یکشنبه ۲۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۰
رویکردهای ادبیات جنگ تغییر کرده است

ادبیات جنگ که پا گرفت، رویکردهایش به موضوع رفته‌رفته متفاوت شد. برای هر نویسنده‌ای یک سؤال و پیش‌فرض مطرح بود و آن اینکه چرا باید از جنگ بنویسد. پاسخ به این پرسش، پیدایی جریان‌های متفاوت را موجب بود؛ یعنی همواره چرایی نوشتن از جنگ، چگونگی نوشتن دربارۀ آن را موجب شده، و جریان‌ها و رویکردهای متفاوتی را پدید آورده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ هفتمین دو فصلنامه اندیشه‌نامه پایداری به مدیر مسئولی محمدرضا سنگری و سردبیری جواد کامور بخشایش از سوی اندیشکده ادبیات پایداری منتشر شد. پرونده ویژه این شماره از نشریه به موضوع ادبیات داستانی پایداری اختصاص یافته است. اندیشنامه پایداری این مطلب را برای انتشار در اختیار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار داده است. آنچه‬ در‬ ادامه‬ می‬‌خوانید‬ بخش‬ اول گفت‬‌وگو‬ با‬ مهدی سعیدی استادیار زبان و ادبیات فارسی است.

مهدی سعیدی استادیار زبان و ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، متولد ۱۳۵۶ است و سال‌ها دربارۀ موضوعاتی مانند جریان شناسی ادبیات سیاسی، هویت ایرانی و داستان جنگ به پژوهش پرداخته است.

جنگ تحمیلی حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و تقریباً چند ماه پس از شروع جنگ، نخستین داستان‌های کوتاه دربارۀ جنگ به نگارش در آمد. برخی از این داستان‌ها را نویسندگان حرفه‌ای نوشته‌اند و برخی دیگر را نویسندگانی پدید آورده‌اند که دربارۀ انقلاب اسلامی فعالیت داشتند. این دو گروه خاستگاه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نسبتاً مشخص و متفاوتی داشتند، و بعدها هم نوشتن دربارۀ جنگ تحمیلی را گسترش دادند و رویکردهای متفاوتی را در داستان‌نویسی جنگ و دفاع مقدس پدید آوردند.

تفاوت این دو گروه در تعریفی بود که از ادبیات متعهد ارائه می‌کردند. گفتنی است از دهۀ ۲۰ به این‌سو در ایران بحث دربارۀ ادبیات متعهد و تعیین وظیفه برای ادبیات رواج پیدا کرد. در نخستین «کنگرۀ نویسندگان ایران» که در سال ۱۳۲۵ برگزار شد، محور سخنان بسیاری از شرکت‌کنندگان در کنگره همین بحث‌ها بود. پس از آن نیز نویسندگان و شاعران بسیاری در آفرینش آثار ادبی به بحث تعهد ادبی توجه داشتند. کتاب‌ها و مقالات پرشماری هم در پیوند با همین بحث‌ها ترجمه شد و ادبیات داستانی و شعر فارسی هم رفته‌رفته به زیر سایۀ سیاست و چتر حمایت چپ‌ها و احزابی همچون حزب توده رفت. ادبیات، زیر سایۀ این سیاست‌ها، به مسائل اجتماعی و سیاسی متعهد بود، و این رویکرد تا سال ۱۳۵۷ ادامه داشت. پیروزی انقلاب اسلامی در کنار تغییرات سیاسی، در نگرش‌ها و مفاهیم فرهنگی نیز تغییرات گسترده‌ای ایجاد کرد.

جامعۀ انقلابی ایران دارای شعارها و ارزش‌های ویژه‌ای بود. هم در تبلیغات رسانه‌ای و هم در زبان و بیان رهبران انقلاب از هنجارها و ارزش‌های جدید سخن به میان می‌آمد. به فاصلۀ کمتر از دو سال بعد از پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی نیز آغاز شد و ارزش‌ها و هنجارهای ویژه‌ای پیرامون آن شکل گرفت. جنبه‌های دینی و آیینی جنگ و حضور انسان‌های ایمان‌مدار در آن‌، پدید آمدن فرهنگ و باورهای ویژه‌ای را در جامعه موجب گردید. در حوزۀ ادبیات نیز گونه‌ای نو از نویسندگان پدید آمدند که آثارشان دربارۀ جنگ، بار ادبیات انقلاب اسلامی را نیز بردوش گرفت، و در پیوند با باورهای آیینی، بیانگرِ جهان‌بینی دینی و انقلابی شد.

بنابر این، پس از انقلاب، بخشی از جریان داستان‌نویسی از سلطۀ جریان چپ و تعهدی که تعریف می‌کرد خارج شد و به نوعی رئالیسم بومیِ همراه با آرمان‌های دینی رسید. این نگاه مدعی بود که به آرمان‌های عمیق و باطنی دین ناظر است. در واقع، پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تأثیر اندیشه‌های رهبران انقلاب و روشنفکرانی همچون علی شریعتی و جلال آل‌احمد ادبیات دینی به شکلی نهادینه شد که خود را از حیطۀ ارزش‌های فردی به ارزش‌های اجتماعی رساند و غیر از مسئولیت‌های فردی، به مسئولیت‌های اجتماعی نیز قائل شد. این نگاه دینی مدعی بود که می‌تواند انسان بما هو انسان را کامل‌تر ببیند. با آغاز جنگ این حرکت، شتاب بیشتری گرفت و گونۀ جدید ادبیات داستانی که تولد یافته بود، به پختگی قابل توجهی رسید. در واقع، بخشی از ادبیات جنگ بار ادبیات انقلاب اسلامی را هم بر دوش گرفت. بنابر این، ادبیات جنگ هم با ادبیات انقلاب اسلامی پیوند ماهوی دارد و هم با ادبیات دینی و از یک منظر نیز شاخه‌ای از ادبیات پایداری می‌تواند تلقی شود.

ادبیات جنگ که پا گرفت، رویکردهایش به موضوع رفته‌رفته متفاوت شد. برای هر نویسنده‌ای یک سؤال و پیش‌فرض مطرح بود و آن اینکه چرا باید از جنگ بنویسد. پاسخ به این پرسش، پیدایی جریان‌های متفاوت را موجب بود؛ یعنی، همواره چرایی نوشتن از جنگ، چگونگی نوشتن دربارۀ آن را موجب شده، و جریان‌ها و رویکردهای متفاوتی را پدید آورده است. بیشتر نویسندگان در دهۀ ۶۰ و هم‌زمان با جنگ ازخطوط مقدم جبهه گزارش می‌دادند، یا خاطرات رزم و چگونگی به شهادت رسیدن هم‌رزمان را به یاد می‌آوردند و تجربه‌های شرکت در جنگ را به مضمون اصلی داستان‌های خود تبدیل می‌کردند. همچنین حفظ و دفاع از ارزش‌ها و انتقاد از فراموشی آن‌ها، حریم انقلاب اسلامی، ایثارگری، شهادت، اسارت و مسئلۀ جانبازان از مضامین اصلی داستان‌های آن‌ها است.

از دهۀ ۷۰ به بعد، با پایان یافتن جنگ، بخش عمده‌ای از این ادبیات به شرح بازگشت رزمندگان از جبهه اختصاص می‌یابد. اغلب نویسندگان، داستان رزمندگانی را می‌نویسند که به خانه برمی‌گردند و با دنیای تازه‌ای روبرو می‌شوند. مسئلۀ انسانِ در جنگ و انسانِ برآمده از جنگ در این داستان‌ها بیشتر بازتاب یافته است. به‌طور کلی با عنایت به نوع نگاه نویسنده به موضوعِ جنگ و درون‌مایۀ داستان‌ها می‌توان چهار رویکرد را در ادبیات جنگ و دفاع مقدس نشان داد:

۱. رویکرد ارزش‌محور؛

۲. رویکرد جامعه‌محور؛

۳. رویکرد انتقادمحور؛

۴. رویکرد انسان‌محور.

رویکرد نخست (ارزش‌محور) در پیوند با جریان ادبیات متعهد و تعریف تازه‌ای که از آن ارائه شده پدید می‌آید. همان‌گونه که گفته شد، پس از انقلاب بخشی از ادبیات از سلطۀ جریان چپ و تعهدی که تعریف می‌کرد خارج شد و به نوعی رئالیسم بومیِ همراه با آرمان‌های دینی رسید. این رویکرد در آغاز و تا میانۀ راه اغلب به گروه نویسندگان خاص و حتی ناشران و مؤسسه‌ها و نهادهای معینی تعلق داشت که پاره‌ای از آنها در جنگ هم مشارکت داشته‌اند. از آغاز پیدایش جنگ، نوشتن دربارۀ آن نیز تکلیف برخی قلمداد شد و در سایۀ حمایت نهادها و مجموعه‌های ویژه‌ای قرار گرفت. از جمله مهم‌ترین مراکز رشد و توسعه این رویکرد که به نحوی به تئوریزه کردن اندیشه‌های مطرح آن نیز پرداخته، نویسندگان معروف به جمع مسجد جوادالائمه هستند. در دهۀ شصت، عده‌ای از جوانان انقلابی که داعیۀ نویسندگی داشتند، در مسجد جوادالائمه جمع می‌شدند و به داستان‌خوانی و نقد داستان می‌پرداختند.

این جلسات که چند ماه پیش از انقلاب پا گرفته بود و با داستان‌خوانی امیرحسین فردی و دیگران تشکیل می‌شد، به کلاس فعالی در زمینۀ قصه‌نویسی تبدیل شد. از میان این جوانان، نویسندگانی به ادبیات داستانی ایران معرفی شدند. از جمله: محمدرضا کاتب، مصطفی خرامان، محمد حجازی، مهرداد غفارزاده و نیز شهید حبیب غنی‌پور بود که در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید. این جریان داستان‌نویسی به سبب خودجوش بودن جمع نویسندگان و نیز دوری از مراکز فرهنگی یا ادبی دولتی یا شبه‌دولتی شاخص است. در این جمع آنچه بیش از همه بدان توجه می‌شد، پرداختن به نوعی رئالیسم بومی است که وجه مشترک عموم نویسندگان این جریان است. بعدها در تغییر ِمضمونی ادبیات جنگ در دهۀ هفتاد، نویسندگان این جریان اثرگذارند. انتشار «سوره، بچه‌های مسجد» نیز در همین جهت بود. نکتۀ مهم دیگر این بود که یاران جوادالائمه به هیچ عنوان نظریه پرداز سیاسی به شمار نمی‌آمدند. اغلب این چهره‌ها در سال‌های بعد یا به داستان‌نویسان امروز ایران تبدیل شدند، یا در حوزه‌های فرهنگی به فعالیت خود ادامه دادند. نهادهای مهم دیگر، حوزۀ اندیشه و هنر اسلامی است که برای تشویق خلق آثار ادبی در زمینۀ ادبیات جنگ به تأسیس دفتر ویژهۀ ادبیات انقلاب اسلامی و نیز مرکز آفرینش‌های هنری و نیز چاپ مجلۀ ادبیات داستانی پرداخت.

این نشریه از آبان ماه ۱۳۷۱ جانشین جُنگ سوره شد که پانزده شمارۀ آن منتشر شده بود. در آذرماه ۱۳۶۷ نیز «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» حوزۀ هنری با هدف گردآوری و تدوین آثار ادبی و هنری به‌جای مانده از دوران دفاع هشت‌ساله تأسیس شد، و طی یک دهه بیش از چهارصد عنوان خاطره، یادداشت‌های روزانۀ رزمندگان، داستان و نمایشنامه و فرهنگ جبهه انتشار یافت. «دفتر هنر و ادبیات ایثار» نیز از سال ۱۳۶۹ نویسندگان را به نوشتن رمان‎‌هایی دربارۀ جانبازان فرا خواند. مرکز فرهنگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، واحد جنگ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از دیگر مراکز حامی این رویکرد بوده‌اند.

در رویکرد ارزش‌محور، شخصیت‌های داستان‌های، افزون بر دغدغۀ ملّیت و وطن، دغدغۀ دین هم دارند؛ به‌همین دلیل این رویکرد با حوادث صدر اسلام و عاشورای امام حسین (ع) به‌سادگی پیوند می‌خورد و از ادبیات آن تأثیر می‌پذیرد و جنگ، جنگ میان حق و باطل قلمداد می‌شود. پایداری امام حسین (ع) در راه عقیده و اسلام و مبارزۀ آن حضرت با بنیان‌های ظلم و ستم در داستان‌های این رویکرد بازتولید می‌شود و نبردِ میان جبهۀ حق (امام حسین رزمندگان ایرانی) و جبهۀ باطل (یزید نظامیان عراقی) بی‌پایان نشان داده می‌شود. شخصیت‌پردازی، درون‌مایه، نام داستان و عناصر دیگر روایت، متأثر از واقعۀ کربلا است. شهادت در این آثار جنبۀ تراژیک ندارد، بلکه مرگی آگاهانه و متعلق به انسان مختار و فداکاری است که با زهد و پرهیزِ نیرومند خود، هر پیشامدی را با شهامت و آغوش باز می‌پذیرد و از این رو جسمی که در این میان فدا می‌شود چندان اهمیتی ندارد.

مطلق بودن شخصیت‌ها از ویژگی‌های بارز اغلب این داستان‌ها است. انسان‌های مردّد در این داستان‌ها، اصولاً تغییر و تحول مثبت می‌یابند و هیچ‌گاه در تردید باقی نمی‌مانند؛ زیرا این داستان‌ها، «داستان عقاید» است و آرمان‎ها و باورهای نویسنده بر آن حاکم است و همه را به سویی واحد می‌برد. تحول شخصیت‌ها هم مطابق با همان جهت و جهان‌بینیِ برنامه‌ریزی شده‌ای است که نویسنده اراده کرده، و نه برحسب بایسته‌های شخصیتی یا سیر علّی داستان. بسیاری از داستان‌های ارزش‌محور در نظام پیرنگ از الگوهای مشابه استفاده می‌کنند. یک ماجرا در داستان‌های مختلف تکرار می‌شود و پیرنگ داستان‌های بسیاری یکسان است. از جمله الگوهایی که در این داستان‌ها دیده و تکرار می‌شود، الگوی «رویارویی و تغییر» و الگوی «نوآموزی و تغییر» است.

بنابر همین زمینه‌ها، داستان‌های این رویکرد را می‌توان از نظر بازتاب صداها و روایت نگاه‌های متعدد دربارۀ جنگ، به دو گروه تقسیم کرد: گروه نخست: داستان‌ها و رمان‌هایی که صرفاً تک‌صدا و رویکردشان تبلیغی است، و گروه دوم: داستان‌ها و رمان‌هایی که به مبانی زیبایی‌شناختی و مسائل اجتماعی و بازتاب نگاه‌های غیر تبلیغی و متفاوت هم توجه دارند. تفاوت این دو گروه در نزدیکی داستان‌های گروه دوم به رویکرد جامعه‌محور و گذشتن از نگاه تبلیغی و مرزهای تقدیرگرایی صِرف و برخی دیدگاه‌های سیاسی، و نیز توجه بیشتر به مبانی زیبایی‌شناختی داستان است. داستان‌های گروه نخست عموماً در زمان جنگ و در دهۀ شصت پدید آمده‌اند و داستان‌های گروه دوم از اواخر دهۀ شصت به بعد نوشته شده‌اند. در مجموع، در این رویکرد نکات زیر برجسته است:

۱. ستایش از مقاومت، پایداری و دفاع از کشور و حریم انقلاب اسلامی؛

۲. تهییج روحیۀ رزمندگان و تقویت روحیه سلحشوری و استقلال‌خواهی و دفاع در مردم؛

۳. پی‌جویی نوعی فضیلت و تقدس در دفاع‌، و نوستالژی بازگشت به وطن مألوف (جبهه) برای رزمنده‌ای که شهید نشده و مرثیه‌سرایی برای فضیلت‌های فراموش‌شده؛

۴. پیوند با حوادث صدر اسلام و عاشورای امام حسین (ع)؛

۵. آغاز راهی برای پرداختن به نوعی رئالیسم بومی همراه با آرمان عمیق دینی در ادبیات معاصر ایران و استوار شدن پایه‌های این شیوه در داستان‌های متأخر؛

۶. تبلیغی بودن برخی از داستان‌های اولیه و ساده بودن آن‌ها در عناصر داستانی؛

۷. ساده بودن بافت زبانی. زبان این داستان‌ها ساده است؛ زیرا داستان وقتی تبلیغی باشد در آن از زبان استعاری پرهیز می‌شود؛

۸. تبلیغی بودن داستان‌های سال‌های نخست این رویکرد، منجر به تک‌صدایی در آن شده است؛

۹. در زبان داستان، عناصر و اصطلاحات خاص جبهه فراوان است؛

۱۰. داستان‌ها عموماً جنبۀ رئالیستی دارند و از سوررئالیسم یا سبک‌های دیگر داستان‌نویسی خبری نیست. جنبه‌های اعجازآمیز این داستان‌ها نیز برای کسی که باور دینی دارد، غیر واقعی نیست؛

۱۱. تغییر و تحول شخصیت‌های داستانی به سمت‌وسوی حق است، ضد قهرمان نیز تغییر و تحول ندارد؛

۱۲. الگوهای مشابه پیرنگ. از جمله این الگوها، الگوی «رویارویی و تغییر» و «نو آموزیی و تغییر» است.

۱۳. نویسندگان در این رویکرد عموماً همدلانه و جانبدارانه با نظام سیاسی و ارزش‌های جامعه می‌نویسند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط