به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تقی پورنامداریان در دوره دانشافزایی استادان هندی زبان و ادبیات فارسی سخنانش را با تعریف ادبیات و پرسش ادبیات آغاز کرد و گفت: ادبیات را از زمان ارسطو یعنی از ۲۴۰۰ سال پیش تا امروز تعریف میکنند و هنوز تعریف جامعی از آن به دست نیامده است. در این سالها با اینکه نسلها عوض شده اما همچنان تعریف ثابتی از ادبیات بیان نشده است زیرا هر نسلی ترجیح میدهد ادبیات خود را تولید کند. این موضوع موید این مطلب است، آنجا که بایزید بسطامی این جمله را میگوید «به صحرا شدم، عشق باریده بود و چنان که پای در برف فرو شود در عشق فرو شد.»
پورنامداریان تفاوت زبان علمی و زبان ادبی را چنین تبیین کرد: ماده ادبیات، زبان است و از این منظر زبان علم با زبان ادبیات متفاوت است زیرا ادبیات به دنبال اثبات یا رد موضوعی نیست اما علم از زبان برای اثبات یا رد استفاده میکند. در این صورت، ادبیات از جایی شروع میشود که از زبان استفاده نمیشود و آنچه ادبیات را از کلام عادی متمایز میکند، در وجه خبری و کاربردی آن است. تمام نظریات جدید ادبی از آ. ریچاردز تا سارتر، یاکوبسن و رولان بارت و آیزر بر این موضوع تاکید کردهاند که معنی از ادبیات جدا و یا خیلی کمرنگ است.
وی به نگاه قدما به متن ادبی اشاره کرد و گفت: ادبای قدیم، معنی را بر لفظ مرجح میدانستند مانند فیلسوفان مشائی که پیروان ارسطو بودند و معتقد بودند حقیقتی است که معنی دارد و شاعر میخواهد آن معنی را به دیگران منتقل کند. اما از اوایل قرن بیستم نظریهپردازان ادبی بر ترجیح صورت بر معنی تاکید کردند. اگر درباره ادبیات نگاه تاریخی از زمان ارسطو تاکنون داشته باشیم سیر کمرنگشدن معنی و پررنگ شدن صورت را درمییابیم.
پورنامداریان درباره محورهای ادبیات چنین توضیح داد: ادبیات چند محور دارد: ادبیات گوینده محور که ادبیاتی است که گوینده هدفش از کاربرد زبان ادبی فقط انتقال معنا بوده است. ادبیات متن محور که توجهی به گوینده متن ندارد و به متن ادبی توجه دارد. توجه بر این است که متن چه منظوری دارد و از این روی دریافت معنا در مخاطبهای مختلف براساس تجربه زیستهشان متفاوت میشود و ادبیات مخاطبمحور که مخاطب تعیین میکند معنای متن چیست؟
وی در ادامه به این موضوع پرداخت که در دوره حاضر محور ادبیات، مخاطبمحور است و از این رو در شعر باید از نمادها استفاده شود.
پورنامداریان درباره قراردادی بودن زبان توضیح داد: نشانههای زبان قراردادی است و برای نمونه، یک واژه را درخت بنامیم به نام دال و مدلول آن همان درختی باشد که در جهان بیرون مشاهده میکنیم در صورتی که هیچ ارتباط ذاتی بین واژه درخت با آن ذاتی که در عالم بیرون است، نیست؛ اما این قرارداد در دوره معاصر و نظریههای جدید به این شکل بازخوانی شده که یاکوبسن معتقد است باید از دالهای بدون مدلول استفاده کرد و بهویژه از مدلولهای قراردادی در شعر استفاده نکرد. رولان بارت نیز در این باره معتقد است که در شعر نشانهها خود شئ هستند یعنی به مدلول خارج از خود در جهان بیرون اشاره نمیکنند بلکه میتوانند به بینهایت مدلول برسند. در شعر تمام امکانات یک کلمه که به یک مدلول تعین دارد آن امکانات در شعر ظهور میکند و درخت درون نظام شعری با درخت عالم واقع متفاوت میشود. از این رو در شعر، شاعر از اقتدار زبان خارج میشود.
در ادامه پورنامداریان به تاریخچه انواع شعر از زمان ارسطو اشاره کرد که عبارت از شعر حماسی، نمایشی و غنایی است.
وی گفت: در ادبیات فارسی و در ایران شعر نمایشی به این معنا که برای نمایش نوشته شود، نداشتیم اما به جایش شعر تعلیمی را میتوان جایگزین کرد. پس انواع شعر فارسی در ادبیات فارسی حماسی مانند شاهنامه فردوسی و تعلیمی مانند بوستان سعدی و مثنوی معنوی و غنایی مانند دیوان حافظ شیرازی است.
در پایان پورنامداریان در تقسیمبندی انواع شعر در دوره معاصر این نتیجه را بیان کرد: شعر غنایی، شعری است که بیان احساسات و عواطف شخصی شاعر را بیان میکند. دوره معاصر، دوره شعر غنایی است که به بیان احساسات و عواطف شخص شاعر میپردازد بیآنکه شاعر مانند شعر حماسی هدفش برانگیختن احساسات مخاطب باشد یا مانند شعر تعلیمی به بیان آموزهای تربیتی به مخاطبان بپردازد.
نظرات