سه‌شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ - ۱۶:۱۳
دادخواهی یک خانواده برای رسیدن به باغ موروثی

رمان نوجوان «روز اول، روز آخر» نوشته معصومه میرابوطالبی است که به سرگذشت خانواده‌ای ایرانی با محوریت زندگی یک پسر نوجوان پرداخته است. در این مطلب، یادداشت علی‌الله سلیمی بر این کتاب را می‌خوانید.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علی‌الله سلیمی، نویسنده و روزنامه‌نگار: رمان نوجوان در کشورمان طی سال‌های اخیر در بخش آثار تألیفی جهش‌های قابل توجهی داشته که باعث ظهور و بروز نویسندگان تازه‌نفس و اغلب مستعد در این زمینه داستان‌نویسی برای نوجوانان شده است. به‌ویژه در حوزه رمان نوجوان که با جرأت می‌توان گفت در دهه اخیر، رمان‌های تألیفی برای نوجوانان از آثار ترجمه‌ای در این حوزه پیشی گرفته و برخی از ناشران، بخش مستقل و جداگانه‌ای به انتشار رمان‌های تألیفی نوجوان اختصاص داده و کارنامه نسبتاً پر و پیمانی در این بخش به نمایش گذاشته‌اند. از جمله، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی که واحد نوجوان این مرکز انتشاراتی را با عنوان «کتاب زیتون» از چندی پیش راه‌اندازی کرده و در این مدت آثار قابل توجهی هم منتشر کرده است.

یکی از این آثار، رمان نوجوان «روز اول، روز آخر» نوشته معصومه میرابوطالبی است که به سرگذشت خانواده‌ای ایرانی با محوریت زندگی یک پسر نوجوان پرداخته است. این رمان، داستان پدر و پسری است که پدر به‌یکباره گم می‌شود و پسر برای پیدا کردن او، قدم در راه سخت و دشواری می‌گذارد که بیشتر حالت مکاشفه در رازهای پدر دارد که با رفتن خود، اسرار نامکشوف بسیاری از ابعاد شخصیتی و موقعیتی خود را برای خانواده و اطرافیان جا گذاشته و حالا فرزند او، مسعود به همراه دوستش رضا برای آگاهی از سرگذشت پدر راهی یک سفر پرماجرا می‌شوند. بهانه این سفر، کمک به دادخواهی مادر خانواده در مطالبه یک باغ موروثی است که توسط فردی به نام نصرت تصاحب شده است. بنابر این، از همان ابتدای داستان، دو سرشاخه داستانی به طور همزمان کلید می‌خورد. در یک سوی ماجرا، مادر خواهان بازپس‌گیری باغ موروثی است که فرزند او، مسعود هم وارد ماجرا شده و با آتش‌زدن بخشی از درختان باغ به بحران پیشین دامن زده است.

در سوی دیگر ماجرا، مسعود بدون اطلاع مادر و بقیه اطرافیان، سفری را آغاز می‌کند که هدف آن، پیدا کردن پدر برای پایان دادن به ماجرای باغ موروثی خانواده و تصاحب‌شده از سوی نصرت، کارگر سابق پدربزرگ خود است. کلیت داستان به گونه‌ای است که سرشاخه اول داستان که همان موضوع باغ است، در ابتدا و به عنوان «بهانه روایت» مطرح می‌شود؛ اما خیلی زود محوریت داستان روی گم‌شدن پدر متمرکز و قصه اصلی، قصه پدرِ گمشده و تلاش‌های پسر برای پیدا کردن رد و نشانی از او می‌شود. موضوع باغ به حاشیه می‌رود و همه توجه مخاطب به پیچیدگی‌های مسئله گم شدن پدر معطوف می‌شود. به‌ویژه با گره‌افکنی و گره‌گشایی‌های پی در پی که هیجان داستان را به اوج می‌رساند.

با این حال، نویسنده از موضوع اول داستان که همان تلاش خانواده برای بازپس‌گیری باغ تصاحب شده است غفلت نکرده و حوادث مهم و کلیدی داستان را با مسئله باغ پیوند زده است؛ چرا که وقتی مسعود از مرگ پدر در غربت مطلع می‌شود و آن را به مادر هم اطلاع می‌دهد، مسئله دادخواهی خانواده برای رسیدن به باغ موروثی به ناحق تصادف‌شده از سوی فردی که حق خانواده مسعود را نادیده گرفته، وارد فاز تازه‌ای تازه‌ای می‌شود که این بار به مراتب شدیدتر و جدی‌تر است.

در این خصوص و در بخشی از رمان می‌خوانیم: «مسعود حالا رسیده بود به صف اول و مادر را می‌دید که چادر را محکم دور سرش گرفته. و مسعود فشار را روی انگشت‌های مشت شده‌اش می‌دید. مادر گفت: «پدر من بزرگ شما بود. می‌دونید که، هیچ وقت حق رو ناحق نکرد. شب خوابش نمی‌برد اگر خرده حسابی با کسی داشت. خودتون شاهد بودید که چند تا زمین رو آباد کرد. تا جون داشت دست مردم را گرفت و اگر کاری ازش برمی‌اومد «نه» نمی‌گفت.»

یکی از مردها گفت: «خدا پدرت رو بیامرزه. خوب مردی بود.»

مادر گفت: «شما می‌دونید که هر کی زمین رو آباد کنه برای اونه. من هم می‌دونم. حالا اون باغ پسته که سهم‌الارث منه و از بابام بهم رسیده، اون زمین رو کی آباد کرد؟ بابام یا نصرت که داره حق من و این سه تا بچه رو می‌خوره؟ شما بگید اون باغ رو کی آباد کرد؟ شماها که چشم داشتید و دیدید.»

چاپ اول (۱۴۰۲) کتاب «روز اول، روز آخر» نوشته معصومه میرابوطالبی با ویراستاری علیرضا ارسنجانی، طراحی جلد فاطمه روشن در ۱۹۶ صفحه به بهای ۱۱۵ هزار تومان از سوی بخش کتاب زیتون دفتر نشر فرهنگ اسلامی چاپ و منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط