يك مردمشناس و پژوهشگر گفت: همه اقوام و همه فرهنگها داري حماسه آبا و اجدادي، افسانهها، اسطورهها، زبان مادري و تاريخ ويژه خود هستند كه اينها تشكيلدهنده هويت و شناسنامه فرهنگي يك قوماند و در دادوستدهاي تاريخي، آن چه يك فرهنگ را در امان ميدارد، پاسداري از همين شناسنامه فرهنگي است.
وي خاطرنشان كرد: گذشتگان براي حفظ فرهنگ ايراني، حتي نام آيينها را دگرگون كردهاند، هرچه از گذشته به ارث بردهايم، آداب، رسوم و ميراثي است كه گذشتگانمان براي ما به ارث گذاشتهاند. گذشتگانمان براي اينكه ريشه آداب را از گزند بدانديشان در امان دارند، پوسته و رويهاش را دگرگون كردهاند، چيزي بر آن افزوده يا از آن كاستهاند.
اين پژوهشگر و مردمشناس يادآور شد: گذشتگان حتي نام بسياري از آيينها، افسانهها، اسطورهها و... را با توجه به زمان و مكان دگرگون كردهاند اما ريشه را پاس داشتهاند، درست همانند كاري كه امروز ما ميكنيم تا فرهنگ ايراني همواره ايراني بماند.
به گفته پراش، انعطافپذيري فرهنگ ايراني، مايه ماندگاري آن در هزارههاي پر از تاخت و تاز حتي پس از پذيرش دين تازه است به گونهاي كه هنوز هم در بيشتر آيينها، هرچند رنگ و بوي ديني به خود گرفتهاند اما ميشود هسته ايراني آن را ديد و لمس كرد.
به باور پراش، وضعيت جغرافيايي ايران و جايگاه استراتژيك آن بسيار ويژه است. ايران همچون پلي شرق را به غرب پيوند داده است بنابراين انتقالدهنده فرهنگ خاور و باختر بوده و همين انتقالدهندگي، باعث آن شده كه ايران داراي يك فرهنگ انعطافپذير باشد.
وي به ديدگاه برخي مردمشناسان درباره زبان، اشاره كرد و گفت: به باور برخي، زبان سازنده فرهنگ است يعني فرهنگ بر زبان و زبان، بر نمادهاي رفتاري استوار است. زبان هم بسته به اينكه در چه زمينه فرهنگي رشدكرده باشد، تطبيقپذير و يا انعطافپذير خواهد بود.
به گفته اين پژوهشگر و مردمشناس، زبان ما با همين ويژگي انعطافپذيري توانسته خود را ماندگار كند و ما با وجود اينهمهواژه وارد شده، هنوز هم زبانمان، زبان فارسي است. زبانهايي كه محدوديت واژگاني دارند و انعطافناپذيرند، با دست خود، گورشان را كندهاند، همچون زبان مصريان باستان كه ديگر اثري از آن نيست.
وي افزود: در سلطه سياسي و نظامي، فرهنگها همواره، تأثير ميپذيرند و كمتر پيش ميآيد كه عناصر فرهنگي جامعه مغلوب، صادر شود در حاليكه اين جاي بسي شگفتي است كه ما بيش از هر فرهنگ و زباني، عناصر فرهنگيمان را دادهايم بهجاي اينكه از عناصر فرهنگي بيگانه تاثير بگيريم.
پراش به بسياري از باورها، نمادها، ارزشها و هنجارهايي اشاره كرد كه هنوز هم ايراني و دست نخورده ماندهاند و گفت: همه اقوام تلاش ميكنند تا تجربههاي فرهنگي خود را با موقعيتهاي نوپديد، سازگار كنند. از اين سازگاري تازه، اندوختهاي فرهنگي بهدست ميآيد كه پذيرش همگاني پيدا ميكند. هنگاميكه پذيرش همگاني پيدا كند، بخشي از باورهاي مشترك آن ملت خواهد شد و اين پذيرش همگاني، افراد را از بروز رفتارهايي كه گروه اجتماعي و فرهنگ را تهديد ميكند، بازخواهد داشت.
وي همچنين به بسياري از آدابي كه دگرگوني يافتهاند اما همچنان ريشه ايراني خود را نگاه داشتهاند اشاره كرد و در اين باره به گونههاي متفاوت سفره همچون سفرههاي نذري، سفرههاي جشن و سوگ و چيدنيهايي كه بر آن گذاشته ميشود، پرداخت و آنها را داراي درونمايهاي ايراني دانست كه تنها نامش دگرگون شده و يا شايد يك يا چند چيدني هم بر آن افزوده شده باشد.
به گفته پراش، اين دگرگوني نام به اين دليل است تا بتواند آن را از گزند بددلان و بدانديشان در امان دارند و شايد تنها همين ترفند دگرگوني نام، راز ماندگاري آيينها بوده است. هرچند امروزه، بسياري از مردم ما با وجوديكه آيينهاي كهن ايراني را برپا ميكنند، دليلش را نميدانند.
وي به برگزاري جشن سوري در سپيده دم چهارشنبه سوري در روستاهاي شمال، مراسم «پنجه خمير» در ميان عشاير پيش از آغاز سال نو، مراسم بارانخواهي و آفتابخواهي، برگزاري جشن فالكوزه در روستاي امامزاده كلر اشاره كرد و آنها را از جمله آيينهايي برشمرد كه هسته ايراني خود را نگاه داشتهاند اما براي ماندن، نامشان دگرگون شده يا دعاها و نيايشهايي بر آن افزوده شده است و اين به معناي انعطافپذيري فرهنگ ايراني است.
نظر شما