سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ ابراهیم کاظمی مقدم، پژوهشگر طنز: ابوالفضل زرویی نصرآباد از آن آدمهایی است که وقتی اسمش را روی جلد کتاب میبینی، نمیدانی چه کتابی خواهی خواند. شعر یا نثر، طنز یا جدی، پژوهش یا دلنوشته، سیاسی یا آئینی! ولی خب مطمئن هستی چیز خوبی است… کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی را میتوانید از انتشارات نیستان و در ۲۲۴ صفحه چاپی و الکترونیکی تهیه کنید و بخوانید و یا صوتی آن را از کتابخوانهای اینترنتی خریداری کرده و بشنوید.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: «حضرت استاد سرپرفسور حسنعلی خان مستوفی کیست؟ اردیبهشت ماه امسال (سال ۱۳۷۹ ه.ش) که دوست عزیزم سیدعلی میرفتاح از من خواست تا صفحه طنزی برای «مهر» دوره جدید تدارک ببینم، به لطایفالحیل زیر بار نرفتم. این شانه خالی کردن دلایلی متعددی داشت؛ یکی اینکه در خود هیچ میلی به طنزنویسی احساس نمیکردم. خسته شدن حق طبیعی انسان است. از طنز و طنزپردازی خستهام. شاید عزیزی بگوید طنز نوشتن که خستگی ندارد. مگر کسی از خندیدن و خنداندن خسته میشود؟ در پاسخ به این سؤال، ناچارم مثال بزنم: ببینید وقتی سر ظهر یا تنگ غروب، خسته و گرسنه به خانه برمیگردید، اگر احتمالاً از کنار یک رستوران عبور کنید، بوی خوش چلوکباب، مست و مدهوشتان میکند؛ چه بسا در دل با خود میگویید خوش به حال کارگران این چلوکبابیها، سر و کارشان با چه چیز نازنینی است! صبح کباب، ظهر کباب، شب کباب…! اگر پای درد دل کارگران چلوکبابی بنشینید، حتماً به شما خواهند گفت که چقدر از کباب خسته شدهاند. حتی بوی کباب آزارشان میدهد. نفرمایید «خوشی زیر دلشان زده» نخیر، واقعاً تکرار ملالآور است و چه قدر سخت است که آدم از چیزهای نازنینی مثل طنز یا چلوکباب خسته شود. دلیل دوم آنکه این بنده از چند ماه پیش از این، مشغول مطالعه و ویرایش دست نوشتههای ارزشمند حضرت استاد حسنعلیخان مستوفی بودم. شیرینی و جذابیت این اثر به حدی بود که ترجیح میدادم وقت خود را صرف تکمیل و آمادهسازی این کتاب ارزشمند کنم. استاد حسنعلیخان مستوفی برای کارگزاران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این مرزوبوم، نام و چهرهای شناخته شدهاند و به جرات میتوان گفت که در صد سال گذشته، ایشان بیشترین تأثیر را در روند تحولات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران داشتهاند. نثر موجز و بیان صادقانه ایشان در نگارش خاطرات به قدری جذاب و گیراست که خواننده اثر را دچار شگفتی میکند.»
شخصاً اوایل کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی را که خواندم فکر کردم جدی جدی یک آقای پیری در گوشه و کنار تهران نشسته و زرویی نصرآباد هم رفته خاطراتش را جمع کند. نثر کتاب به قدری جدی و واقعی بود که اوایل کتاب که گفت من جای رضاخان به تخت نشستم، من هم رفتم کلی سرچ کردم و فیلم تاجگذاری را پیدا کردم.
طول کشید یکی پیدا شود به من بگوید این مطلب طنز است. یک بار یک جایی به شوخی گفتم متروی تهران را هرچه خودم با مردم مشکل داشتم که متن طنز را جدی میگیرند سر خودم آمد. جالب این است که آنقدر مطالب جدی بود که خیلی از جاهاه دوباره حس میکردم واقعی است.
حسنعلیخان مستوفی یک شخصیت خیالی است که زرویی نصرآبادی خلق کرده و سلسله اخباری که در هرکجا دیده و شنیده را در یک کتاب به او نسبت میدهد. شخصیتی که خیلی عالم و معروف است و همه دانشمندان و هنرمندان جهان و حتی سلاطین به او ارادت دارند و اظهار محبت میکنند. از تابلوهایی که پیکاسو برایش میکشد فلاسفه ای که موفقیت خود را به او نسبت میدهند تا برجهایی که در آمریکا به نامش میکنند. انیشتین به او ارادت دارد و حتی چاپلین در سفری چند ساعته به ایران میخواهد با او ملاقات کند. برایش نامه مینویسند و به سمینارهای علمی دعوت میشود.
آنچه کتاب را خاص کرده همین واقعی بودن تمام وقایع در عین خیالی بودن آنهاست. زرویی اخباری را در روزنامه و مجلات میدید. مثلاً چاپلین به ایران آمد و یک ساعت بعد رفت. بعدها زمان نوشتن کتاب تمام اینها را به نام شخصیتی خیالی ثبت کرده است. این کار در زمانی که اینترنت و کامپیوتر مثل امروز نبودند واقعاً تحسین برانگیز است. اگر با مشاهیر علمی و هنری آشنا باشید لذت خواهید برد و اگر نشناسید مشتاق شناختنشان خواهید شد. چه چیزی بهتر از وا داشتن شما به تحقیق؟»
نظر شما