به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، بیست و نهمین نشست انجمن «شعر درخت هرمزگان» با هدف نقد و بررسی آثار شاعران به صورت کارگاهی با پرداختن به مولفههای شعر امروز و به مناسبت روز مادر در آستانه ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) برگزار شد.
مسئول انجمن «شعر درخت هرمزگان» با انتشار عطر صلوات از شاعران استدعا نمود به پاس منزلت و مقام مادر و حرمت حضرت فاطمه زهرا (س) تلاوت جمعی سوره کوثر انجام شود که این خوانش اتمسفر شاعرانه را به نور قرآن روشنایی بخشید.
عبدالحمید انصاری نسب با شعر آئینی علیرضا قزوه: «نه مثل ساره ای و مریم، نه مثل آسیه و حوا، فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا…» کلام را آغاز کرد و با ابراز خرسندی از حضور چهرههای جدید، شعرخوانی و نقد و بررسی شروع شد.
شهین بهاری شاعر آئینی با شعر قرآنی این محفل را سرشار احساس معنوی کرد. تفسیر سوره کوثر در قالب شعر، آغازگر دورهمی شعرای آئینی هرمزگان بود. وی بخشی از شعر «در پناه بوته ها نزدیک ده…» را نیز خواند.
سپس مظفر علیمرادی - شاعر پیشکسوت اهل روستای جغدر در شمال هرمزگان با شعر مادر اینگونه خواند: «مژده باد بر ماداران، زیرا که روز مادر است…» پس از آن شعر طنز: «خروس گفتا چنین خوارم نمودند…» را خوانش کرد اما به رسم آئین انجمن، به پاس نکوداشت قدم میهمان در نخستین حضور، شعرش نقد و بررسی نشد.
آمنه صفت زاده - شاعر آئینی با شعر بلند: «شده صحرا ز بوی خوش معطر…» را خواند.
منتقدان در نقد شعرش به طور کلی گفتند: نسبت به گذشته شعر صفت زاده حرکت رو به جلویی دارد ولیکن همچنان به لحاظ زبانی باید به روز رسانی شود. هر چند مخاطب با خوانش ارتباط خوبی برقرار میکند و دایره واژگان بالا از امتیازات وی محسوب میشود.
در شعر سپید، ایجاز نقش مهمی دارد
معصومه پودات، شاعر جوان شعر سپید: «در اتاق ته خانه پروانه ها، بی وقفه میچرخند بدنبال پیله و گلهای آفتابگردان با اعتصاب آفتاب، آب نمیخورند…» را خواند و به شکل جدی، علمی و با ذکر جزئیات نقد شد.
عبدالحمید انصاری نسب با ذکر اینکه: بزرگترها مثل چراغ هستند و موجب برکت جلسه هستند، گفت: وقتی نوجوانان به نشستهای انجمن میآیند، انرژی مثبت بیشتری به جلسه میدهند.
وی ادامه داد: پودات، نگاه منحصر بفردی دارد. کتاب و شعر زیاد میخواند. نوع نگاهش قابل تحسین است اما به نظر میرسد در ویرایش شعر نیاز است که وقت بیشتری بگذارد. زیرا ما وقتی شعری را مینویسیم، شعر را مجدداً باید بخوانیم ویرایش کنیم.
این معلم هنرمند افزود: در شعر سپید، ایجاز نقش مهمی دارد. باید شاعران ما به جای سرایش تفصیلی به کوتاه نویسی روی بیاورند.
انصاری نسب با ذکر مثال داستان ساختگی فردوسی و سعدی گفت: گویند شبی سعدی شیرازی، فردوسی را به خواب میبیند و از راه تفاخر به استاد توس میگوید که بیت حماسی سرودهام تا به شما عرضه کنم و آن این است: خدا کشتی آنجا که خواهد برد / اگر ناخدا جامه بر تن درد. فردوسی تبسمی میکند و میفرماید: اگر من بودم میگفتم: برد کشتی آنجا که خواهد خدای / اگر جامه برتن درد ناخدای. از این حکایت ساختگی میتوان دریافت که هر شاعری، در زمینه ویژهی خودش مهارت دارد و در سروده های پهلوانی (حماسی) کسی همتای فردوسی نیست و بی گمان هیچ شاعری نیز در زبان فارسی نتوانسته شیرینی و حلاوتی را که در غزلهای سعدی به کام دل می نشیند، پدید آورد.
او همچنین با اشاره به تاثیر واژگان، در زمینه رابطه همنشینی کلمات گفت و تاکید کرد: واژگان را می بایست در شکل تازهای بکار ببرید.
این مدرس و منتقد ادبی نیز ابراز کرد: در شعر سپید دنبال غافلگیری هستیم. پس مخاطب منتظر است که شگفتانه ای در شعر اتفاق بیفتد. شاعر باید ابعاد مختلف واژگان را برجسته کند آنگونه که سهراب سپهری گفته است: یکبار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد / و باران تندی گرفت / و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ / اجاق شقایق مرا گرم کرد.
این شعر، به حشو زیر پوستی نیاز دارد
زهرا اُسپید نیز با نقد بر انتخاب و چیدمان واژگان گفت: این شعر، به حشو زیر پوستی نیاز دارد.
این مولف نام آشنا افزود: اعتصاب آفتاب هم به لحاظ دستوری ممکن نیست. همچنین خاطره های انبارشده روی هم نیز ترکیب مناسبی ندارد. از سوی دیگر حرف ربط «و» خیلی زیاد تکرار شده است.
وی ادامه داد: به لحاظ فرم شعر سپید باید موسیقی بهتری ایجاد شود. شاعر باید از مولفههای بازی زبانی، طنز، امکانات زبانی و … استفاده کند. همانطور که سید علی صالحی آورده است: «سلام! حال همهی ما خوب است ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور، که مردم به آن شادمانیِ بیسبب میگویند با این همه عمری اگر باقی بود…» یا فاضل نظری سروده است: «مستینه از پیاله نه از خم شروع شد / از جاده سهشنبه شب قم شروع شد / آیینه خیره شد به من و من به آیینه / آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد…» بنابراین شاعر باید گریزهای شاعرانه بزند و با تمرکز بیشتر روی شعر، مخاطب را مجذوب کند.
اُسپید در پایان گفت: این شعر پر از ابهام است و یک رازآلودگی دارد. مخاطب میپرسد چرا؟ چرا و چرا؟ اگر ابهام به اندازه باشد ایرادی ندارد. هرچند گلهای آفتاب گردان می توانند نماد و استعاره باشند اما نمود بیرونی ندارند. فضا مرده و اتفاقات تلخ است. یک اصل این است که شاعر باید یک گزاره هایی در شعر بیاورد که مخاطب را تکان بدهد. به هر حال شاعر در این شعر خودش میفهمد چه میگوید اما مخاطب نمیفهمد. من هم نمیتوانم همزاد پنداری کنم، زیرا شعر خوب عرضه نشده است.
مطهره دهقانی از شاعران باتجربه با ارائه راهکار ضبط شعر گفت: برای اینکه شعر خودتان را نقد کنید، آنرا ضبط کنید و بارها و بارها گوش کنید و حذف و اضافات را انجام دهید. شاعر، معلوم است شعر خام را در همان برداشت اولیه خوانده است و چکش کاری نشده است.
بحث باور پذیری است که مخاطب باید شعر را قبول کند
بهزاد پودات از منتقدان مجرب هم گفت: ابتدای شعر، انگار یک مشکل اساسی دارد. معمولاً ته اتاق جای عنکبوت است نه جای پروانه؛ پروانه دنبال پاره کردن و فرار از پیله است، چرا باید پروانه مجدداً کرم شود؟! اما چرخیدن پروانهها و گلهای آفتابگردان، تناسب دارند.
وی افزود: برای چه پروانهها آب نخورند؟ آفتاب، اعتصاب کرده، پروانه ها آب نمی خورند؟ اگر گفته شده بود به احترام آفتاب، آب نمیخورند، قابل پذیرش بود.
این مولف با اشاره به انتهای شعر اذعان کرد: آب نباتها، ذهنم را مشغول کردهاند. آب نبات، آبِ آب میشوند. منِ مخاطب، آب شدن آب نباتها را باید در شعر ببینم.
او اضافه کرد: ببیند حسین منزوی چگونه موضوع پروانه و پیله را به تصویر کشیده است: چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم / تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود.
پودات در پایان ابراز داشت: آن بحث باور پذیری است که مخاطب باید شعر را قبول کند.
تناقض در شعر وجود دارد و جای وسعت دادن به آن نیز هست
نیایش عظمایی از شعرای نوجوان شعر کوتاه: «از کدام گناهم شکوفه زدی؟ دستانم که بی تو کسی را نمی خواست.» و شعر سپید دیگری: «من را تا قله چشمانت ببر و غروب را با عشق ابریشمی ات شروع می کنم.» را خواند.
اغلب منتقدان گفتند: منتظر ادامه اشعار بودند. شروع، غافلگیر کننده بود اما ادامه نداشت.
یکی از شاعران گفت: فروغ فرخزاد در این سبک شعرها گفته است: دستهایم را در باغچه میکارم. سبز خواهم شد، میدانم، میدانم، میدانم. و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم. تخم خواهند گذاشت. گوشواری به دو گوشم میآویزم.
همچنین گفته شد: به جای من را / مرا / باید میآمد. از سوی دیگر قله چشمانت، ترکیب اضافی است. باید عناصری با چشم بیاورید که وجه شبه داشته باشد. قله، بلندی را تداعی میکند. باید حس زیبا شناسانه را مد نظر قرار دهیم. در این شعر میتوانست چیدمان بهتر باشد. البته تناقض در شعر وجود دارد و جای وسعت دادن به آن نیز هست.
اسماعیل دلشادی، شاعر بشاگردی از شرق هرمزگان شعر کلاسیک: «رفتی و ندارمت، حسرت دلخواه منی…» را خواند.
در نقد این شعر نیز گفته شد: شاعر باید روی وزن تأمل بکند. اردیبهشت ماه یک ترکیب اضافی است و اردیبهشت به تنهایی کفایت میکند. هنر شاعر همین است که بتواند به شعر زیبایی ببخشد.
اینجا نیز شعر سید مهدی موسوی، مثال آورده شد: از چشمهای من هیجان را گرفتهاید این روزها عجب خودتان را گرفتهاید، اردیبهشت نیست که اردی جهنم است لبهای سرختان که دهان را گرفتهاید...
بنابراین این شعر دلشادی، مشکل وزنی دارد. که باید روان باشد.
سید محمد فاضل آخشی قاری نوجوان نیز ضمن تلاوت قرآن با شعر طنز «بابا جون بیا هرمزگانیه، نه پسر جان، درگیرم، درگیر دُکانیه…» حس و حال انجمن را با لهجه شمالی عوض کرد.
معصومه مدرس مادر سید محمد نیز با شعر مهدوی: «وجود تو نیاز مبرم من است امام زمان…» و شعر ترانه گونه درباره مادر: «مامان جون خوب و مهربانی تو، همیشه شاد و مهربانی تو…» لحظات نابی را رقم زد. اما به رسم ادب و نخستین حضورشان، اشعارشان نقد نشد.
زهرا صالحی، با شعر کوتاه «جزیره بکری است خال روی گونهات»، تحسین حضار را برانگیخت و با نقد واژه مُردن، خواستار واژه موسیقیایی، شاعرانه و تعبیر تازهتری برای آن شدند.
شاعر پیشکسوت ابراهیم روانتاب (باقر) شعر بومی: «آ زمان اول به که پول کمه» را از حفظ خواند.
در بررسی این شعر نیز گفته شد: شعر عالی بود زیرا واقعیت جامعه به زبان طنز و به گویش محلی بیان شده است. فقط مشکل وزن دارد. اما از قافیهها به نیکی نیز در شعر استفاده شده است.
مطهره دهقانی با غزل «دلم گرفته خدا … به جز توسل بر ماه اشاره کنم» را خواند که مورد مقبولیت جمع قرار گرفت.
همچنین گفته شد: به لحاظ حسی، شعر حس خیلی خوب دارد. تصنعی نیست. هرچند نیاز به بیان عقاید در شعر نیست. تصویر عقاید باید آورده شود. همچنین از قافیه اشاره کنم به عنوان یک قافیه سخت نام برده شد و آن را نشان از هنر و پختگی شاعر دانستند.
محمدزمان حیدری، شاعر دری زبان افغان نیز شعر سپید و کوتاه: «درین درب و دیوار ورکشاپ / رازها نهفته است / درپشت نقاب و کاپ / خود به تدبیر سخن ماندهام / که رزق من در گور است و زندهام.» را خواند و مورد توجه قرار گرفت.
منتقدان گفتند: اینجا نگاه شاعرانه رخ داده و خود شاعر دیده میشود. نگاه تازه و تعابیر تازهای است و شاعر شغل خود را در قالب شعر آورده که جالب است.
در اینجا انگار با یک متن ادبی روبرو هستیم
پریزاد محمدی از شاعران همراه و همدل انجمن، شعری برای امام زمان خواند: «مولانا جانم جمعهها به وقت دلتنگی…» در نقد این شعر نیز گفته شد: شکل خوانش مثل دلنوشته است. باید روی سطر بندی و خوانش کار شود.
در اینجا انگار با یک متن ادبی روبرو هستیم. هرچند تصاویر درخشانی دارد.
بهزاد پودات، شاعر، مولف و منتقد غزل قوی برای کولبرها خواند: «شکست دست تبر، کمرها را…» منتقدان با تحسین انتخاب موضوع، جنس و موسیقی و … شعر گفتند: این شعر همه چیز از انتظار گرفته تا تلخی، تازگی، واقعیت و … دارد. موضوع روز است اما اگر بیت رد پا در پایان بیاید، با یک پایان باز، حتی میتواند درخشانتر نیز باشد.
در این محفل شاعرانه که یکشنبه شب (۱۰ دی ۱۴۰۲) در سالن حوزه هنری استان هرمزگان برگزارشد، نیایش عظمایی، زهرا مرادپور، معصومه پودات، شهین بهاری، پریزاد محمدی، زهرا صالحی، مطهره دهقانی، زهرا اُسپید، معصومه مدرس، مظفر علیمرادی، اسماعیل دلشادی، سید محمد فاضل آخشی، ابراهیم روانتاب (باقر) محمد زمان حیدری شاعر افغان و عبدالحمید انصاری نسب حضور داشتند.
نظر شما