پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - ۱۰:۱۵
سکوت روشنفکران مقابل بی‌عدالتی دلیل نگارش «در خدمت و خیانت روشنفکران» است

حمیدرضا اسماعیلی گفت: جلال در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» موضوع بی‌توجهی روشنفکران به بی‌عدالتی را محور مباحث خود قرار می‌دهد و اشاره می‌کند که کشتار ۱۵ خرداد اتفاق افتاد، اما جریان روشنفکری مقابل آن سکوت کرد. امام (ره) در سال ۴۳ تبعید شدند، جریان روشنفکری سکوت کرد. جلال به این می‌پردازد که چرا جریان روشنفکری که اساساً منتقد است و باید منتقد رفتارهای غیرقانونی و ناعادلانه باشد، مدام سکوت می‌کند.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» در سلسله نشست‌های صد سالگی جلال آل‌احمد به مناسبت یادبود یکصدمین سالگرد تولد جلال آل‌احمد و همزمان با اولین روز از هفته کتاب سی‌ویکم توسط حمیدرضا اسماعیلی نویسنده و پژوهشگر تاریخ بررسی و تحلیل شد. این نشست در موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی برگزار شد.

حمیدرضا اسماعیلی نویسنده و پژوهشگر تاریخ که کتاب «سازمان سیاسی بهائیت» او برنده جایزه جلال آل‌احمد و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است، درباره انگیزه انتشار کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» جلال‌آل احمد، گفت: هر پدیده انسانی و بشری یک پدیده جامعه‌شناسانه است. اثری مثل کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» هم از این قاعده مستثنی نیست. هر اثر فکری و فرهنگی تابعی از زمانه و شرایط خودش است و متاثر از شرایط اجتماعی است. فارغ از اینکه نویسنده کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» چه کسی است، می‌بینیم در همین دوره روشنفکران دیگری سخنان جلال را به زبانی دیگر بیان کردند. مانند علی شریعتی که خودش می‌گوید وقتی در سال ۱۳۴۷ در مشهد با جلال دیدار داشتم، افکاری شبیه هم داشتیم.

روشنفکر زمانه را می‌سازد

اسماعیلی با طرح این موضوع که اگرچه روشنفکر، زمانه را می‌سازد، اما از فضای اجتماعی زیسته خود متاثر است، گفت: نگارش کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» سال ۴۳ آغاز و سال ۴۸ به پایان رسیده و لازم است در دوره خود دیده شود. کتاب در تداوم جریان روشنفکری و حتی در واکنش و نقد این جریان است. کما اینکه علی شریعتی و خود جلال وقتی راجع به روشنفکران صحبت می‌کنند، نسل قبل از خود را نقد می‌کنند.

وی نقد جلال به جریان روشنفکری را بی‌توجهی به مفهوم غرب‌زدگی و استعمار دانست و ادامه داد: جلال در کتاب این موضوع بی‌توجهی روشنفکران را محور مباحث خود قرار می‌دهد و می‌گوید، این انگیزه من در نوشتن کتاب شد. کشتار ۱۵ خرداد اتفاق افتاد، اما جریان روشنفکری مقابل آن سکوت کرد. امام (ره) در سال ۴۳ تبعید شدند، جریان روشنفکری سکوت کرد. جلال به این می‌پردازد که چرا جریان روشنفکری که اساساً منتقد است و باید منتقد رفتارهای غیرقانونی و ناعادلانه باشد، سکوت کرده است؛ این ورود جلال به این موضوع است.

این نویسنده درباره ایده اصلی جلال در نگارش کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» و تعریفی که از جریان روشنفکری ارائه داده، گفت: جلال «در خدمت و خیانت روشنفکران» تعریفی موسع از مفهوم روشنفکری ارائه می‌دهد. می‌گوید که معادل واژه روشنفکر، انتلکتوئل در زبان فرانسه است و در زمان مشروطه به عنوان منورالفکر استفاده شد. شاید بتوان معنای این واژه را در زبان خودمان معادل واژگانی چون هوشمند، فرزانه و خِبره در نظر گرفت.

این پژوهشگر تاریخ، با بیان اینکه روشنفکر در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» عمدتاً به معنای منتقد است، گفت: روشنفکر از نظر جلال سعی می‌کند به جامعه خود آگاهی دهد. با این تعریف جلال می‌گوید ما فقط در دوران تجدد روشنفکر نداریم. در اعماق تاریخ هر جا فردی صاحب آگاهی و دانش هست، یک رسالت اجتماعی دارد برای آنکه جامعه را هدایت کند و تاثیرگذار باشد.

وی افزود: در واقع جلال تفسیر موسعی از جریان روشنفکری ارائه می‌دهد که به نظر می‌رسد نقطه قوت جلال هم همین تعریف جامعی است که از جریان روشنفکری دارد. اینکه جلال در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» به نوعی برای روشنفکران تعیین تکلیف می‌کند، به همین نگاه عام او به جریان روشنفکری و تعریف وسیعی که از این جریان ارائه می‌دهد، مربوط می‌شود. تعریف جلال از روشنفکری به پیامبران نیز مربوط می‌شود و می‌گوید پیامبران هم می‌توانند روشنفکر قلمداد شوند زیرا آن‌ها روشنفکران و روشنگران زمانه خودشان هستند. منتهی زبان آنها با روشنفکری دوران تجدد فرق دارد و زبان وحی است.

اسماعیلی ادامه داد: جلال تعریف موسعی از روشنفکری ارائه می‌دهد تا بتواند در زمانه‌ای که خود زیست می‌کند نتیجه‌گیری مورد نظر خود را داشته باشد. او می‌خواهد ما را متوجه این معنا کند که روشنفکر نباید لزوماً خود را مقلد آنچه در غرب اتفاق افتاده بداند. او تاکید دارد که روشنفکری لزوماً مفهومی متعلق به تجدد نیست، روشنفکری در هر زمانی بوده و باید با صلاح آگاهی‌بخشی با ساختارهای غیرعادلانه در هر وضعیتی مبارزه و مقابله کند.

این تاریخ‌پژوه با بیان اینکه از نظر جلال رسالت روشنفکر تغییری نکرده است، افزود: از نظر جلال انجام این رسالت شرایطی دارد که یکی از آن شروط این است که روشنفکر فرصت کسب دانش زمان خود را داشته باشد و بر اساس آن آگاهی‌بخشی انجام دهد. یا مثلاً طبق تعریف جلال از روشنفکر، لازم است که روشنفکر شجاعت داشته باشد؛ زیرا بسیاری از انسان‌ها علم می‌آموزند، ولی محافظه‌کاری مانع می‌شود که کاری انجام دهند. یعنی در کنار داشتن علم و آگاهی، نترس بودن هم از نظر او یکی از شروط روشنفکری است.

مقلدان از رسالت روشنفکری فاصله دارند
به گفته اسماعیلی جلال تقلید کردن روشنفکران را به این دلیل نقد و رد می‌کند که معتقد است مقلدان از رسالت روشنفکری فاصله دارند.

وی گفت: روح کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» این است که روشنفکر نسبت به چیزی تعبد و تعصب نداشته باشد. جالب اینجاست که جلال از واژه‌های خرد و عقلانیت کمتر استفاده می‌کند.

این تاریخ‌پژوه با بیان اینکه مهم‌ترین نقد جلال به جریان روشنفکری دوران خود این است که می‌گوید اینها در برابر استعمار سکوت کرده‌اند، افزود: البته مفهوم استعمار در دوره ما با مفهوم مورد نظر جلال تفاوت دارد، ما بیشتر به غارت اقتصادی و منابع طبیعی نظر داریم ولی جلال به ابعاد فرهنگی و اجتماعی استعمار توجه دارد.

اسماعیلی با تاکید بر اینکه جلال شکل و شمایل غربی روشنفکری را مورد نقد قرار داده، گفت: جلال می‌گوید روشنفکران با شکل و شمایل غربی و تحصیل در مدرسه یا دانشگاه غربی پُز روشنفکری داشتند و این نمادها و نشانه‌ها مانع از شکل‌گیری جریان روشنفکری واقعی شده است.

وی کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را گام بعدی کتاب «غرب‌زدگی» جلال دانست و بیان کرد: جلال می‌گوید منافع جریان استعماری در ایران این بود که فرهنگ بومی و ساختارهای اجتماعی جامعه ما را از بین ببرد؛ همان حرف‌هایی که پیشتر به نوع دیگری در کتاب غرب‌زدگی مطرح شده بود.

اسماعیلی عنوان کرد: جلال وقتی در مورد روحانیت صحبت می‌کند می‌گوید که در روحانیت نیز شخص متعصب وجود دارد. روحانیت یک طبقه واحد که حکم واحد داشته باشد، نیست. جلال از شیخ فضل‌الله نوری می‌گوید و روحانیونی که در جریان مشروطه موثر بودند. حتی از پدر خودش صحبت می‌کند و او را نقد می‌کند. جلال می‌گوید روحانیت خدمات بسیاری داشته است. او به نهضت نفت می‌پردازد و اینکه روحانیت در این دوره‌ها پیشتاز بوده است.

وی گفت: بزرگ‌ترین ویژگی جلال در این کتاب این است سعی می‌کند تعصب‌ها را کنار گذاشته و رد کند. در آن سال مهم‌ترین شخص روحانی مد نظر جلال امام خمینی (ره) بود. اینکه نهضتی که امام شروع کرد چه تاثیری بر خود جلال گذاشت، داستان مفصلی است. ضمن اینکه ما گرایش‌های مارکسیستی اولیه جلال را هم می‌دانیم و اینکه مارکسیست‌ها دین را افیون توده‌ها می‌دانند و آن جمله معروف مارکس را همه شنیده‌اند. در این شرایط امام (ره) گفته بود این تعریفی که شما از دین ارائه می‌دهید، درست نیست. امام (ره) تصویری از دین ارائه می‌دهند که یک حرکت آوانگارد و پویا در مقابله با ظلم است. جلال این را می‌دید و به این نگاه گرایش داشت.

اسماعیلی کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را تجربه زیسته خود جلال دانست و گفت: جلال نه مورخ است، نه پژوهشگر است و نه فیلسوف. وقتی در حال نگارش این کتاب بود که پنج سال درگیر آن شد، حتی سند تاریخی نیافت و تاریخ تحول ننوشت. زبان او در کتاب آزاد است و آنچه را که فهمیده نوشته است.

روشنفکران و مسئله همسویی با غرب

وی اشاره کرد: جلال بزرگ‌ترین خیانت جریان روشنفکری متاثر از غرب را همسویی آنها با غرب می‌داند؛ غربی که ماهیتاً استعمارگر است و می‌خواهد فرهنگ خود را جایگزین فرهنگ‌های دیگر کند و تمام فرهنگ‌های دیگر را نابود کند. جلال می‌گوید مدارس جدید مرکز روشنفکری است و این مدارس یک شکاف اجتماعی عمیق در جامعه ایران به وجود آورده است. در ادامه آن مدارس جدید، دانشگاه‌های جدید ایجاد شد. دو منبع معرفتی متضاد و متفاوت که عامل یک شکاف اجتماعی تاریخی شد و جلال در کتاب خود می‌گوید موسسان اصلی این مدارس، غربی‌ها هستند که از قرن هجدهم تا بیستم این مدارس را در همه‌جا تاسیس کرده‌اند.

این پژوهشگر تاریخ به کینه روشنفکران از جلال اشاره کرد و گفت: این پاداش کلوخ‌انداز است. اما جلال اگر می‌ترسید و نگران این مسائل بود، اصلاً در دوران حکومت پهلوی این مباحث را مطرح نمی‌کرد. او یک آرمانگرا بود و اساساً اینکه از سیاست بُرید و این اقدامش در تمام زندگی جلال سایه انداخته، به خاطر آرمانگرا بودنش بود. نه فقط جلال، هر کس دیگری که یک حرکت نو را انجام می‌دهد، برایش مهم نیست واکنش دیگران چیست.

اسماعیلی در بخش دیگری از سخنانش بیان کرد: یک نقد مهم جلال این است که بعد سال ۳۲ و پس از کودتای مشروطه با فضای اختناقی که در کشور حاکم شد، جریان روشنفکری جذب حکومت شد. جلال می‌گوید من به جز یک سری استثنا روشنفکران زیادی را نمی‌بینم که رسالت خود را انجام دهند. جلال این جریان را حرکتی از سوی حکومت می‌داند که کاری کند جریان روشنفکری و حکومت را به جان هم بیندازد. جلال می‌گوید جریان روشنفکری باید باهوش‌تر از این باشد که وارد زمین بازی حکومت شود.

وی ادامه داد: از نظر جلال روشنفکر منتقد نهادهای قدرت است و گاهی ممکن است در برخی جوامع نهاد دین، به نهاد قدرت بدل شود و گاهی آغشته می‌شوند به محافظه‌کاری و رویه‌هایی که عادلانه و عاقلانه نیست. در این رابطه تکلیف جلال با حکومت پهلوی روشن بود، او تکلیف خود را با روحانیت هم روشن کرده بود و حتی آنها را نقد می‌کرد و از جریانات پیشرو در روحانیت حمایت می‌کرد.

حمیدرضا اسماعیلی در پایان گفت: جلال به استعمار نیز پرداخت و این ضلع سومی بود که مورد توجه جلال بود. جلال وقتی از استعمار صحبت می‌کند از یک نظام سلطه جهانی سخن می‌گوید. یعنی از آنها که می‌خواهند یک حکومت جهانی با نظمی جدید ایجاد کنند. در واقع او درباره نظم نوین جهانی دوره خودش سخن می‌گوید. به همین منظور کمتر به حکومت پهلوی اشارات صریح می‌کند، زیرا موضوع را جهانی می‌بیند. البته او مورد نقد و خشم حکومت پهلوی بود، ولی تمرکزش بر استعمار جهانی بوده است.

سی‌ویکمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران با شعار «آینده خواندنی است» از بیست‌وسوم تا سی‌ام آبان‌ماه ۱۴۰۲ برگزار می‌شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها