به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «مبارزه برای ایران» یک پژوهش عمیق و سرشار از جزئیات است که با توجه به ارزیابی تمام منابع و مصادر موجود در پی شناخت نقش آمریکا و بریتانیا در حذف دولت مصدق از ایران است. در آستانه بهار ۱۳۲۹، دولت مصدق صنعت نفت ایران را ملی کرد تا منابعی را برای توسعه اقتصادی و اجتماعی تحت کنترل داخلی تامین کند. اقدامات پنهان و آشکار مستمر و هماهنگ از سوی مقامات ایالات متحده و بریتانیا، با حمایت شرکت نفت انگلیس و ایران (AIOC[1]، بعداً BP) و سایر شرکت های نفتی چندملیتی که واشنگتن و لندن برای حفظ دسترسی به ذخایر نفتی خاورمیانه به آنها متکی بودند، در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که محمدرضا پهلوی، شاه را به قدرت بازگرداند و به ادغام مجدد ایران در اقتصاد جهانی نفت منجر شد، به اوج خود رسید.
کتاب «مبارزه برای ایران» با استقرار منابع اولیه دولت ایالات متحده و انگلیس، آرشیو BP در دانشگاه وارویک، و مصاحبه ها و خاطرات شخصیتهای کلیدی ، تلاش کرده افسانهها و تصورات نادرست در مورد کودتا را از بین ببرد. مهمترین نتیجه این کتاب اثبات مسئولیت واشنگتن و لندن است: «دولت ایالات متحده به طور قابل توجهی در کودتا قبل، در حین و پس از عملیات مشارکت داشته است»(ص. ۱۷۲). علاوه بر این، بریتانیا «نقش مهمی» ایفا کرده است.(ص ۱۷۲) اینکه آیا این دخالت مهم، نتیجه کودتا را تعیین کرد یا نه؟ هنوز قابل بحث است، اما نتیجه «دقیقاً همان چیزی بود که ایالات متحده و بریتانیا به دنبالش بودند» (ص. ۱۷۴).
کتاب «مبارزه برای ایران» ممکن است حرف پایانی در این مورد نباشد، زیرا اسناد تعیینکننده نقشآفرینانی اصلی هنوز محرمانه یا غیرقابل دسترس باقی ماندهاند ولی نویسندگان معتقدند که انتشار اسناد جدید هم نمیتواند واقعیت اثرگذاری بریتانیا و آمریکا را در کودتا تغییر دهد.
کتاب «مبارزه برای ایران» نتیجه مطالعه دیوید اس. پینتر است که پژوهش خود را در سال ۲۰۰۳ نیمه کاره رها کرده بود چرا که معتقد بود در طبقهبندی اسناد مربوط به این رویداد اشتباه شده است.(ص .۱۱ مقدمه) انتشار اسناد جدید باعث شد وی پروژه تحقیقاتیاش را از سر بگیرد. وزارت امور خارجه ایالات متحده در سال ۲۰۱۷، یک جلد کتاب درباره تاریخچه بحران روابط آمریکا و ایران در مجموعه روابط خارجی ایالات متحده (FRUS) منتشر کرد که شامل نزدیک به هزار صفحه از مطالب طبقهبندی شده قبلی مربوط به سیاست خارجی ایالات متحده بود. جلد اولیه FRUS درباره بحران که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد، نقش واشنگتن را در امور سیاسی ایران و در کودتا ۲۸ مرداد تکذیب کرده بود اما مطالب جدید، همراه با سایر اسناد به دست آمده توسط آرشیو امنیت ملی در دانشگاه جورج واشنگتن، موجب شد دایره تحقیقات گستردهتر شود.(ص .۴)
کتاب «مبارزه برای ایران» همزمان با انتشار کتاب «نفت و پیشرفت در ایران: نفت، توسعه و جنگ سرد »[۲]، نویسنده همکار گریگوری برو، منتشر شد. جای تعجب نیست که کتابها به نتایج مشابهی در مورد روابط شمال-جنوب در طول جنگ سرد در داخل یک رژیم نفتی بینالمللی رسیده بودند که منحصراً توسط شرکتهای چندملیتی (به اصطلاح هفت خواهران) کنترل میشد. هر دو کتاب نشان میدهند که در مذاکرات بین تهران و مقامات AIOC، ایالات متحده به عنوان یک «میانجی صادق» عمل نکرد. زیرا واشنگتن تمایلی به اعطای کامل کنترل نفت به دولت ایران نداشت. به جای اینکه مقامات ایالات متحده در صنعت نفت ایران به عنوان میانجی بیطرف عمل کنند، به طور مداوم مصدق را تحت فشار قرار میدادند تا موضع بریتانیا را بپذیرد. ناسازگاری دولت بریتانیا منجر به اخراج نمایندگان AIOC از ایران شد. از قضا این مصدق بود که مقامات آمریکایی و بریتانیایی همزمان او را مقصر شکست مذاکرات جلوه میدادند.
هر دوی این کتابها نشان میدهند که مصدق نه ناسازگار بود، نه غیرمنطقی و نه ناتوان. علاوه بر این، او بیش از آنچه همتایانش در آن سوی میز مذاکره فکر میکردند، در مورد صنعت نفت بینالمللی آگاه بود. شاید مهمتر از همه، هر دو کتاب نشان میدهند که واشنگتن و لندن در درجه اول برای حفظ رژیم بینالمللی نفت تلاش می کردند. در واقع مقامات آمریکایی و بریتانیایی، ملی شدن منابع نفتی را تهدیدی بزرگتر از «تقدیم کردن ایران به کمونیسم» میدانستند.
کتاب «مبارزه برای ایران» تحلیل ظریفی از نگرانیهای ایالات متحده در مورد خطر سقوط ایران به دست کمونیسم ارائه میدهد. در ماههای بلافاصله پس از ملیشدن، مقامات آمریکایی بر اساس نظریه اولیه معتقد بودند اختلالات اقتصادی که در پی ملیسازی و تحریم اقتصاد ایران به وجود آمده میتواند اولین گام در مسیر رشد کمونیسم در ایران باشد. کتاب «مبارزه برای ایران» شواهدی را ارائه میکند که نشان میدهد مقامات آمریکایی حداقل در ابتدا چنین ترسهایی را در دل داشتند. به عنوان مثال، در مارس ۱۹۵۱، در حالی که سیاستمداران ایرانی هنوز در مورد ملی شدن بحث میکردند، شورای امنیت ملی به واشنگتن توصیه میکرد که «تمام اقدامات ممکن را انجام دهد تا اطمینان حاصل شود که ایران قربانی کمونیسم نمیشود» (ص ۳۹)
بلافاصله پس از ملی شدن، لوی دبلیو هندرسون سفیر ایالات متحده هشدار داد که جنبش ملی گرای مصدق ممکن است موضعی «طرفدار شوروی» اتخاذ کند.(ص .۷۸) سیا نگران «نفوذ قدرتمند [کمونیسم] در قالب حزب توده بود».(ص ۵۰) با این حال، تا سال ۱۹۵۳ تهدید کمونیسم به درستی تعریف نشده بود و در ذهن مقامات آمریکایی قریبالوقوع نبود. حزب توده در واقع تهدید معتبری برای دولت مصدق نبود. علاوه بر این، شواهد نشان میدهد که مسکو قصدی برای مداخله مستقیم نداشت و مصدق بهعنوان یک ملیگرا که به دنبال دگرگونی دموکراتیک اقتصاد و جامعه ایران است، به دنبال تثبیت پایگاههای خود بود. در عوض، پینتر و برو به طور متقاعدکنندهای استدلال میکنند، ترس از سقوط ایران به دست کمونیسم در زمان مصدق که دراسناد و پژوهشهای دیگران به عنوان توضیحی برای تصمیمگیری ایالات متحده وجود دارد، افسانهای است که توسط تبلیغات متمرکز و مستمر افرادی مثل هندرسون سفیر آمریکا، در آستانه کودتا ساخته شده است و تداوم یافته است.
هدف اصلی واشنگتن برای برکناری مصدق به این دلیل نبود که ادامه رهبری وی منجر به «تقدیم ایران به کمونیسم» میشد، بلکه به این دلیل انجام شد که کنترل غرب بر ایران و در واقع همه منابع نفتی منطقه، مزایای اساسی برای حفظ نفوذ و قدرت جهانی آمریکا را فراهم میکرد. جریان بینالمللی نفت برای سلامت اقتصادهای غربی و تسلیح متحدان تحت حمایت سازمان پیمان آتلانتیک و سایر پیمانهای دفاعی متقابل حیاتی بود. اگرچه ملیگرایی و ناسیونالیزم در ایران بیسابقه نبود، اما مقاومت مقامات آمریکایی به دلیل ترس از تقلید سایر کشورهای منطقه ازایران بود. حفظ دسترسی به نفت جنوب، اولویت اصلی سیاست امنیت ملی «ضد کمونیستی» بود که در خدمت منافع امپراتوری آمریکا پس از جنگ بود.
[1] Anglo-Persian Oil Company
[2] Gregory Brew; Petroleum and Progress in Iran, Oil, Development, and the Cold War (Cambridge University Press 2022)
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نظر شما