به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سیدمسعود علویتبار، در نشست ادبی «بهمن جاودان» که شامگاه جمعه ۲۰ بهمن ماه به همت گروه بینالمللی هندیران به صورت مجازی و با حضور جمعی از اهالی ادب حوزه ایران فرهنگی برگزار شد، عنوان کرد: آثار هنری انقلابی که عمدتاً در قالب شعر و سرود و شعار در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران خلق شدند، در حقیقت زبان جاری و گویای نهاد و باطن ملتی بود که فرهنگ، تمدن و اصالت وجودی خود را در این آثار شکل داد و با مضراب معرفت و شعور، مضامین ماندگار انقلابی را مترنم شد.
علویتبار در ادامه بیان کرد: این آثار که اکثراً در دو سال ۵۷ و ۵۸ ساخته شدند به حق سخنگوی مطالبات انقلابی و فریاد مکنونات قلبی ملت ایران در انقلاب ۵۷ بود. محتوای این شاهکارهای هنری که حتی برای نسل های امروز نیز شناخته شده هستند بیشتر پیرامون استقلال و آزادی، و در مدح حضرت امام خمینی (ره)، شهیدان، دین اسلام و قرآن بود. اگر این شعر و موسیقیهای انقلابی را که در واقع ترجمان هویت مردمان این ملت و بیانکننده رنجها، دردها و دغدغههای آنان است بخواهیم ذیل عنوانی دستهبندی کنیم بدون تردید عنوان «هنر مردمی» میتواند بهترین عنوان باشد.
در این برنامه مسعود ربانی از خوشنویسان کشور به بداههنویسی اشعار ارائه شده پرداخت و هنرمندانی چون علیرضا قزوه، سید مسعود علویتبار، مسلم اسدالله، محمدعلی یوسفی، ابراهیم میر، محمد فاطمیمنش، نغمه مستشارنظامی، فاطمه عارفنژاد، فاطمه ناظری، سارا عبداللهی، زهرا آراستهنیا، فرزانه قربانی، صبا فیروزی، سیدهکبری حسینی بلخی، سایه جواهریان، سارا عبداللهی و زهره یوسفی شعرخوانی کردند.
برخی از اشعار ارائه شده در این نشست را با هم مرور میکنیم:
شعر ایرج قنبری
عکسها
حرف میزنند
رنگها
راه میروند
واژهها سرود میشوند
عکس
رنگ
واژه
دستهای کوچکیست
تا حضور روشن تو را
همیشگی کنند
چون گیاه نورسی
یک بهار هم که شد
زیر سایه تو زندگی کنم
من چقدر دوست داشتم
در هوای تو
پرندگی کنم.
شعر نغمه مستشارنظامی
شمردم دانه دانه برفهای آن زمستان را
که بشماریم اکنون غنچههایت در بهاران را
گمانم مرزهای آرزوها را نمییابد
مگر مانند آرش تیر دل راهی کند جان را
هزاران ریشه در این خاک باقی ماند و میماند
اگر چه باد پاییزی بیندازد درختان را
بپوشان خاک را با ابرهای آسمان رنگت
بنوشان بر کویر خشک دلها طعم ایمان را
کسی که عاشق خاک تو باشد خوب میداند
که دنیا میشناسد با خلیج فارس، ایران را
شعر فاطمه عارفنژاد
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
پر از شوق کشف است منظومههامان
پر از حیرت کهکشانهای تازه
پریدن به آغوش فصلی بهاری
دویدن به سوی زمانهای تازه
به مرز علوم: اکتشافات بیحد
به بام فنون: نردبانهای تازه
رصد کردهاند آن طرفتر هدف را
سر برجها دیدهبانهای تازه
اگر چاه و چالهست در راه مقصد.
اگر ترس و شک و گمانهای تازه.
اگر خار در چشم و صبر است دستور
اگر در گلو استخوانهای تازه
ببین هفتخان را گذشتهست و حالا
رسیدهست رستم به خانهای تازه
وطن لشکری آرش آورده با خود
مسلح به تیر و کمانهای تازه
تویی وارث پهلوانهای پیشین
تویی نسلی از قهرمانهای تازه
بیا و بخوان دست افسانهها را
بیا و بگو داستانهای تازه
که با راه ابریشمت قصه داری
که آوردهای پرنیانهای تازه
به شوق صدور جهانبینی نور
بخوان صبح را با زبانهای تازه
کمی مشق کن لذت سادگی را
اگر سخت شد امتحانهای تازه
شهیدان میآیند و دارند بر تن
از آن عهد دیرین نشانهای تازه
که جادهست و این تکسوارانِ غیرت
که دشت است و این ارغوانهای تازه
به بذری که باور در این خاکدان کاشت
پدید آمده بوستانهای تازه
و خواهد رسید آخر آن صبح موعود
و ماییم و فتح جهانهای تازه
شعر فرزانه قربانی
در دل بهمن شکوفا شد بهار انقلاب
عطر فروردین دمید از لالهزار انقلاب
باشکوهی که همیشه مشتهای بسته داشت
در خیابانها رقم خورد اقتدار انقلاب
سردرآورد از دل دریا، همان رودی که شد
گوشه دنج جماران بیقرار انقلاب
لالهها در دشت تشنه سرخ پرپر میشدند
تا مگر جاری بماند جویبار انقلاب
از تبرها زخم خورد اما سرافرازانه ماند
سرو سر تا پا غرور و ریشهدار انقلاب
با چه ترسی دست و پا گم کرده دشمن، هر زمان
خطبه خوانده روی منبر ذوالفقار انقلاب
با بصیرت رد شدیم از فتنهها، هر بار که
چلچراغ راه ما شد یادگار انقلاب
شعر محمدعلی یوسفی
بهمن شد و باز بیست و دوم شده است
این فصل بهار فصل چندم شده است؟
سال چل و پنج انقلاب آمده است
چندی است شروع گام دوم شده است
با همت اصحاب خمینی، یاران
هنگامه لبخند و تبسم شده است
اقصای جهان به عهد ما مینگرد
لبهای همه پر از ترنم شده است
دشمن نکند خیال خامی گاهی
بیچاره دچار یک توهم شده است
گویید به سر دسته آشوبگران
غوغای شما در این میان گم شده است
بیگانه کند رخت عزا بر تن خود
چون موسم خوشحالی مردم شده است
شعر صبا فیروزی
یخها همه چشمههای جاری شده بود
دشت و دمن و هوا بهاری شده بود
از هیبت مردان وطن در بهمن
جرثومه دژخیم فراری شده بود
شعر ابراهیم میر
ای آه ِ عطش بر دل دریای سراب
قلاب ِ سوال ِ بر لب ِ نیل جواب
دریا به تلاطم و جهانی در خواب
موسی تو عصای خود بیانداز به آب
شعر فاطمه ناظری
صبح بود و پرنده بود و نسیم
لحظههای بهاری دیدار
با قدمهای پاک شده بود
میهن از خواب بندگی بیدار
بوی پرواز بود و آزادی
عزم ایران برای استقلال
بعد از سالها پرنده عشق
در هوای بهار میزد بال
در شب سرد امام آمده بود
تا شکوفا شود گل خورشید
پابهپای امام برمیگشت
آفتاب بهار از تبعید
چند اردیبهشت با ما بود
مثل سروی بلند و آزاده
داد مشعل به دست رهپویان
تا نترسند از شب جاده
بال در بال عاشقان میرفت
تا بماند بهار پابرجا
با نگاهش همیشگی میشد
آرزوهای روشن فردا
پرکشید از میان ما و هنوز
در دل باغ، یاد او باقی است
آفتاب نگاه رهبر ما
مژده روزهای اشراقی است
شعر محمد فاطمیمنش
ای بهمنِ جاودانه، آغاز تویی
در غربتِ سردِ کوچه، اعجاز تویی
جایی که شکست بال و پرها از تیر
دیپاچه فصلِ خوبِ پرواز تویی
نظر شما