به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مهدی نوجوانی است که تمام اعضای خانوادهاش را در بمباران از دست داده است. جسم او آسیب ندیده؛ اما روحش بهشدت زخمی شده است. عمورضای جنگلبان سرپرستی او را میپذیرد و به خانه خود در حاشیه جنگلهای شمال ایران میبرد. یک روز شکارچیان غیرمجاز گوزنی را شکار میکنند و بچه آن گوزن، یتیم میشود. عمورضا مراقبت از خالخالی، آن بچهگوزن را به مهدی میسپارد و از آن لحظه، فرایند شفای روان زخمی مهدی آغاز میشود.
بخشی از متن کتاب:
«عمورضا زیگزاگ میدوید و با سرعتی میدوید بیشتر از آنکه نفس مردی به سن و سال او اجازه میداد. این بود که هر از گاهی ناگزیر میایستاد و نفس تازه میکرد. به جبران این ایستادنها و نفس تازه کردنها تیر هوایی دیگری شلیک کرد. در آن لحظه تنها فکر و خیالش این بود که متخلف یا متخلفها را بترساند که دیگر تیراندازی نکنند.
ناگهان ایستاد. دستهایش شُل شد و فرو افتاد -تفنگش همچنان در دستِ راستش. منظرهای که پیش چشمش ظاهر شده بود درست همان چیزی بود که امیدوار بود هرگز نبیند: کنار چشمه گوزنی یکوری افتاده بود روی زمین. دستها و پاهایش گاهی تکان میخورد. پیش رفت کنار گوزن زانو زد و دست چپش را روی گونهی او گذاشت. گوزن چشم گرداند به عمورضا نگاهی کرد، ولی فقط همین.».
کتاب «راز جنگل سبز» به قلم ناصر ایرانی، نویسنده درگذشته ایرانی است که سالها پس از فوت او به کوشش انتشارات شهر قلم در ۱۲۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و به بهای ۱۵۰ هزار تومان برای نوجوانان منتشر شده است.
نظر شما