خانواده خیلی پررنگ است. بچهها باید در کنار ساعات درسی، ساعت کتابخوانی داشته باشند. علاوه بر این، مربیان و معلمان نیز میتوانند از روشهای خلاقانهای چون کتابخوانی مشارکتی و تبدیل کتاب به تئاتر و فیلم استفاده کنند که قطعاً اگر بچهها خودشان نقشآفرین باشند، اثربخشی بیشتری دارد.
نظر شما