سرویس مدیریت کتاب خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): براساس آمار مرکز پژوهشهای مجلس، سال ۱۳۹۶ گردش مالی کتاب الکترونیکی در کشور حدود ۲۰ میلیارد تومان بود که سال ۱۴۰۱ به رقم ۲۵۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرد؛ همچنین براساس اعلام دبیر انجمن فعالان کتاب دیجیتال، در بسیاری از کشورهای پیشرفته سهم گردش مالی کتاب دیجیتال نسبت به کتاب چاپی تا ۳۵ درصد است؛ درحالی که در ایران این سهم ۷ درصد برآورد شده است. صفر بیگزاده، حقوقدان، وکیل پایه یک دادگستری، و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک) معتقد است: «در نشر الکترونیک، مقایسه ایران با کشورهای خارجی اشتباه است؛ زیرا کشورها شرایط، امکانات و قوانین متفاوتی دارند، از این رو، در عمل، نسخه موجه و معقول نشر الکترونیک در غرب را نمیتوان برای نشر ایران هم پیچید و موجهات آنجا را در ایران نیز، بهعنوان موجهات معرفی کرد.» وی تأکید دارد: «در ایران، نشرالکترونیک با اوصافی که امروز دارد، در طولانیمدت اهل قلم را مُفلس میکند.» در گفتوگوی ایبنا با این حقوقدان به مسائلی مانند نابودی پدیدآورنده در نشر الکترونیک ایران، تفاوت حق التألیف پدیدآورنده در نشر کاغذی و الکترونیک و اینکه نشر الکترونیک از نظر ادله غالباً به نفع ناشر است، پرداخته شده است.
- از سال ۱۳۹۳ که نخستین پلتفرم کتابخوانی در ایران ایجاد شد، تا امروز در مجموع ۲۳ کتابخوان ایرانی در دسترس کاربران قرار دارد. ارزیابی شما از فعالیت پلتفرمهای کتابخوانی کشور چیست؟ بهویژه اینکه گاهی بین ناشران و پدیدآورندگان با این سکوها چالشهای حقوقی بهوجود میآید.
بهعنوان مقدمه لازم، بلکه واجب است، بگویم که در نشر الکترونیک، مقایسه ایران با کشورهای خارجی اشتباه است؛ زیرا کشورها شرایط، امکانات و قوانین متفاوتی دارند، از این رو، در عمل، نسخه موجه و معقول نشر الکترونیک در غرب را نمیتوان برای نشر ایران هم پیچید و موجهات آنجا را در ایران نیز، بهعنوان موجهات معرفی کرد. در ایران، نشرالکترونیک با اوصافی که امروز دارد، در طولانیمدت اهل قلم را مُفلس میکند. در کشورهای خارجی وقتی صحبت از نشر الکترونیک میکنیم، در نشر کاغذی هم شمارگان کتاب به چندین هزار و گاه چند صد هزار نسخه میرسد و کتابی مانند «هری پاتر» در کنار فروش چند صد هزار نسخه کاغذی، چند صد هزار نیز فروش الکترونیکی دارد و با این وصف، نشر الکترونیک، موجب کسب درآمد بیشتر برای پدیدآور میشود و از این نگاه، قابل حمایت است. اما در ایران و در حال حاضر، گاه شمارگان کتاب ناشران بزرگ، به ۲۰۰ تا ۳۰۰ نسخه رسیده است؛ یعنی حقالتألیف نشر کاغذی در ایران بهشدت افت کرده و اگر ممکن بود با فروش کتاب کاغذی، سهمی اندک به نویسنده تعلق بگیرد؛ با آمدن و ترویج نشر الکترونیکی و رواج پلتفرمها، وضعیتی ایجاد شده که همان چند مشتری کتاب کاغذی نیز به سراغ کتاب الکترونیک میروند و همان تعداد معدود کتاب کاغذی هم فروش نمیرود. در این حالت، چه اتفاقی میافتد؟ نویسنده و پدیدآور با حقالتألیف اندکی که به دستش میرسد باید چه کند؟ آیا نویسندگی همچون یک حرفه میتواند به حیات خود ادامه بدهد؟
چه کسانی از نشر الکترونیک حمایت میکنند؟
پرسش این است که امروزه چه کسی از نشر الکترونیک حمایت میکند؟ ناشران و صاحبان پلتفرمها. چرا؟ چون در این نوع نشر، هزینههای نشر به حداقل میرسد. آنها نه برای خرید کاغذ پولی میدهند و نه هزینههای لیتوگرافی و چاپ و صحافی را متحمل میشوند. صاحبان پلتفرمها و ناشران الکترونیکی، در نشر الکترونیک به سود بیشتر میرسند؛ اما پدیدآوران با کاهش سود ناشی از تألیف روبهرو میشوند. درست است که پیدا شدن این پلتفرمها باعث دسترسی بیشتر اهل مطالعه به کتاب شده و آنها میتوانند به کتابهایی که این پلتفرمها عرضه میکنند، با بهای کمتر و در هر نقطه از کشور دسترسی پیدا کنند؛ البته در قالب و شکلی که صاحبان و مدیران این پلتفرمها میپسندند. اما از سوی دیگر، میان پدیدآوران و پلتفرمها معمولاً در محاسبه حقوق مادی یا مالی نشر، مشکلاتی پدید میآید که اگر دوستانه حل و فصل نشوند، به دعواهای حقوقی میانجامند که بازنده آن، عموماً اهل قلم هستند؛ زیرا غالب آنها فقط اهل قلم هستند و با حقوق مالکیت فکری و حقوق و عرف حاکم بر نشر ایران آشنا نیستند؛ درحالی که ناشران و صاحبان پلتفرمها دستکم تا اندازهای که بتوانند از حقوق خود حمایت کنند، با این موضوعات آشنایند.
مشکل دیگر، تفاوت حقالتألیف پدیدآوردر نسخه چاپی با الکترونیکی است. برای نمونه، اگر شمارگان یک عنوان کتاب کاغذی ۲۰۰ هزار تومانی را یکهزار نسخه در نظر بگیریم و حقالتألیف پدیدآور ۱۰ درصد از پشت جلد باشد، سرجمع حقالتألیف او در یک چاپ، حدود ۲۰ میلیون تومان خواهد بود؛ اما در انتشار الکترونیکی که به دلایل مختلف، بهای نسخه الکترونیکی بسیار اندک است، حقالتألیف پدیدآور بهشدت کم میشود. از سوی دیگر، در نشر کاغذی معمولاً به ازای چاپهای متعدد کتاب، پدیدآور حقالتألیف میگیرد و البته با افزایش قیمت کاغذ و دیگر مؤلفههای چاپ، حقالتألیف نویسنده هم افزایش پیدا میکند؛ اما در نشر الکترونیک کتاب چنین نیست و این امر به زیان پدیدآور است.
در نشر فیزیکی و کاغذی، در صورتی که ناشر در اعلام تعداد چاپهای کتاب یا شمارگان هر چاپ تخلف کند، با استناد به مدارک عینی و فیزیکی موجود میتوان به نفع پدیدآور رأی داد؛ اما در نشر الکترونیک، شمارگان و میزان استفاده مصرفکننده از کتاب نزد ناشر است و در غالب موارد، فقط ناشر از دفعات استفاده از کتاب آگاه است و اثبات خلاف آن به آسانی نشر کاغذی نیست. بنابراین، نشر الکترونیک از نظر ادله اثبات نیز غالباً به نفع ناشر است؛ زیرا نویسنده دلیل یا منبعی برای اثبات فروش کتابش ندارد و اگر هم داشته باشد، بهسختی میتواند ادعا را ثابت کند.
- توصیه حقوقی شما به پدیدآورندگان چیست تا ضمن قرارداد با پلتفرمها ناشران حق تمامیت بر اثرشان حفظ و حداقل حقوق اولیهشان لحاظ شود؟
متأسفانه بسیاری از پدیدآورندگان در ایران، خواه تحصیلکرده و خواه غیر آنان، از حقوق مالکیت فکری، چه در حوزه ادبی و هنری و چه در حوزه صنعتی، آگاهی علمی و عملی ندارند، حال آنکه ناشران در این خصوص وضعیت بهتری دارند. همین امر باعث میشود که قراردادهای نشر عموماً به زیان پدیدآورندگان باشد و دعاوی متعدد پدیدآورندگان و ناشران هم به دلیل وجود همین قراردادهای نادرست و ایبسا یکجانبه است. برای رفع این مشکل، اخذ آموزشهای لازم از سوی پدیدآورندگان و تغییر نگاه برخی مسئولان و متولیان حوزه نشر، بهویژه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به حوزه کتاب و رابطه ناشران و دیگر اهالی صنعت نشر ضروری است.
- وضعیت مطلوب برای حفظ حقوق پدیدآوران، قرارداد با ناشر است یا پلتفرم؟
تفاوتی نمیکند؛ چون در هر دو حالت، پدیدآورندگان، حقوق مادی اثر خود را به غیرواگذار میکنند و در چنین وضعیتی، اگر از حقوق خود آگاهی نداشته باشند، در معامله مغبون خواهند شد که در برخی از موارد، این غبن به سخن حقوقی، «فاحِش، بَل اَفحَش» است. افزایش میزان دعاوی حوزه نشر که در آن معمولاً پدیدآوران در جایگاه «خواهان» یا «شاکی» هستند و ناشران کاغذی یا الکترونیک در جایگاه «خوانده» یا «مشتکیعنه»، نشان میدهد که قراردادهای نشر، درست بسته نمیشوند و حقوق تعهدات (معاملات) به معنای عام و حقوق مالکیت فکری به معنای خاص، هنوز در میان طرفین اینگونه قراردادها بهدرستی شناخته نشده و جالبتر اینکه برخی از کسانی که در دعاوی مربوط به نشر فعالیت حرفهای دارند، به تمایز و تفاوت ماهوی مالکیت فکری و مالکیت عینی توجه عمیق و بایسته ندارند.
- چطور باید از پدیدآورندگان در صنعت نشر الکترونیک حمایت کرد؟
ناشران قدرت مالی زیادی دارند. آنها اتحادیه دارند و میتوانند دور هم جمع شوند و این امکان را دارند که سخنان و خواستههای خودشان را از طریق صنفی بیان کنند؛ اما پدیدآورندگان یا اهل قلم، اتحادیه یا انجمنی ندارند که بتوانند خواستههای صنفی خود را ابراز کنند و از این نظر در موضع ضعف هستند. امروز اتحادیه ناشران تهران یا مجمع ناشران دانشگاهی و … صاحب ساختمان و تشکیلات هستند و میتواند برای رسیدن به یک تصمیم مشترک، جلسه بگذارند و بهعنوان یک شخصیت حقوقی با مسئولان ذیربط مکاتبه کنند و وارد مذاکره شوند و البته خواستهها و حقوق خود را پیگیری کنند؛ اما اهل قلم این امکان را ندارند و تبعات این وضعیت، در صنعت نشر آشکار است. برای حمایت از پدیدآورندگان باید از راه حمایتهای قانونی و صنفی به کمک آنها آمد.
تا زمانی که تشکلهای قانونی پدیدآورندگان به وجود نیاید، نمیتوانیم حقوق مؤلفان و مصنفان را پیگیری کنیم. از سوی دیگر، نهادهای دولتی ذیربط باید با دلسوزی و البته تسلط و آشنایی با صنعت نشر به کمک پدیدآورندگان بیایند و معادله نابرابر اهل قلم و ناشران و دیگران را به تعادل منطقی و علمی نزدیک کنند. بهتر است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخش حقوقی خود را برای رسیدگی به دعاوی حوزه نشر در همه اشکال فیزیکی و الکترونیکی فعال کند. اداره کتاب و معاونت امور فرهنگی این وزارتخانه هم باید از اهالی کتاب بهعنوان اهل فرهنگ حمایت کند و آنها را برای احقاق حق خود به قوه قضاییه ارجاع ندهد.
- برخی کارشناسان معتقدند قیمتگذاری کتاب نباید دستوری باشد و عُرف باید قیمت کتاب را تعیین کند اما شما معتقدید نباید اینگونه رفتار کرد.
مگر درحال حاضر، قیمتگذاری دستوری است؟ دیگر اینکه نمیدانم منظور از «عُرف» چیست؟ شاید منظور عرضه و تقاضا باشد. آیا کارشناسانی که از آنها سخن میگویید اجازه میدهند که حقوق یا دستمزد آنها را نیز عرف (عرضه و تقاضا) تعیین کند؟ در جامعه ما که مدتی است کتاب از سبدهای خرید خانوادهها بیرون رفته و خرید کتاب در آمارهای غالب، به خرید کتابهای کمکدرسی و آزمونی رسیده، عرضه و تقاضا یا عرف چه نقشی در قیمتگذاری میتواند داشته باشد؟ من مخالفتی با این کار ندارم؛ اما با این قید که همه قیمتهای حوزه نشر عرفی شوند. اگر قرار است عرضه و تقاضا تعیینکننده باشد، چنانچه از سوی عرضه، بهایی بالاتر تعیین شد، تقاضاکنندگان باید به چه مرجعی رجوع کنند؛ آن هم در وضعیتی که مبادی ذیربط هیچ کمکی به تقاضاکنندگان (خریداران کتاب) نمیکنند و دست عرضهکنندگان را در قیمتگذاری کاملاً باز گذاشتهاند. البته به این نکته مهم و تأثیرگذار هم باید توجه شود که چندی است در معادله عرضه و تقاضا، هرچند طرف تقاضا همچنان اهل فرهنگ باقی مانده است، اما در بخش عرضه، برخی از ناشران اهل فرهنگ و عاشق کتاب، جای خود را به کسانی دادهاند که به واقع، اهل فرهنگ نیستند و خواه در لباس ناشر و خواه در لباس پخشکننده یا کتابفروش، بیشتر به سود مادی میاندیشند، نه به گسترش فرهنگ کتابخوانی و ترویج فرهنگ؛ آنهم به هر قیمتی و ساختمانهای بلند برخی از آنان در سالهای اخیر، و دیوار کوتاه بسیاری از اهل فرهنگ و اهل قلم در این سالها گواه این وضعیت است.
نظر شما