سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «جنبش جنگل در رویارویی با رویدادهای داخلی و بینالمللی» تالیف دکتر عباس پناهی دانشیار تاریخ و مطالعات ایرانشناسی دانشگاه است که گزیده مجموعه مقالات همایش «بازتابهای داخلی و خارجی جنبش جنگل» را گردآوری کرده است. در این کتاب مقالاتی از پژمان دیلمی، سهراب یزدانی، عباس قدیمی قیداری، نیره دلیر، ناصر عظیمی، هومن یوسفدهی، سید هاشم موسوی، محمد شورمیج، حمید عباداللهی چنذانق، محمدحسین اسماعیلی سنگری، ابوالفضل حسن آبادی، نصرالله پورمحمدی املشی، مونا اسالمنژاد گیلوائی، مرتضی مسرور علی نودهی، مسعود کثیری، قربانعلی کناررودی، ولی جهانی، حمید امیدی، حسن شجائی دیوکلائی، رضا شجری، جواد نظری مقدم، رضا علیزاده، نادیا ره، رحیم روحبخش، محمدرضا عسکرانی، سید مومن منفرد و… منتشر شده و پژوهشگران دیدگاههای خود را درباره جنبش جنگل ارائه دادهاند. با پناهی به مناسبت درگذشت میرزا کوچک خان گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
کتاب «جنبش جنگل در رویارویی با رویدادهای داخلی و بینالمللی» طی چه فرآیندی منتشر شد؟ درباره همایشی که منجر به انتشار این کتاب شد توضیح دهید.
کتاب «جنبش جنگل در رویارویی با رویدادهای داخلی و بینالمللی» مجموعه مقالاتی است که طی همایشی در سال ۱۴۰۰ برگزار شد و هدف آن بزرگداشت یکصدمین سالروز خاموشی جنبش جنگل بوده است. دبیر علمی این همایش پس از رایزنی و مشاوره با استادان صاحبقلم در این حوزه در داخل و خارج از کشور، بستر برگزاری این رخداد علمی را فراهم کرد. پس از تشکیل دبیرخانه همایش، محورها و موضوعات همایش پیشرو مورد استقبال پژوهشگران داخلی از استانهای آذربایجان شرقی، اصفهان، ایلام، تهران، چهارمحال بختیاری، خراسان رضوی، خراسان شمالی، خوزستان، زنجان، فارس، قزوین، قم، گیلان، مازندران، مرکزی، همدان و کهگیلویه و بویراحمد و همچنین دپارتمانهای ایرانشناسی از کشورهای روسیه، گرجستان، ارمنستان و آلمان قرار گرفت. در نهایت گزیدهای از مقالات برگزیده در مجموعه حاضر انتخاب و منتشر شده است.
مقالات این کتاب چه یافتههای جدیدی درباره جنبش جنگل و موضوعات حول آن داشتهاند؟ اصلیترین موضوعاتی که در کتاب به آنها پرداخته شده چیست؟
مقالات این کتاب با دو رویکردِ بررسی کارکردهای داخلی و خارجی جنبش جنگل نگاشته شدهاند. نویسندگان این مقالات تلاش داشتند تا به بررسی نقش شخصیتها، احزاب، گروههای ایرانی از یک سو و همچنین نقش و کارکرد دولت های خارجی و همچنین مناسبات جنگلیها با آنان را در مقالات خود مورد بررسی قرار دهند.
جنبش جنگل چگونه شکل گرفت؟ خواستههای اصلی آنچه بود؟
جنبش جنگل در سرزمینی به وقوع پیوست که ریشههای مبارزه دهقانی و انقلابی از میانه عصر صفویه تا پایان دوران حکومت قاجاریه به عنوان یکی از شاخصههای سیاسی و اجتماعی آن به شمار میرفت. ثروت این سرزمین موجب طمع حکومتها و فشار بر روستائیان به منظور بهرهوری بیشتر از نیروی کار و ثروت خدادادیشان میشد. این روند و نگاه حکومتهای چیره بر ایران تا عصر قاجار تداوم یافت. در کنار برخورد حکومتهای چیره بر ایران با مردم، در دهههای نخست حکومت قاجارها حریف دیگری نیز وارد میدان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی گیلان شد. این حریف، روسیه بود. روسهای تزاری در تمام دوره حکومت قاجار تا وقوع انقلاب بلشویکی در آن کشور، اربابان بیرقیب گیلان به شمار میرفتند؛ به گونهای که حکام گیلان برای انجام هر دستوری پیش ازکسب تکلیف از حکومت مرکزی، از کنسول روسیه در رشت اجازه میگرفتند. این نگاه و فشار روسیه بر سرزمین گیلان یکی از مهمترین دلایل پرالتهابشدن رویدادهای مشروطیت در گیلان بود و بعدها نیز انقلابیونی نظیر میرزا رحیم شیشهبر، میرزا حسین کسمایی، میرزا کوچکخان و برخی دیگر از رهبران جنگل، یکی از نخستین اهداف اساسی خود را در افروختن شعلۀ آتش جنبش جنگل، اخراج بیگانگان به ویژه روسها از گیلان قرار دادند. به طور کلی روسها کارنامه خوبی از خود در فرهنگ و تاریخ ایران برجای ننهادند. شاید یکی از دلایل فضای منفی افکار عمومی ایران درباره روسیه ناشی از همین سیاست مداخله جویانه تاریخی آنان در ایران بوده است.
جنبش جنگل در دوره هفتساله خود همزمان با تحولاتی بوده که مهمترین تحولات ایران معاصر را شکل داده است. حلقههای تاریخی ایران که مصادف با سقوط تزاریسم، شکلگیری شَبح کمونیزم، قدرتیابی رضاخان و رضاشاه بعدی، ظهور اقتصادی نفتی و سایر تحولات فکری و فرهنگی ایران را شامل شده و این تحولات نیز اقتصاد، فرهنگ، هنر و سیاست ایران گره خورده است. این درهمتنیدگی موجب شده است تا جنگلیها به همان اندازه که موافقانی دارند، از دشمنانی نیز برخوردار باشند، با این حال جنگلیها از روز نخست قیام خود تاکید بر ایرانیت، وطنگرایی، استقلال، آزادی و سایر مفاهیم مرتبط با ملیگرایی را در سرلوحه برنامههای خود داشتند. جنبش جنگل، قربانی آرمانهای ایراندوستی خود شده است. جنبش جنگل و شیوه مبارزه جنگلیها ریشه در خلقیات گیلانیان دارد، در سراسر تاریخ ایران همواره گیلانیان با جنبشهای اجتماعی این مرزوبوم گره خورده است. نقش گیلانیان در جنبشهای اجتماعی عصر صفویه، مشروطه و دیگر بزنگاههای تاریخی از حافظه تاریخی ایرانیان محوشدنی نیست. در جریان مشروطه، ظهیرالدوله حاکم گیلان، وقتی در برابر فشارهای شاه مستبد محمدعلی شاه مبنی بر سرکوب خشونتبار گیلانیان قرار گرفت به وی اشاره کرد، گیلانیان برنمیخیزند، اما به پا خاستند، نمینشینند. این موضوع نشاندهنده واکنشهای اجتماعی مردم گیلان در برابر سیستم استبدادی و دیکتاتوری و همچنین اهمیت خیزشهای اجتماعی در گیلان است.
جنگلیها به ویژه شخص میرزا کوچک در طول مبارزه خود همواره بر آرمانهای خود تاکید داشته و بر آن وفادار بودهاند. این نکته در طول هفتساله جنبش بارها به چشم میخورد. با این حال تحولاتی در این دوران به وقوع پیوست که خارج از اراده شخصیت ها و رهبر این جنبش بود، نتیجه این رفتارها و اقدامات برای آینده ایران شوم بود. در ایران دوستی جنگلیها شک و تردیدی نیست. از نظر فکری، جنگلیها ایدئولوژی خود را در روزنامه جنگل چنین بیان کردهاند: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم؛ استقلالی به تمام معنی کلمه؛ یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی. اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم، این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به همصدایی کرده خواستار مساعدتیم.»
جنبش جنگل در تاریخ هفتساله خود (۱۲۹۴-۱۳۰۰ خ.)، به جهت رویدادهای سیاسی داخلی و خارجی مراحل پرالتهابی را از سر گذراند؛ زیرا جنگلیها نخست در دو جبهه علیه حاکمان محلی و روسیه تزاری میجنگیدند؛ اما پس از وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه و خروج روس-های تزاری، شعلهورشدن آتش جنگ جهانی موجب واردشدن انگلستان در فضای سیاسی ایران و گیلان و همچنین بلشویکها در این ماجراها گشت. از سویی دیگر ورود چهرههای گوناگون به جنبش و اندیشههای متعدد و متناقض با بنیانگذاران جنبش و هیأت اتحاد اسلام و سازش با برخی از جریانها و شخصیتها موجب چندپارگی جنبش از (۱۲۹۸ خ.) تا خاموشی آن در آذرماه (۱۳۰۰ خ.) شد. در صورتی که اگر جنگلیها پس از خروج نیروهای روسی با دولت مرکزی یکی شده و اجازه ورد نیروهای بیگانه بلشویک به خاک گیلان را نمیدادند، هم بر اعتبار و حشمتشان در قضاوت تاریخی افزوده میشد و هم اینکه در تاریخ کارنامه بهتری از خود برجای میگذاشتند، اما آنها به دلیل بیتجربگی در عرصه سیاسی راه دیگری برگزیدند. زیرا پس از خروج نیروهای روسیه تزاری از گیلان، بلشویکها بدون اجازه از دولت مرکزی ایران و حتی نیروهای جنگلیها به بهانه تعقیب نیروهای ضد انقلاب پای در گیلان گذاشته و پس از پای نهادن در سرزمین گیلان توانستند در هسته مرکزی رهبری جنبش جنگل نیز نفوذ کنند. در نهایت بلشویکها با ایجاد نفاق در جنبش و همچنین سازش با دولت مرکزی ایران و دولت انگلستان ضربه نهایی را بر پیکر جنبش وارد کرد و واقعه مُلاسرا، مُهر پایانی بر حیات سیاسی جنبش جنگل بود. با وجود اینکه بلشویکها خود را نیروی آزادیبخش جهانی معروفی کرده و در پروپاگانداهایشان نیز خود را حامی نیروهای انقلابی میدانستند، اما آنان پای در مسیر اهداف استعماری روسهای تزاری نهاده و منافع ملی کشور خویش را بر قربانی کردن جنگلیها ترجیح دادند. این رویکرد روسها نشان داد که همسایه شمالی براساس دکترین و مانیفست پطر کبیر درباره ایران همواره از ایران به عنوان ابزاری جهت توسعه منافع خود در سطح منطقهای و جهانی مینگرد و از ایران انتظاری «بیش از گوشت دَم توپ» ندارد.
جنبش جنگل نه جریانی واپسگرایانه و نه مدعی انقلابیگری به معنای امروزی بود. این جنبش نخست پاسخی بود به رفتارهای مداخلهجویانه روسیه که همواره بر بخشهای سواحل جنوبی کاسپین، شمال خراسان و آذربایجان چنگ میانداخت، سپس نیز مانعی در برابر رفتارهای مداخلهجویانه انگلیسیها در گیلان و ایران شد. برای دفع دشمن، جنگلیها نخست به عثمانی گراییدند، و برای رهایی از شَر دومی، به بلشویکها پناه جستند وحتی به شکرانه ورودشان به گیلان نماز بَرجای آوردند (سپهر، ۱۰۸:۱۳۶۲). هرچند جنگلیها پس از رفتارهای مداخله جویانه و ناشایست عثمانی در پهنه غربی ایران از آنها ابراز انزجار و قطع ارتباط کردند، اما گرایش آنان به بلشویکها با خود نتیجهای ناگوار برای جنبش و ایران به ارمغان آورد. در حالی که روسهای بلشویک بر گیلان تحمیل شدند و مهمانانی ناخوانده بودند، به هر حال ورود آنان به گیلان و عرصه تحولات سیاسی و فکری ایران موجب ایجاد فاجعه در تاریخ معاصر این سرزمین شد. جنبش جنگل نمایشی ناموفق از جنبشهای معاصر بود، که در کشاکش اندیشهها و ایدئولوژیهای جدید که با آن در ارتباط بود به دلیل عدم درک تحولات ایران و جهان نتوانست به موفقیت دست یابد. در نتیجه برخی از سیاستهایی که جنگلیها در سالهای آخر اتخاذ نمودند، موجب ناکامیشان شد. از این کارنامه سیاسی جنبش جنگل باید درسی در عرصه دیپلماسی سیاسی ایران امروز و فردا باشد. متاسفانه هنوز به تجربه دیروز باور نداشته و آن را دستمایه اغراض خود قرار میدهند، درحالی که تاریخ تنها ارائه دهنده یک پرده از واقعیت است.
نیروهای اجتماعی و هوادارانی که از این جنبش حمایت میکردند شامل چه گروههایی بودند و کدام یک از آنان نقش بیشتری داشتند؟
هواداران نخستین و پایهگذاران جنبش درحقیقت دموکراتها بودند اما هیئت اتحادیه اسلام مغزهای متفکر این جنبش را تشکیل میداد. بعدها چپها و بلشویکها جزو هواداران دو آتشه جنبش بودند و جنبش جنگل را به منزله جنبشی آزادیبخش مینگریستند. از نظر اجتماعی توده ناراضی مردم گیلان که تحت ستم اربابان بودند، نقش مهمی در تشکیلات نظامی جنبش برعهده داشتند و علاوه بر آنان نیز پیشهوران شهری نیز از حامیان جنبش به شمار میآمدند.
میدانیم که رهبران جنبش جنگل به ولادیمیر لنین نامه نوشته بودند و از او درخواست کمک داشتند. نقش اتحاد جماهیر شوروی در جنبش چه بود؟ رویکرد میرزا کوچک خان به شوروی چگونه بود؟
رویکرد میرزا به شوروی رویکردی تاکتیکی بوده است. میدانیم که انقلاب سرخ در روسیه پس از جنبش جنگل به وقوع پیوست در نتیجه طی سالهای نخست هنوز شوروی متزلزلتر از آن بود که نگاهی خاص به ایران داشته باشد. رویکرد میرزا کوچک جنگلی به لنین به عنوان انسانی انقلابی بوده است. پس از پیروزی انقلاب روسیه در ۲۵ آذر ۱۲۹۶ و رویکارآمدن دولت بلشویکی روسیه، لنین در طی اعلامیهای قرارداد تقسیم ایران را بیاعتبار و ملغی کرد؛ اما انگلیس در این زمان از خارجکردن نیروهای خود ممانعت به عمل آورد. در این بین میرزا کوچکخان جنگلی که امید داشت لنین بر سر توافقات خود بماند و او بتواند از این فرصت برای مقابله با انگلیسیها استفاده کند، طی نامه هایی به لنین ابراز صمیمت خود را اعلام کرده و از او برای مقابله با انگلیس یاری خواست.
دولت انگلستان چه نقشی در تضعیف جنبش داشت؟
همواره جنبش جنگل و میرزا کوچک دو دولت روسیه و انگلستان را دولت استعماری تلقی مینمود. ازاینرو عوامل و عناصر جنبش جنگل از آغاز تا پایان، سیاست ضد انگلیسی را تعقیب داشتند. به نظر میآید رهبران جنبش جنگل که در ذهنیت خود همواره روسیه تزاری و انگلستان را در چپاول و استعمار ایران سهیم میدانستند؛ بعد از انقلاب بلشویکی (۱۹۱۷ م) و سقوط تزاریسم روسیه و با پیروزی لنین، خود را از جانب روسیه در امنیت میدیدند و تنها قدرت جهانی معارض را انگلستان میپنداشتند؛ ازاینجهت بود که بیمهابا و بیاحتیاط به انگلستان بهعنوان دولت استعمارگر -در بیانیهها و در مقالات متعدد و در روزنامه رسمی جنبش جنگل (روزنامه جنگل) - به حمله و موضعگیری منفی میپرداختند. بهعنوان نمونه در شماره دوم روزنامه جنگل مقالهای تحت عنوان «یک دادخواهی وجدانی» سیاست استعماری روسیه تزاری و انگلستان مورد حمله و نکوهش است
اختلافات درونی میان رهبران جنبش بر سر چه بود و چه نقشی در شکست آنها داشت؟
یکی از ویژگیهای جنبش جنگل، شکلگیری این جنبش توسط شخصیتهایی بود که از ابتدا از نظر پایگاه فکری، اجتماعی و اقتصادی نامتجانس بودند. دو رهبر نخستین آن یعنی میرزا و حاج احمد کسمایی تفاوت دیدگاههای اساسی داشتند و بعدها دکتر حشمت نیز درباره ادامه مبارزه نیز با تردید به این موضوع مینگریست. همچنین با گسترش نهضت جنگل و پیوستن برخی از چهرههای نزدیک به مرام و مسلک بلشویکی نظیر حیدرخان عمواغلی، احساناللهخان و خالو قربان و دیگران، نهضت وارد مرحله نوینی شد. این شخصیتها نیز هیچ سنخینی با میرزا نداشتند و تنها هدف مشترک شان دشمنی با بریتانیا بود. به دنبال حضور مستقیم بلشویکها در گیلان و طرح ایجاد جمهوری شورایی، به تدریج موجب ایجاد دودستگی و اختلاف در بین نیروهای نهضت جنگل از طرفی و اتحاد و تقویت و بهمپیوستگی نیروهای دولتی و شخصیتهای منطقهای و ملّی مخالف نفوذ و حضور بلشویکها از سوی دیگر شد.
هر چند میرزا در ابتدا حرکت خود را به عنوان یک حرکت ملی آغاز کرد ولی روند حوادث در آینده به گونهای رقم خورد که این جنبش رنگ و بوی محلی به خود گرفت و فراگیر نشد. جنبش جنگل به دلایل مختلف از جمله نداشتن آذوقه، نبودن مراکز ثابت برای عملیات، در محاصرهماندن، جنگهای شبانهروزی، بارانهای متوالی، بیخوابی و خستگی نفرات، فقر مالی، فقدان وسایل نقلیه، دستگیری یاران و نزدیکانش و محبوسشدن قوای فکری جنگل و بمبارانهای متوالی دچار ضعف و پراکندگی گشت.
در سال آخر جنبش نیز پس از چیرگی جناح بلشویک بر جنبش، سیاست خارجی شوروی و تغییر رویه حزب بلشویک در برابر دولت مرکزی ایران و دولت انگلیس سبب تضعیف و سقوط جنبش جنگل شد. در این مرحله اختلاف درون جنبش جنگل به خصوص افراطیگری جناح حزب عدالت (چپ)، تغییر رویه دولت بلشویک شوروی نسبت به ایران و عهدنامه مودت آنها با دولت ایران (۱۹۲۱ م.)، خروج نیروهای روسی از گیلان و عدم حمایت از جنبش جنگل و کنارآمدن موقتی با سیاست سرمایهداری انگلیس در سطح بینالملل، شرایط را برای شکست نهایی جنبش جنگل فراهم کرد؛ زیرا جنبش جنگل دیگر قادر نبود از پس نیروهای تجدید سازمانیافته و تقویتشده دولت مرکزی برآید. از سوی دیگر، امکانات انسانی، منابع اقتصادی و نیروی نظامی جنگلیها برای نبرد با دولت مرکزی محدود بود، لذا با کنارهگیری دولت شوروی از حمایت جنگل و تخلیۀ نیروهای آنها از ایران، دیگر سدی در برابر نیروهای مرکزی و انگلیس وجود نداشت و خیلی سریع سبب اضمحلال و فروپاشی نهایی جنبش جنگل شد.
تاثیر جنبش جنگل بر تاریخ معاصر ایران چیست و چه تاثیراتی بر جنبشها و رویدادهای تاریخی پس از خود گذاشته است؟
جنبش جنگل از نظر فکری و اجتماعی تاثیر زیادی بر تفکر سیاسی ایران مدرن به ویژه در عصر پهلوی داشت. این جنبش پدر معنوی مبارزه و جنبشهای چریکی و مخالفت در برابر حکومت تلقی میشد. جنگل در ادبیات ایران عصر پهلوی به مثابه مبارزه بوده است. این نکته در اشعار و آثار نویسندگانی ایرانی و حتی هنرمندان به خوبی بازتاب یافته است. با این حال از منظر تجربهگرایی میتوان جنبش جنگل را به عنوانی پردهای از تاریخ معاصر دانست که درگیر تحولات داخلی و رویدادهای حارجی شد اما رهبران آن به دلیل عدم تجربه و دوراندیشی سیاسی درگیر حربه و بازیچه منافع سیاسی دولتهای بزرگ شدند.
نظر شما