سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدرضا کائینی: حالا من در عصرگاهی زمستانی، بر بالین نمادِ بیستوسه سال خاطره عمدتاً شیرین و ماندگار ایستادهام! در حالی که هشیاریاش کاهش یافته، به دشواری نفس میکشد و سختتر کلامی را به زبان میآورد! کسی که مصاحبتش، به بخشهایی از کردار، گفتارم و زندگیام شکل داده است و نیز طی سالها، ماهها و روزها، مراوده با وی را بر هر کار دیگر ترجیح دادهام…ما را محبتِ پدرش با هم آشنا و صمیمی ساخت. همین دوستی نیز باعث شد که او گوشهنشینی را رها کند و با این قلم به جستوجوی نایافتهها و از آن مهمتر بازنمایی زمانه و کارنامه «طالقانی» شود.
در این طریق چه سفرها کردیم، چه یادمانها به انتشار سپردیم و چه کنگرهها و آئین ها برگزار نمودیم! با این همه من این «آقازاده متفاوت» را، برخوردار از خصالی دیدم، که فرزند طالقانی بودن در حاشیه آن قرار می گرفت. خودساخته بود، آغاز و انجام زندگی را برای خویش معنا کرده بود، شجاع بود، ظلم ستیز بود، با همه بر سرِ مهر بود، وفادار بود، شیرین کلام بود و…الخ.آقا! وقتتان تمام است…بله، من در آی. سی. یوی بیمارستان خاتم الانبیاء ایستادهام. جایی که آدمها بر خلاف بیرون، فرصتشان برای باهمبودن محدود است. جایی که از آغاز، باید برای خداحافظی آماده بود و چه تلخ و چه بیرحم! سید مهدی طالقانی فرزند آیتالله سید محمود طالقانی و البته یک انسان کم نظیر و دوستداشتنی، این روزها حال خوبی ندارد. برایش دعا کنید!
پ ن: عکس فوقآماده، مربوط به چند سال قبل است.
نظر شما