شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲ - ۰۸:۵۱
تمثیلک چیست؟

چهارمحال و بختیاری - با اندکی جُست‌وجو در مثنوی معنوی و بسیاری از آثارِ روایی، به نمونه‌هایِی از تمثیلک، به عنوان کوتاه‌ترین نوعِ تمثیل‌های داستانی که تنها در یک بیت روایت می‌شوند، می‌توان برخورد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): احمد رحیم‌خانیِ سامانی، دکترای زبان و ادبیات فارسی، نویسنده و پژوهشگرِ چهارمحال و بختیاری، در سومین مبحث از طرح «شنبه‌ها با شرح مثنوی»، به یکی از انواع تمثیل در مثنوی به نام «تمثیلک» می‌پردازد.

تمثیلک چیست؟ در یادداشتِ پیشین، مختصراً نوشتم که تمثیل‌ها، داستان‌هایِ کوچک و بزرگی هستند که نویسندگان و شاعران، از آن‌ها در آثارِ منظوم و منثورِ خود استفاده می‌کنند. این حکایت‌ها که شباهتِ بسیاری با یک وضعیّتِ خاص دارند یا ساخته می‌شوند، مانند بسیاری از تمثیلاتِ شیخ شهاب‌الدّین سُهروردی که از مقولۀ «تمثیلِ رَمزی» هستند و یا از میانِ گنجینۀ حکایت‌ها و داستان‌هایِ کتبیِ یا شفاهیِ یک ملّت، صید می‌شوند.

آن‌چه در این یادداشت می‌خواهم به آن اشاره کنم، یکی از کوتاه‌ترین انواعِ تمثیل است که نامِ «تمثیلک» را بر آن می‌گذارم و اتّفاقاً در مثنویِ معنوی، بسیار مورد استفاده قرار گرفته‌است. برای آشنایی با این نوع تمثیل بهتر است، چند مثال بیاورم.

در یکی از حکایت‌هایِ مثنوی به نام «اَعرابیِ درویش و ماجرایِ زنِ او با او …» که در دفترِ اوّلِ مثنوی آمده، مولانا ضمنِ ابیات ۲۷۸۵ تا ۲۷۸۸، پنج تمثیلِ بسیار فشرده را «روایت» می‌کُند. [تأکید بر «روایت» عمدی است].

در این بخش، مولانا وقتی از رسیدنِ اعرابیِ حکایتش با سبویِ کهنه و آبِ بَدبویی که به طمعِ چند دِرهم، به بغداد آورده، سخن می‌گوید، به وضعیّتی اشاره می‌کند که اَعرابی در آن قرار دارد. قهرمانِ آن قصّه که تا پیش از رسیدن به بغداد و دیدنِ دجله و قصرِ خلیفه، امیدوار است، با اهدایِ هدیه‌اش، به نان و نوایی برسد، با دیدنِ الطافِ نَقیبان و دربانانِ خلیفه، مقصودِ اصلیِ خود را فراموش می‌کند و ناخواسته، واردِ ساحتی متعالی و غیرمنتظره می‌گردد و می‌گوید:

«تا بدین‌جا بهرِ دینار آمدم
چون رسیدم، مستِ دیدار آمدم»
(مولوی بلخی، ۱٫۱۳۷۳: ۱۷۱)

مولانا برایِ توصیف این حالت، از پنج تمثیلک که هرکدام در یک بیت روایت می‌شوند، بهره می‌بَرد:

- یک:
«بهرِ نان شخصی سویِ نانوا دَوید
داد جان، چون حُسنِ نانبا را بدید»
(همان‌جا: ۱۷۱)

- دو:
«بَهرِ فُرجه شد یکی تا گُلستان
فُرجۀ او شد جمالِ باغبان»
(همان‌جا: ۱۷۱)

- سه:
«هم‌چو اَعرابی که آب از چَهْ کشید
آبِ حیوان از رُخِ یوسُف چشید»
(همان‌جا: ۱۷۲)

- چهار:
«رفت موسی کآتش او آرَد به دست
آتشی دید او که از آتش بِرَست»
(همان‌جا: ۱۷۲)

- پنج:
«جَست عیسی تا رَهد از دشمنان
بُردش آن جَستن به چارُم‌ْآسمان»
(همان‌جا: ۱۷۲)

با اندکی دقّت در این پنج تمثیلک، به‌خوبی می‌توان چند ویژگیِ مشترک را میانِ آن‌ها بازشناخت:


۱. هرکدام از تمثیلک‌ها در یک بیت تعریف شده‌اند
۲. همۀ آن‌ها یک لایۀ روایتی و یک لایۀ منظوری دارند
۳. وضعیّتِ هرکدام از شخصیّت‌های آن‌ها، دقیقاً شبیهِ وضعیّتی است که اَعرابی در آن قرار دارد. به این معنا که به‌ترتیب: «شخصِ ناشناس»، «یکی»، «اَعرابی: کاروان‌سالاری که یوسُف (ع) را از چاه خارج کرد؛ با خود به مصر بُرد و فروخت»، «موسی» (ع) و «عیسی» (ع)، با رسیدن به وضعیّتی مشابهِ آن‌چه اَعرابیِ حکایتِ مولانا در آن قرار دارد، صاحبِ چیزی می‌شوند که انتظارش را نداشتند. چیزی که از آن‌چه منتظرش بودند، بسیار والاتر است:


۱٫۳. در تمثیلکِ یک، آن «شخصِ ناشناس»، در عِوَضِ نان، زیبایی نانوا نصیبش می‌شود.
۲٫۳. در تمثیلکِ دو، آن «یکی»، در عِوَضِ تفرّجِ گُلستان، زیبایی باغبان را به دست می‌آورد.
۳٫۳. در تمثیلکِ سه، آن «اعرابیِ قصّۀ یوسف» (ع)، به جایِ آب، به آبِ حیاتِ زیباییِ یوسف (ع) می‌رسد.
۴٫۳. در تمثیلکِ چهار، «موسی» (ع)، به هنگامِ زایمانِ «صفورا»، به جایِ قَبسِی در وادیِ طور، آتشِ مقدّس را بر درختی افروخته می‌بیند که به اذنِ خدا با او سخن می‌گوید.
۵٫۳. در تمثیلکِ پنج، «عیسی» (ع)، به جایِ یافتنِ گُریزگاهی اَمن برای حفظِ جانش، به آسمانِ چهارم عروج می‌کُند.

با اندکی جُست‌وجو در مثنوی معنوی و بسیاری از آثارِ روایی، به نمونه‌هایِی از تمثیلک، به عنوان کوتاه‌ترین نوعِ تمثیل‌های داستانی که تنها در یک بیت روایت می‌شوند، می‌توان بازخورد.


منبع:
مولوی بلخی، جلال‌الدّین محمّد. (۱۳۷۳). مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد. ا. نیکُلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادی، تهران: مؤسّسۀ انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط