سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در کتاب و ادبیات بیشتر با مسائل ذهنی سروکار داریم تا مسائل عینی. برخلاف سینما و فیلم که با فیلمنامه شروع میکنیم و تمام احوالات را به آنچه میشود دید؛ تبدیل میکنیم. قدرت دنیای ادبیات در توصیفکردن چیزهایی است که دیدنی و عینی نیستند، این مسئله ویژگی آن بسترها هم محسوب میشود و در نوع خود جذابیتهایی نیز دارد، حتی کتاب در بخشهایی پیشی میگیرد، بهخاطر اینکه اجازه دهد هر مخاطبی خودش تخیل اختصاصی خودش را داشته باشد.
خلاقیتها در فیلمهای انیمیشن آن قدر است که گاهی میتوان با آنها همزاد پنداری کرد؛ اما گاهی مخاطب نهتنها با ارتباطگیری مؤثر محو تماشای آن میشود؛ بلکه با تصویر عینی در ذهن همانند خوانش یک کتاب ماندگار و تأثیرگذار میماند. به همین دلیل با میلاد محمدی کارگردان بخش انیمیشن فیلم سینمایی «باغ کیانوش» گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
- تجربه استفاده از انیمیشن در فیلم باغ کیانوش چطور بود؟
تقریباً ۸ سال پیش کارگردانی را شروع کردم. فضای آثارم همواره داستانی و رئال بوده است و علاوه بر ساخت فیلمهای کوتاه، سریال «تازهوارد» را نیز برای تلویزیون کار کردم. با اینکه بهعنوان مخاطب همیشه علاقهٔ زیادی به انیمیشن داشتم و پروژههای کوچکی در این زمینه انجام داده بودم، اما ورود جدی به این حوزه نداشتم. تا اینکه فرصتی پیش آمد و اولین تجربهام در ساخت یک انیمیشن صدثانیهای را انجام دادم.
این تجربه بسیار دشوار بود، اما همیشه سعی داشتم حس جاهطلبی را در کارم حفظ کنم و بهلحاظ روحی و حس و حال از آن لذت ببرم. در این پروژه با بخش ۱۰۰ ثانیهای انیمیشن به سمت تجربههای فنی و تکنیکهای متفاوت رفتیم و نتیجه، انیمیشنی کوتاه به نام «پیچ تاریخی» شد که جایزه بهترین انیمیشن جشنواره فیلم صد را کسب کرد.
بعد از این موفقیت، در اختتامیه جشنواره، رضا کشاورز، رفیق چندینسالهام، که این فیلم را در جشنواره دیده بود، با شور و شوق به من گفت: «من فیلمنامهای در حوزه کودک و نوجوان دارم و فکر میکنم با توجه به توانایی تو در تولید این انیمیشن کوتاه، میتوانیم بخشهایی از این فیلم را به انیمیشن اختصاص دهیم.» من هم گفتم که ایده بدی نیست.
پس از جلساتی که برای بحث و بررسی فیلمنامه داشتیم، با در نظر گرفتن سبکهای انیمیشن و جهان ذهنیمان، به این نتیجه رسیدیم که میتوانیم در سه بخش از فیلم از انیمیشن استفاده کنیم. البته ابتدا چهار بخش در نظر گرفته بودیم، اما بهدلیل محدودیت زمانی یکی از آنها را حذف کردیم و روی سه بخش باقیمانده کار را آغاز کردیم. این روندی بود که ما را به سمت شروع فعالیتهای انیمیشن سوق داد.
- باتوجهبه اقتضائات کتاب و نبود تصویر چه شد که به ایده خلاقانه «نقشه ذهنی» در این اثر دست یافتید؟
در ادبیات، اساساً بیشتر با مسائل ذهنی سروکار داریم تا با مسائل عینی، برخلاف سینما و فیلم که با فیلمنامه شروع میشود و تمام حالات به چیزی قابلدیدن تبدیل میشوند اما قدرت دنیای ادبیات در توصیف چیزهایی است که دیدنی نیستند و بیشتر ذهنی هستند. این موضوع فضیلت خاصی نیست، بلکه ویژگی هر مدیوم محسوب میشود و هر کدام در نوع خود جذابیتهایی دارند؛ حتی در برخی بخشها، ادبیات از سینما پیشی میگیرد، چون به مخاطب اجازه میدهد که تخیل خود را بهطور اختصاصی به کار گیرد.
ما فکر کردیم، اگر قرار است از ویژگیهای انیمیشن استفاده کنیم، باید ارزشافزودهای به فیلم اضافه کنیم؛ در غیر این صورت دلیلی ندارد که هزینه اضافی به پروژه تحمیل کنیم. به همین دلیل به این فکر کردیم که کجاها میتوان از ویژگیهای انیمیشن استفاده کرد که در اجرای رئال و عادی فیلم نمیتوان به آن دست یافت. ویژگی انیمیشن این است که میتواند به فیلم چیزهایی اضافه کند. برای مثال، یکی از کاراکترهای ما توانایی محاسبه و تخیل قوی دارد، ذهنی با قدرت ریاضی بالا.
برای اجرای این خصوصیت، ایدهٔ بصری و متفاوت رضا کشاورز، به من اطمینان داد که میتوانم این مفهوم را به تصویر بکشم. ممکن بود این کار به سمت کارتونی و سطحی شدن برود؛ ولی خوشبختانه چنین اتفاقی نیفتاد و تاکنون بازخورد مثبتی در مورد اجرا، تکنیک و ایده دریافت کردهایم. نمونههای مشابه آن را در فیلمهای خارجی نیز میتوان دید.
در مورد انیمیشن، همچنین به فکر ترسیم جنگ افتادیم. چون این فیلم دارای زیرمتنهای مرتبط با جنگ و دوران دفاع مقدس است. ما تصمیم گرفتیم جنگ را از زاویه دید یک کودک نشان دهیم؛ چون علی، کاراکتر اصلی، ماجرای جنگ را میشنود، اما تصویری از آن ندارد. بنابراین، بهترین راه این بود که جنگ را از نگاه او و به شیوهای تخیلی به تصویر بکشیم.
در این اثر، سعی کردیم به سمت اجرای استاندارد معمول نرویم. شاید برای ما آسانتر بود که انیمیشنی استاندارد به سبکی مرسوم دنیا تولید کنیم، مانند ترکیب ۲بعدی و ۳بعدی در انیمیشنهای بینالمللی، روی آوردیم. این سبک به لحاظ تکنیکی چالشبرانگیز است و نیاز به تخصص بالا دارد که در ایران به اندازه کافی تجربه نشده است.
به همین دلیل به سمت استارلایز و استایل خاصی رفتیم. با وجود آگاهی از ریسک این کار و اغراق در آن به دلیل جاهطلبی، این فضا را به گونهای به تصویر کشیدیم که جنگ را در فضایی آبی و اغراقآمیز نشان دهد. این کار را خیلی دوست داشتم و هنوز برای آن ذوق دارم، زیرا آن را نتیجه جاهطلبی خود میدانم.
- فکر میکنید این تکنیک مختص به ژانر کودک و نوجوان است یا در فیلمهای سینمایی هم میشود آن را اجرا کرد؟
در فیلمهای سینمایی نیز میتوان از این ترکیببندی استفاده کرد، اما این کار نیازمند اعتماد و گشودگی ذهنی است. باید به این فکر کنیم که میشود فیلم را به شکل دیگری هم تجربه کرد. در سینمای جهان نمونههایی از ترکیب سکانسهای انیمیشنی و فیلم را داریم، و در ژانر لایو اکشن هم که تلفیقی از انیمیشن و فیلم است، این تجربه بهوفور دیده میشود. متأسفانه در ایران تقریباً تولیدی در این سبک نداریم.
به نظر من، نیاز است که ساختار ذهنیمان را بشکنیم. مسئولان و هنرمندان باید این ساختار را بشکنند و دیدگاههای تازهای را تجربه کنند. لزومی ندارد که فقط فیلمهایی که در ژانر اجتماعی قرار میگیرند و به مسائل جدی و دغدغهمند میپردازند، مورد توجه و تعریف قرار بگیرند. فیلم میتواند در ژانری باشد که بر حس خاصی از مخاطب کار کند؛ مثلاً ژانر ترسناک یا اکشن، و این نیز ارزشمند است.
- باتوجهبه اینکه هنوز باغ کیانوش رو نخواندهاید آیا در حال حاضر دوست دارید آن را بخوانید؟
بله، و به نظرم جذاب است؛ چون من فرصت به خواندن آن نکردم و کلیاتی از آن شنیدم و چیزی که میدانم این است که قصهٔ باغ کیانوش با این فیلم متفاوت است؛ ولی اساس آن یکی است و این قصه را جذاب میکند. چرا که وقتی قصهٔ یک فیلم مخاطب را جذب کند قطعاً نسخهٔ کتاب آن هم میتواند همان قدر خلاقانه و جذاب باشد.
- کتابخوان هستید؟
خیلی جرئت نمیکنم به خودم کتابخوان بگویم؛ ولی باید بگویم، بله هستم!
- چه کتابی برای خواندن پیشنهاد میدهید؟
کتاب خانم عطار زاده به نام «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» فضایی بسیار جذاب دارد و قصه از نگاه دختر نابینایی که در سهسالگی نابینا شده روایت میشود. مخاطب با جهان یک نابینا آشنا میشود و این تجربهٔ بدیعی است و برای من خیلی جذاب بود.
در حوزهٔ تخصصی هنر هم کتاب «ژانرهای سینمایی از شمایلشناسی تا ایدئولوژی» کتاب خوبی است و مخاطب با مدل و گونههای مختلف ژانرهای سینمایی به معنای تعریفشدهاش آشنا میشود. ویژگی خوب این کتاب، فرمولسازی ژانرها است؛ یعنی مثلاً ژانرها حاوی چه ویژگیها و چه پیامهایی هستند و باید به دنبال چه نشانههایی درون آن بهعنوان طراح و سازنده و مخاطب باشیم.
نظر شما