یکشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۱
داستان یکی از آن میلیون‌ها گلوله در کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد‏‫»‬

ماجرای این کتاب، از لحظه شلیک یک گلوله توپ در روز سی‌ام دی ۱۳۶۶ از سمت عراق به سوی جبهه ایران شروع می‌شود، گلوله‌ای که سرنوشت هفت بسیجی را رقم زد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد» که در بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس، در گروه مستندنگاری و بخش مجموعه خاطرات به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد، بر محوریت اتفاقی خاص نوشته شده است. نویسنده، در آغاز کتاب آن اتفاق را تشریح می‌کند: «اگر ستاره‌ای از ستاره‌های بی‌شمار شب را با دقت نگاه کنید، انگار کهکشانی را دیده‌اید؛ اگر سنگی جابه‌جا شود، انگار کوهی جابه‌جا شده است؛ اگر فقط با سرنوشت یک گلوله توپ، آن هم در لحظه کوتاه انفجارش و با ترکش‌های ریز و درشت‌اش همراه شوید، شاید صحنه نبرد، معنی و مفهوم تازه‌ای برایتان پیدا کند، شاید در این انفجار همه میدان جنگ را دیده باشید. ماجرای این کتاب، از لحظه شلیک یک گلوله توپ در روز سی‌ام دی ۱۳۶۶ از سمت عراق به سوی جبهه ایران شروع می‌شود؛ هدف آن گلوله، کوه گِردِه‌رَش بوده و حدود پنجاه ثانیه طول می‌کشد تا مسافت بیست تا بیست‌وچهار کیلومتری خود را طی کند و به هدف برسد.»

بعد چه شد؟ «آن روز کوهستان پر از برف بود. از چند روز قبل یکسره برف می‌بارید. از شانس خوب بچه‌های گردان، ابرهای سنگین کنار رفته خورشید خودش را نشان داده بود. نزدیکِ محلِ انفجار هفت نفر نفس زنان سربالایی تند جاده گِرده‌رَش را بالا می‌رفتند که در یک لحظه ستون کوچک‌شان از هم می‌پاشد. راویان و شاهدان حادثه بر این باورند که گلوله منفجرشده کنار ستون هفت‌نفره، گلوله بُرد ِ‌بلند یا همان توپ فرانسوی بوده که وزن آن، حدود سی‌ونه کیلوگرم و شعاع ترکش‌هایش، ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر است.» آن هفت نفری که گلوله نزدیک‌شان منفجر شد هم‌رزم و هم‌مسیر بودند، اما آن اتفاق ناخواسته، بسیاری چیزها را تغییر داد و برای هرکدام از آنان، مسیری متفاوت با دیگری رقم خورد.

کتاب «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد‏» که عنوان فرعی «خاطرات و مستندات انفجار یک گلوله توپ» نیز روی جلد آن به چشم می‌خورد کاری از اصغر کاظمی و انتشارات سوره مهر است. مجموعه‌ای است از خاطرات و روایت‌های زندگی همین هفت نفری که آن گلوله توپ، زندگی‌شان را از این‌رو به آن رو کرد. «کاش این گلوله شلیک نمی‌شد‏» از آن دسته کتاب‌هاست که جمع‌آوری اطلاعات آن، از روش‌های دم‌دستی و معمول ممکن نبود. ماجرای شنیدن و ثبت خاطرات این رزمندگان، خود قصه‌ای طولانی است، اما همین‌قدر می‌شود گفت که کاظمی برای انجام این کار زحمت بسیاری کشیده است. زحمتی که البته خالی از لذت نبوده است. به قول خودش، هرچند «همیشه یافتن نام و نشان بسیجی‌ها برایم سخت بوده، اما این را هم به‌تجربه آموخته‌ام که بسیجی هر چه گمنام‌تر باشد، خاطراتش ناب‌تر و جذاب‌تر است. برای همین، در این زمان طولانی، با این سختی‌ها دمخور بوده و از آن‌ها لذت برده‌؛ اما رهایشان نکرده‌ام.»

کاظمی، در مصاحبه‌ای با روزنامه جوان در توضیح فکر محوری این کتاب گفت: «سوژه کتاب انفجار یک گلوله توپ است و خواننده با ترکش‌های آن همراه شده به میدان جنگ می‌رود. عراقی‌ها طی هشت سال جنگ ۳۶ میلیون گلوله توپ شلیک کردند، یعنی سهم هر ایرانی یک گلوله بود. از میان میلیون‌ها، یک گلوله انتخاب شد و به زیر ذره‌بین رفت.» او در همان مصاحبه این را هم اضافه کرد که «این تحقیق جنبه انسانی دفاع مقدس را مورد توجه قرار داده است. من همیشه تلاشم این بود که اراده و انگیزه رزم نیروهای داوطلب را آشکار کنم. اینکه انسانی از علایق خودش بگذرد، بزرگ‌ترین پیروزی است، اینکه از راحتی و آسایش تن بگذریم و به منطقه جنگی برسیم، پیروزی باطنی و جان کلام است. بیشتر و شاید تمامی نیروهای داوطلب که با صدام مردانه جنگیدند با پایان جنگ به زندگی و کار قبلی‌شان بازگشتند و ادعایی بر قهرمانی و فداکاری نداشتند. این وظیفه ماست که به سراغ آنان برویم و خاطرات‌شان را ضبط و ثبت کنیم.»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط