به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، این رمانِ تاریخی با موضوعِ ستارخان به سفر او و یاران اش به تهران و ایستادگی در برابر دستگاهِ حاکمه ضد مشروطه و سپس مرگ او می پردازد؛ اما در لابه لای این حوادث، نیروی ذهنِ خلاقه نویسنده، سبب شده تا قصهای زیبا بیافریند و در آن بگنجاند و با بیانی زیباییشناسانه مخاطب را درگیر خود کند.
رمانِ تاریخی در ذاتِ خود بر محور ماجرا است اما در این رمان، هدف نویسنده، عمیقتر و چیز دیگری ورای واقعه با شخصیتهایش است.
در این اثر اصغری، محو همان واقعه است اما همراه با تخیل یعنی تاریخ را بازگو میکند و دغدغهاش بیانِ آن مقطع است ولی با تخیل و شِمِ نویسندگی و البته با فرمی تازه در بیان و نوع روایت به طوری که ما با شکست روایت و رفتن به ذهنِ شخصیتهایِ داستان مواجه میشویم.
اصغری در «قتلگاه باغ اتابک» سیرِ حرکت ستارخان به سمتی تهران، تا به قتل رسیدناش و وقایعناگواری که برای او و مشروطه طلبان افتاده است و سنگدلی و بیرحمی حاکمان و خائنان به وطن را ترسیم کرده؛ چیزی که همیشه گرفتارشان هستیم و نسلِشان هم بر نمیافتد؛ البته در این رمان، تخیل و تصویرسازی نیز موازی با تاریخ پیش میرود.
در جملات پایانی رمان می خوانیم: «اندیشیدم که باید بروم به قبرستان. دو تا بابوت بگیرم. دو تا قبر… حس کردم همه جای تالار پر از آب شده. نعره یی شنیدم: یک چشم کاتب کنده شده. جلاد، آن چشم سالم اش را هم از کاسه کنده، دفن کن توی قبر سردار… ازجلوی ستون برخاستم، عجیب بود! همه چیز روشن بود و مثل آب زلال میدرخشید. یک چشم کور شدهام دیگر کور نبود. حالا همه چیز را با دو چشم میدیدم.»
انتشارات هزاره سوم اندیشه اخیراً این رمان را در ۳۷۱ صفحه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما